eitaa logo
بر پا
5.7هزار دنبال‌کننده
582 عکس
316 ویدیو
70 فایل
یادداشتهای علی مهدیان طلبه عصر انقلاب قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی.... https://zil.ink/alimahdiyan ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بحران هویت تاریخی زن و تعریف انقلاب اسلامی از او حوزه علمیه خواهران بشاگرد شیخ علی مهدیان فاطمیه ۱۴۰۱ @ali_mahdiyan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«دخترم»« زندگیت» را «آزادانه» خودت انتخاب کن. دبیرستان دخترانه خمینی شهر بشاگرد شیخ علی مهدیان فاطمیه ۱۴۰۱ @ali_mahdiyan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج عبدالله والی میگفت، امام به من گفت سربازانی از امام زمان عج از این سرزمین تربیت میشوند. این حرف امام چه دلیلی داشت؟ یک جلسه لذت بخش با نونهالان نیک دشت بشاگرد. لذت ببرید. فاطمیه ۱۴۰۱ شیخ علی مهدیان @ali_mahdiyan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش شیطان در مقابل انسان بیدار انقلابی درس نه دی و فتنه ۸۸ پیش خطبه نماز جمعه بشاگرد شیخ علی مهدیان نه دی۱۴۰۱ @ali_mahdiyan
الان که این متن رو مینویسم ابتدای روستای «خمینی شهر» بشاگرد ایستاده ام. بین جمعیت مردم روستا. چند ساعته همه منتظر ایستاده اند. حالا الان شهید را آوردند. همه آمدند. در تقاطع همه اصول آسمان هستم. کنار محرومین و مستضعفین که امام فرمود بار انقلاب را بر دوش میکشند. مظلومانه اما با قدرتی که خیلیها نمیفهمند از کجا است. امام اما میدانست و یادمان داد. دلهای اینها بالاترین ثروت انقلاب است. وقتی همه دنبال این و آنند تو چشم بدوز به قلوب این پابرهنه های شهر خمینی. کنار استخوانهای بازگشته از میدان نبرد، شهیدی که گمنام نیست اگر بین این مردم است پیدا است. هم نامش و نشانش و هم مسیرش. کنار بشاگرد آنجا که خمینی بزرگ و حکیم گفت از این دیار سربازانی برای امام عصر عج بر میخیزند. امام هر چه میگفت همان میشد. اینجا بشاگرد است شهر رویایی جهادیها، حاج عبدالله والی. من در تقاطع اصول آسمان ایستاده ام به یاد همه تان هستم. ده دی هزار و چهارصد و یک @ali_mahdiyan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع شهید در «خمینی شهر» بشاگرد به یادتان بودم ده دی ۱۴۰۱ @ali_mahdiyan
کاش مصباح حوزه زنده بود. علی مهدیان_سرمقاله همشهری بخش اول از سه بخش سال هفتاد و شش که در دانشگاه پذیرفته شدم، هجوم شبهه و شکستن حرمتها برایم تعجب آور بود، چیزی نبود مگر آنکه در ساحت اندیشه به چالش کشیده میشد. مطبوعات و تریبونها در دست یک جریان خاص بود و کوچکترین مخالفتی در نطفه باید خفه میشد. احساس دیکتاتوری و حضور یک قرائت و یک اندیشه راه نفس مخالفین این هجوم را میبست. همیشه هم مخالفین این تهاجم متهم بودند به دیکتاتوری. اگر در ساحت اندیشه، بمباران نقد اصول و مبانی اندیشه اسلام خمینی در جامعه سر ریز شده بود در ساحت رسانه ها و گفتمان سازیشان یک انحصار و دیکتاتوری رسانه ای را در داخل رقم زده بودند. در ساحت هنر انقلاب نیز آن هویت عفیف و پاک هنر دور از فحشا که در دهه شصت رشد کرده بود و در حال به ثمر نشستن بود را به فاضلابی از حرمت شکنی ها آلوده کرده بودند. تک تک عناصر نرم افزاری تمدن اسلامی که به دست امام تعریف و تبیین شده بود ارجاع به تمدن غرب میشد. رییس جمهور رسما در فرانسه اعلام کرد ما مردمسالاری را از شما یاد گرفتیم. مردمسالاری که امام بر هویت مستقلش نسبت به تمدن غرب پای میفشرد و از حاق توحید به نابترین قرائت انتاجش کرده بود. اندیشه معیار برای دین منتفی و عملا فهم دینی واقعیت یاب منتفی دانسته میشد، امام را به موزه ها میسپردند، نه فقط عزاداریها که اصل قیام امام حسین ع را نتیجه خشونتهای اهل بیت میدانستند. نهادهای انقلابی ساخته شده به دستان امام مانند «جهاد سازندگی» را خراب میکردند. همه چیز مهیای یک ویرانی گسترده فرهنگی بود. یک هجوم همه جانبه به فرهنگ، آری فرهنگ اسلام ناب در خطر بود. بسیاری از جریان های انقلابی گیج و گنگ بودند. خراب شدن ارکان فرهنگ را احساس میکردند اما دقیقا نمیدانستند باید چه خاکی بر سر کنند. عده ای با زدن و دعوا و کتک و عده ای با سوز و درد و سکوت. این یعنی هجوم همه جانبه دشمن در واقع به یک شبیخون شبیه بود. «آژانس شیشه ای» نشان میداد چه داغی بر دل انقلابیون بود و نمیدانستند چگونه فریادش بزنند. رهبری تک و تنها در میدان فرهنگ شمشیر میزد، تبیین میکرد، تک تک واژه ها را معنا میکرد، نهادهای انقلابی خراب شده را دوباره با دقت نهالکاری و آبیاری میکرد. کمتر کسی بود که درد او را دریابد و بداند او دارد چه میکند. کجا میجنگد چگونه مبارزه میکند. در این دوران جنگ سخت ، اما ، رهبری یک سردار داشت. سرداری ریش سفید اهل علم آیت خدا بر زمین، کسی که نه فکر آبرویش بود نه در اندیشه آینده ای که دیگران برایش نقشه میکشیدند. «طرح ولایت» او تجهیز اندیشه جوانان بود به ابزار مبارزه، من از نزدیک میدیدم چگونه جوانان دانشجو وارد این دالان تعلیمی و تربیتی میشوند و با توان و قدرت فکری و معنوی مثال زدنی وارد میدان میشوند. جوانانی که حالا میفهمیدند امام سخنی داشت از بنیاد متفاوت با هر آنچه غرب و شرق ادعا داشتند. سخن او قابل مصادره و فاکتور کردن به نفع غرب و شرق نبود. سخنی نو معقول و متفاوت. پیرمرد دانشمند که حالا سردار رهبری بود در جهاد فرهنگی خود یک تنه به میدان میآمد سخن میگفت، نقد میکرد، حتی مناظره میکرد مثل دوران جوانیش در ابتدای انقلاب. با رفتار متوضعانه اش مقابل رهبری که تعمد داشت این احترام را به ظهور و بروز بکشد همه نظام ارزشی «دشمن زنجیره ای» را به چالش میکشید. آنقدر علم داشت که بتواند در سطوح مختلف هویت فرهنگی جامعه شمشیر بزند. در سطح معرفت شناسانه و هستی شناسانه شمشیر میزد. یار جمع میکرد لشکر درست میکرد و گفتمان میساخت. در سطح اخلاق و فقه و حقوق نیز قد علم کرده بود. تبیین میکرد. سخن میگفت برای نخبگان. برای عموم. برای همه. در سطح علوم تجربی انسانی نیز. آرام و قرار نداشت. خسته نمیشد همانطور که رهبرش شمشیر میزد و خسته نمیشد. لشکر حوزویان جهادی و فاضل را روانه دانشگاه ها میکرد. مهم نبود کل ساختار به این مبلغین پاپتی و بی جیره و مواجب روی خوش نشان ندهند. مهم این بود که مبارزه داشت پیش میرفت. او به قول حوزویان یک ملا بود به معنای حقیقی کلمه و یک مجاهد بود. اما این ها باعث نمیشد که او به امتداد اندیشه تا ساحت زندگی و قدرت دینی نیندیشد. او جریانی فعال در ساحت سیاسی ساخت. بله اشکال بر این جریان سیاسی اجتماعی زیاد بود و هست اما کمتر کسی میتواند انکار کند که یک جریان سیاسی اجتماعی فعال مبتنی بر اندیشه و دانش انقلابی چه اندازه میتواند در مبارزه با سطوح مختلف عملیات تهاجمی دشمن در ساحت فرهنگ نقش آفرین باشد. که چنین هم بود. بله البته مصباح خیلی بزرگتر از این جریان بود و هست. او به رسانه هم میاندیشید. «طرح ولایت تکمیلی» را به صورت تخصصی در ساحت رسانه آغاز کرد و جوانان را مجهز میکرد به ابزار رسانه مبتنی بر اندیشه. @ali_mahdiyan
کاش مصباح حوزه زنده بود. علی مهدیان_سرمقاله همشهری بخش دوم از سه بخش من آنروزها این همه تلاشش را میدیدم و برایش احترام قائل بودم اما آنچه محبت او را به دلم میانداخت نکات دیگری بود. اول آنکه میدیدم چطور دوست جاهل و دشمن دانا او را میزند، حرمتش را هتک میکند، و او مقتدرانه میجنگد و مظلومانه کار را جلو میبرد. چندین بار از نزدیک او را دیده بودم یک بار کسی آمد دانشجویی را که به او بی احترامی کرده بود با بی ادبی و تمسخر ازش یاد کند با همان هبیت و عقلانیتش اخم کرد که این کار درست نیست. و خود را با آن دانشجو مقایسه کرد که خطای او را دستمایه تمسخرش نکنید من هم ممکن است مثل او خطا کنم. کمتر کسی میدانست او پانزده سال شاگرد خصوصی اخلاقی بهجت العارفین و پیر صاحب نفس قم آیت الله بههجت بود. محضر مصباح معنویت داشت. یک بار به ما گفت شما دانشجویانی که به حوزه میآیید چه بسا برای اسلام ظلمهایی هم ببینید اما صبر کنید. من منطق او را نه در گفتار که در کل هویتش میافتم میگفت صبر شما کار را برای دیگران سهل خواهد کرد. یک بار هم در جلسه ای خصوصی از تلاش های چندین ساله اش برای آشتی نسبت علم و دین و وحدت حوزه و دانشگاه برایمان سخن میگفت که این میزان دنبال کردن و پیگیری و خسته نشدن برایم اعجاب آور بود. او تا نفس داشت سکوت نکرد فکر شان و شوونات و این بازیها هم نبود. عزت را خدا میدهد حرمت را خدا میدهد. او آنچه شنیده بودیم را با وجودش یادمان میداد. من نه در ساحت اندیشه و نه در اقدام او را بی خطا نمیدانم اما حوزه به من آموخته چگونه هم مستقل و آزاد بیندیشم و هم در مقابل نورانیت جهاد و علم اساتید خود سر تعظیم فرود آورم. او مظهر معنویت بود و عقلانیت و بصیرت. او به ما یاد داد چگونه میتوان علم و اندیشه را که هویتی آزاد و مستقل دارد تحت حاکمیت و ولایت الهی درآورد، و چه خوش این حقیقت را به تصویر میکشید. بخواهیم یا نخواهیم باور کنیم یا باور نکنیم همگی به او مدیونیم. این روزهایی که گذشت بدجوری دلم هوای او را کرده بود. کاش زنده بود این مصباح حوزه ، ثلمه ای که حوزه های ما بعد او دید چگونه جبران میشود نمیدانم. @ali_mahdiyan
کاش مصباح حوزه زنده بود. علی مهدیان_سرمقاله همشهری بخش سوم و پایانی از سه بخش کاش امروز بود و مدد میداد که دوران جهاد تبیین محتاج اندیشه ورزی او و مجهز کردن ذهنها به فکر انقلابی است. کاش بود و مدد میداد که تجهیز مردم به حضور و جنگ رسانه ای محتاج مهارت افزایی و شبکه سازی و جریان سازی بود که او اهلش بود. کاش بود و مدد میداد که حمایت از این دولت جوان خوشفکر و پر عزم و امیدافزا محتاج حوزه علمیه و علمایی در میدان است تا خطاهای مدیران را دلسوزانه و با عقلانیت علمی حوزوی و معنویت و اخلاق و بصیرت در بیان به آنها منتقل کنند نه آنکه با نیش و کنایه هایشان ناخواسته ضربه بزنند به این حرکت مبارک دولت مردمی. کاش بود و مدد میداد که «امید واقعی» که کالای راهبردی امروز ما است بیش از هر زمان محتاج اندیشه است محتاج تجهیز چشم و گوش به «فکر» است. کاش بود و مدد میداد که او خوب میدانست چگونه «شکستن هیمنه پوچ نرم افزاری دشمن» را کهرهبری انتقام حقیقی خون سردار شهید ما میدانست نیاز به بسط و تفصیل و ترویج نرم افزار اسلام ناب روح اللهی دارد که سرداری این عرصه کار خیلی ها نیست. کاش بود و مدد میداد که او خوب میدانست چگونه ایمان و عقاید ایمانی را تا صحنه عمل و عینیت اجتماعی امتداد دهد مسوولیتی که بارها رهبری از حوزه ها درخواست کرده و «آل سکوت» حوزه مثل همیشه در قبال آن در سکوتند و غرب پرستان و مارهای خوش خط و خال نیز مشغول دشمنیشان با انقلاب. امثال او چقدر برای هدایت این حرکت مهم در حوزه لازم بودند. کاش بود و با وجودش خفه خون گرفتن آقایان را رسوا میکرد وقتی که انقلاب و حکومت و ولایت و حتی احکام فقه و حقوق الهی مورد تهاجم بود. کاش بود و در زمانه ای که مردم مظلوم ما در فشار ناامنی بودند به جای آنکه با وجنات علمایی یک لگد به نیروی انتظامی ما بزند مثل همیشه آن پیکر نحیفش را سپر میکرد و از امنیت این مردم مظلوم دفاع میکرد ولو توهین بشنود. کاش بود و مثل همیشه که خبث باطن آدمها و جریانات را زودتر از دیگران میشناخت شمشیر زبانش را ابوذروار از نیام خودخواهی های مقدس مآبانه بیرون میکشید و حساب جریانات خبیث و خوش خط و خال حوزوی را میرسید حوزویانی که حکم حجاب را و حکم محاربه را و حکم ولایت را با بی غیرتی میشکنند جلوی چشم حوزویان دیگری به نام جماعت «آل سکوت». کاش اما بود و میدید شاگردانش که با مظلومیت رشدشان داد چگونه امروز به وفور و گمنام پروژه رجعت به اندیشه های خمینی بزرگ را پیش میبرند و مددکار خامنه ای آن «حکیم مظلوم» هستند. جای مصباح حوزه خالی است. باید برای این حوزه از او زیاد گفت. خیلی زیاد @ali_mahdiyan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صوت رو من گذاشتم ولی شما گوش ندید. بیچاره میشید. بیچاره😭 همسر شهید منوچهر مدق @ali_mahdiyan
چقدر این عکس زیبا است. با دیدنش چی به ذهنتون میرسه؟ @ali_mahdiyan