eitaa logo
بر پا
5.7هزار دنبال‌کننده
582 عکس
316 ویدیو
70 فایل
یادداشتهای علی مهدیان طلبه عصر انقلاب قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی.... https://zil.ink/alimahdiyan ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
سایه بان ✍سریال محصول سال ۹۶ است که دوباره از شبکه آی فیلم پخش شد. قصه درباره خانواده ای است که پدرشان را از دست داده اند و حالا پسر بزرگتر میخواهد مردانه جای پدر را پر کند. ابتدا تصور میکنی فیلم درباره خانواده هایی است که در عین فقر و تنگدستی، انسانی خود را حفظ میکنند و با ارتباطات اجتماعی عمیق و صمیمیشان، از عهده مشکلات بر میآیند. ✍اما اتفاقا داستان فیلم تا انتهای سریال سیر دیگری دارد. در مجموع روال گام به گام سریال که درباره شخصیتها و خانواده های مختلفی اتفاق میافتد، یک نخ تسبیح و یک ردیف مشترک مشاهده میکنی و آن اینکه چطور همه داشته های ما را غارت میکند. فقری که ناشی از یک فشار اجتماعی کلان است و تلخی اش را دایما در تمام بخشهای فیلم احساس میکنی. ✍فقر رابطه دو رفیق صمیمی یعنی سهراب و سعید را به هم میزند. فقر باعث میشود پسرهای خوب جلوی پدر و مادرشان قرار بگیرند. آرمان جلوی پدرش و مادرش. سهراب که شخصیت محبوب است جلوی مادرش. فقر باعث میشود سعید پدرش را تنها بگذارد و از برادرش غافل شود. فقر باعث میشود زندگی عاشقانه سعید و همسرش به هم بخورد. فقر باعث میشود آرمان به دختری که دوستش دارد خیانت کند. ✍فقر باعث میشود یک عاشق ،همکار سهراب در کارگاه، به معشوقش نرسد و سرگردان شود. فقر باعث میشود برادر سهراب عقده ای باشد و از راه به در شود و برادر سعید نیز به کار خلاف کشیده شود. فقر باعث میشود پدر فرهنگی آرمان نتواند در خانواده یک عنصر فعال باشد و یک شخصیتی که فقط توصیه کننده است به حساب آید شخصیتی که ضعیف است و بی تاثیر چون به قول خودش دستش خالی است. ✍خلاصه آنکه مخاطب در طول سریال قانع میشود که فقر همه چیز را به مرور نابود میکند. تمام داشته ها و روابط عالی انسانی، اجتماعی و خانوادگی را. برای مخاطب مسجل میشود که البته دنیاخواهی صرف خوب نیست اما بدون پول و دارایی همه چیز را به مرور و به ناچار از دست خواهیم داد. ✍حالا بیایید با یک نگاه کلان به جایگاه این سریال در سال ۹۶ و امروز یعنی ۹۸ در ذایقه ایرانی بنگریم و ببینیم این قصه و نتیجه اش چه تاثیری در مخاطب امروز میگذارد؟ دقیقا در روزگاری که نیاز به داریم و ، نیاز به استفاده از داشته های کرامت انسانی و روابط اجتماعی داریم برای فایق شدن بر مشکلات، سریالی پخش میشود که ترس از فقر را به جان مخاطب مینشاند. ✍تنفر از فقر و شرایط نابسامان اقتصادی ما را بی تاب میکند، این سریال یک پشتیبانی فرهنگی موثر است برای سرخم کردن و راه آمدن ولو اجباری نسبت به پولدارهای داخلی و خارجی برای آنکه داشته های دیگر اجتماعیمان از دست نرود. ساخت و پخش این سریال حقیقتا تعجب آور است. فقر مجبورت میکند بشکنی و داشته های فرهنگی و اجتماعیت را از دست بدهی. این پیامی است که تلویزیون ما تصمیم گرفته به مخاطب انتهای دهه نود منتقل کند. مخاطبی که از او مقاومت را انتظار داریم. ✍بماند که اصل این پیام هم اساسا از بنیان غلط است. قانون زندگی اتفاقا به عکس است صبر بر بستر داشته های اخلاقی و اجتماعی ارزشمند انسانی فقر را نابود میکند و شما را فایق میآورد. این سنت و قانون عالم است که من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و همینطور و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السما و الارض.... @ali_mahdiyan
مصاحبه خبرگزاری مهر با حجه الاسلام علی مهدیان تحجر در حوزه علمیه عموما در چه طیفهایی وجود دارد؟ چه الهیاتی تحجر در حوزه را پشتیبانی میکند؟ تحجر در انقلابی گری به چه معنا است؟ چگونه انقلاب از تحجر پیراسته میشود؟ http://mehrnews.com/news/4670044 @ali_mahdiyan
🔴 غیبت امام زمان(عج) لازمه ی رشد انسانها و امت هاست/ غیبت، سنت الهی برای عبور از ظاهر به باطن🔴 🌕 در روایات آمده است که غیبت «أمرٌ مِن أمر الله و سرٌّ من أسرار الله و غیبٌ من غیب الله» است؛ غیبتِ امام زمان(عج) حقیقتی غیبی و امری از عالم امر الهی و سنّتی از سنن الهی و سرّی از اسرار الهی است که لازمه ی . اینطور نیست که غیبت فقط باشد، بلکه اصل غیبت، مرحله ی تکاملی و سنت الهی است که باید محقق می شد تا انسانها از طریق این سنّت، از به سوق داده شوند و ارتباط با ولایت امام و حقیقت باطنی امام برای آنان محقق شود. البته به خاطر است و اعمال ما در تأخیر و تعجیل ظهور موثّر است. لذا طولانی شدن غیبت و محرومیت هایی که دارد است و عقاب دارد، ولی اصل غیبت، است برای عبور انسانها از ظاهر به باطن و برای اینکه از ظاهرِ ارتباط به ارتباط باطنی با حقیقت امام سوق داده شوند. ✴️ ارتباط ظاهری و مشاهده ی جسم امام، حجابی بود که مانع توجه مردم به حقیقت امام می شد؛ لذا بدن امام برای آنها در حجاب قرار گرفت تا راه ارتباط باطنی پیموده شود. پس از این ارتباط و شهود باطنیِ حقیقت امام، دلیل غیبت برطرف می شود و ارتباط ظاهری نیز میسر می گردد؛ اما ارتباط ظاهری ای که ملازم و همراه آن ارتباط حقیقی و باطنی با امام است و این حقیقتِ جمعِ ارتباط ظاهری و باطنی با امام، در زمان ظهور محقق می شود. 🔆 ... امام، است و به همه ی هستی احاطه دارد. لذا غیبت، غیبت از امام است، نه از روح امام که حقیقتاً روح عالم است. هیچ وقت غایب نیست و این ما هستیم که چون از آن حقیقت غایبیم، وقتی امام در ظاهر غیبت می کند، حضور امام را درک نمی کنیم، چرا که از حقیقتِ امام هم غایبیم. و اصل سنت غیبت، عبور دادن از مرتبه ی ظاهری برای درک این ارتباط باطنی است. ✳️ ... ظهور، حقیقتاً شهود معیّت امام زمان(عج) است... ظهور یعنی اینکه انسان به جایی برسد که بیابد امام، است و ما همواره در محضر او هستیم...لذا آنچه در معرفت امام اهمیت ویژه دارد، است. 📖 کتاب ادب عاشقی/ صص۱۰۱و۱۰۰ ✴️✴️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
مدرسه ❤️ با عصبانیت رفتم جلو یه چیزی بهش بگم. خیلی دیر اومده بود. توی اردوی ما کسی حق نداشت دیرتر از زمان مقرر به مقر برگرده. همین که رفتم جلو دیدم آرام آرام جلو میاد. چشماش پر از اشک و حالش ملتهب بود. تعجب کردم. گفتم حسن آقا! کجا بودی ؟ چرا دیر اومدی؟ گفت امروز تصمیم گرفتم هم قدم این دخترهای کوچیک بشم از مدرسشون تا خونه شون. بعد بغض کرد و گفت:علی آقا! خیلی راهه. سه ساعت راه میرن تا برسن به روستاشون! خیلی سخته به خدا! ❤️راست میگفت. یک مدرسه بود توی روستاهای اطراف صولان منطقه اطراف قلعه گنج ، که شبانه روزی هم نبود. از روستاهای دور دست باید دختر کوچولوها پیاده میامدن تا برسن به مدرسه! اگر شیفت صبح بودن، ساعت چهار باید راه میافتادند تا هفت برسن. اگر هم بعد از ظهری بودن ساعت نه و ده شب میرسیدن به روستاشون. چندتایی با هم میرفتن که نترسن تو بیابون.... ❤️یک بار یک وانتی چندتاشون رو سوار میکنه که برسونه، چپ میکنه ، چند تاشون پرپر میشن تو راه مدرسه.... افسانه نیست به خدا این حرفها.... ❤️بشاگرد، منطقه گافر، رودخانه وحشی داره که اگر باران بیاد بچه ها پشت آب میمونن، یک بار نزدیک عید، پشت رودخانه دهها روز گیر کرده بودند نمیتونستن از مدرسه به خونه هاشون برن. بعضی بچه ها دل رو به دریا میزنن برای اینکه شب عید پیش خانواده هاشون باشن به آب میزنن. آب چندتاشون رو میبره و حسرت دیدنشون میمونه به جان مادرهاشون.... ❤️مدیر مدرسه راهنمایی بود توی یک روستا. میگفت اینجا یک مدرسه است و دختر و پسر قاطی، از راه دور هم میان با یک وانت از مسیری که جاده نیست توی حاشیه رودخونه، میگفت حاج آقا! یا باید قید درس خوندن دخترهاشون رو بزنن یا ریسک کنن و اینجوری بفرستنشون مدرسه..... ❤️در مدرسه رو که زدیم، در رو باز کرد معلم مدرسه بود ولی معتاد بود، خمار خمار... حاج امیر به طعنه بهش گفت توی بهشت بودی نه! طرف سرش رو پایین انداخت. حاج امیر گفت اینها از استانها که معلمهاشون رو تبعید میکنن میفرستن اینجا ها درس بدن! معلمهایی با هزار مشکل.... ❤️دولت های ضعیف با مسوولین غربگرایی که همه حواسشون به خیرات غربیها است و نسخه های اونها رو شفا بخش میدونن شاید هر ضربه ای به آبادانی این کشور بزنن. اما اونجایی دردناکه که یک ضلع دولت آموزش و پرورشه جایی که قراره بچه هامون رو تربیت کنه! ❤️دردهای عمیقی به جان این مردمه. که نوع رفتار دولتمردای امروز به درد درمان اون دردها نمیخوره! مدیرانی میخوایم مردمی، محرومیت فهم، محرومیت چشیده، نه بالاشهر نشین. مدیرانی میخواهیم که به داشته های فرهنگ بومی خودمون فکر کنن بیشتر از تحصیل زبانهای خارجی. مدیرانی میخواهیم که نسخه های انقلاب اسلامی رو شفا بخش بدونن نه بیست سی ها رو..... ❤️ایام آغاز سال تحصیلی است. دعاها مستجابه 😊 دعا کنیم بچه هامون زیر دست مدیران غربگرا بزرگ نشن. @ali_mahdiyan
چرا رویین تن شده ایم؟ 👊 بین دستورات دینی و قیافه و سیمای عالم وجود ، رابطه های شگفتی است. روابطی که دانستن آنها برای برنامه ریزی و محاسبات ما در زندگی راه گشا است. قرآن میفرماید فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها. این آیه نشان میدهد تکوین عالم که با فطرت الله به آن اشاره میکند همان صورت دین است و همینطور همان صورت و سیمای انسان است. 👊حالا اگر این اصل را بپذیریم خوب است به این آیات کریمه توجه جدی تری کنیم. قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السماوات و الارض....انعام ۱۴ رابطه بین فاطر بودن خدا و ولایت او ان الله له ملک السماوات و الارض یحیی و یمیت و ما لکم من دون الله من ولی و لانصیر.. توبه۱۱۶ رابطه بین مالک بودن و ولایت خدا ...فاطر السماوات و الارض انت ولیی فی الدنیا و الاخره.... یوسف ۱۰۱ رابطه بین فاطر بودن و ولایت خدا ام اتخذوا من دونه اولیا فالله هو الولی و هو یحیی الموتی و هو علی کل شئ قدیر...شوری ۹ رابطه بین قدرت و خالقیت و ولایت خدا 👊اگر نگاه کنیم این آیات بین دو نکته رابطه روشنی را برقرار کرده یکی قدرت و مالکیت و خالقیت و فاطریت او یعنی اینکه او منشا کل عالم است و دیگری ولایت او. 👊خالقیت او متن هم عالم را پر کرده. و ولایت او بروز دهنده این قدرت است در عالم. 👊 در کتاب توضیح میدهد که ولایت الهی سه رکن دارد اول رابطه با امام و رهبر جامعه یعنی حاکمیت الهی دوم رابطه پیوستار بین مومنین سوم قطع رابطه با دشمن تقویت این سه عنصر باعث رشد و بروز جدی تر قدرت میشود. ولایت به این معنا اصلی ترین منشا قدرت دنیایی مومنین است 👊آیات فوق نشان میدهد مقوله ولایت رکن اساسی و بلکه بستر تحقق کل دین است. همانطور که خلقت بستر تحقق کل عالم گونه گون است. همین طور نشان میدهد ولایت محل بروز قدرت الهی است. یعنی مومنین با ولایت، قدرت خدا را به میان میآورند . قدرتی که هیچ مقابلی ندارد. 👊لذا اگر بموالاتکم ائتلفت الفرقه میگوییم. در کنارش یدالله مع الجماعه را نیز باید مشاهده کرد و این دو یعنی جامعه ای که ولایت را اقامه کند اولا کل دین را و ثانیا قدرت الهی را به تماشا کشیده و این جامعه رویین تن است. @ali_mahdiyan
اینجا قم است. ساعت ۶ صبح. این جماعتی که میبینید از سحر اینجا دم در پلیس +۱۰ جمع شده اند . برخی از ساعت ده دیشب اینجا بوده اند. باور میکنید. هیچ سالی ندیدم و نشنیدم که اینطور مردم هجوم بیاورند برای کربلا. هر روز اینطور است. مگر نمیگویند عراق نروید چرا هیچ کس گوش نمیکند. تا کی میخواهید بازی پر خرج یهودی و سعودی رو با دستهای خالیتان به هم بزنید. سلام بر فرزندان ابوتراب..... https://www.instagram.com/p/B3Q3K-GAdAF/?igshid=1l3doy2a53yns
صبحکم الله حاج آقا 🔹شاید حدود هفت هشت سال پیش بود که یکی از دوستان طلبه فاضل خود را دیدم، پرسیدم چه کار میکنی؟ گفت با استادی آشنا شده ام به نام ، گفتم چه میکنید؟ گفت بنا دارد فقه و اصول را تا عرصه امتداد دهد. معتقد است تمدن سازی از دالان فقه باید عبور کند. اولین پرسشی که به نظرم رسید این بود که این شخص متعلق به چه جریان فکری حوزوی است؟ پرسیدم استادش کیست؟ با افتخار گفت هیچ کس. تفکرات خودش است. 🔹به رفیقم گفتم، به عقیده من دانش یک فرآیند تاریخی و اجتماعی است. در امتداد اندیشه و علوم تجمیع شده ما قبل است. حتی کسانی که در تاریخ علم فقه و یا فلسفه موثر بوده اند، اندیشه پیشین را اخذ کرده اند و ارتقا داده اند. مباحث امام در فقه و عرفان را ببینید قطعا نقش اساتید مثل مرحوم شاه آبادی یا شیخ عبدالکریم را در کارش میتوانید ردیابی کنید.شهیدصدر مباحثش را بر بستر مرحوم خویی و نایینی سامان داده. اینکه یک نفر دستگاه معرفتی دیگری را بخواهد ارایه کند قطعا ناظر به متن آن دانش باید چنین کند. این با آزاد اندیشی و حریت در کار علمی هم سازگار است. من همینطور به عنوان یک گپ دوستانه حرفهایی که به نظرم میرسید گفتم. 🔹این رفیقم اصرار کرد که یکی از جزوه های استادش را ببینم و نظر بدهم. جزوه مفصلی نبود. الان هم چیز زیادی یادم نیست. فقط یادم میآید حرفهای شاذی در آن جزوه بود. مثلا اندیشه« انسداد »را که امروز خیلی طرفدار ندارد به تقریری پذیرفته بود. یادم میآید جمع بندی من این بود که این استاد با ابتداییات فقه و اصول هم آشنایی ندارد و درست نفهمیده است. همین را هم به دوستم گفتم. چیزی نگفت ولی احساس کردم ناراحت شده. 🔹چند سال بعد متوجه شدم این استاد بزرگوار موسسه ای را بنا کرده و با همین شاگردان مشغول ترویج اندیشه های خود است. چندین بار دوستان ما در را دعوت کردند من نرفتم ولی جمع بندی رفقایم بدون اینکه با من مباحثه کنند شبیه فهم من بود. رفقا معتقد بودند این استاد عزیز به لحاظ فقهی قوی نیست. مهم نبود. نظر ما آن قدر پژوهشگرانه نبود که بنشینیم همه آثار ایشان را بخوانیم اما تصمیم گرفتیم این اندیشه را ترویج نکنیم و سکوت کنیم. 🔹طرح جناب کم کم تبدیل به یک خرده گفتمان شد. دلزدگی طلاب جوان از فضای کرخت و بی تفاوت حوزه نسبت به انقلاب و بی توجهی بزرگان علمی به نیازهای دانشی انقلاب این حرف های با ظاهر انقلابی را میپسندید. کم کم سر کلاس تدریس اصول میدیدم ذهن برخی طلاب مبتدی بیش از آنکه مشغول فهم همدلانه مباحث باشد در پی اثبات بی فایدگی مباحث است. مجبور میشدم آهسته و درگوشی بگویم خود را به این جریان نبندید. اشتباه است. طلبه ای که از نقطه شروع با یک اندیشه شاذ بی اصل و نسب شروع کند معلوم نیست به نتیجه برسد. این حرفها برای دوران پژوهش خوب است در دوران تحصیل بدانید و ببینید ولی تکیه نکنید. 🔹با این حال احساس میکردیم نقدهای این مجموعه برای حوزه علم میتواند مفید باشد ولو خودمان این قدر حرفها را در نگاه اول ارزشمند ندیدیم که رویش متمرکز شویم الان هم چنین هستیم. تا اینکه.... 🔹تا اینکه گفتگوی جناب اکبرنژاد با مجید باباخانی که در فضای رسانه ای دست به دست میشد و در میان ضد انقلاب با تمجید یاد میشد را دیدم. حرفهایی درباره سنجش رشد دینداری مردم در دوران پس از انقلاب. انصافا مایه خجالت بود. یک حاج آقا با آن قیافه و وجنات هنوز بلد نیست میزان رشد دینداری مردم را محاسبه کند و با کمال وقاحت بن بست و نا امیدی را نه با استدلال که با بیانات سخیف رسانه ای تئوریزه میکرد. باورم نمیشد این جناب اکبرنژاد باشد. ولی بود. 🔹حرکت انقلابی حوزه مدتها است شکل گرفته و ارزشمند هم هست. اما سرعت تحول حوزه خیلی کمتر از سرعت حرکت انقلاب است و این مقوله تبعاتی دارد که امثال اکبرنژاد ها یکی از آن تبعات است. کاش بزرگان و مراجع و مسوولین حوزه متوجه خطراتی که به دلیل کم کاری در مقوله تحول حوزه متوجه طلاب جوان حوزوی است میبودند. خطراتی که باعث میشود بخشی از جوانان انقلابی اسیر دام اندیشه های حوزه سکولار و غیر انقلابی شوند و بخشی دیگر نیز به دام جریانهای اکبرنژادی حوزه بیفتند. @ali_mahdiyan
بسم الله الرحمان الرحیم عرض سلام و ادب خدمت برادر حجت الاسلام علی مهدیان یادداشت حضرتعالی با عنوان "صبحکم الله حاج آقا" توسط برخی از برادران طلبه به دستم رسید. از باب اینکه فاصله ها محل زاد و ولد شیطان است و اغلب اطلاعات ناقص و هراس از نزدیک شدن به همدیگر، ما را به بن بست قضاوت های نادرست و بدگمانی ها و بددلی ها می کشاند، وظیفه برادری را در این دیدم که نکاتی را خصوصی خدمتتان بنویسم البته دست شما در انتشار آن باز است و الامر الیکم. 1. بنده نیز مثل شما این درس ها را خوانده ام و اتفاقا رسائل و مکاسب را با دقت بسیار زیاد و التزام به مطالعه شروح سنگین و عرضه به استاد و تقید به مباحثات طولانی خوانده ام و بخش هایی را نیز تدریس کرده ام. بگذریم از کتابهای قبلی که اغلب آنها را مکرر تدریس داشته ام. برخی از دروس خارج را هم امتحان کرده ام. اما چیزی که از استمرار بر آن مانع شد این بود که با این آقایان از نظر مبنایی و روشی اختلافات جدی داشتم و خوب می دانید که اختلافات مبنایی و روشی خیلی زود مسیر را عوض میکند و باب مفاهمه را در جزئیات می بندد. مثلا کسی که جریان معرفت را تعبدی می داند و مانند شیخ انصاری ره به التماس ادله نقلی آن هم با آن روش غلط شبه ریاضی روی می آورد با کسی که معرفت را یک مقوله عقلی و عقلایی می داند، آن قدر اختلاف روشی دارد که نتواند در مسائل فرعی و جزئی همراهی کند. اگر کتاب نظام معرفتی را که ناظر به اصول فقه است مطالعه کنید خواهید دید که این کتاب مشرف به اصول موجود است نه بی اطلاع از آن. 2. کتاب های بنده در کتابخانه شخصی من محجور نیستند که شما برای قضاوت به یک جزوه که محتوای آن را در خاطر ندارید، ارجاع دهید و بر اساس آن که یک کار اولیه و چرک نویس مباحث بود، قضاوت کنید. حدود سه سال است که آثار بنده در قالب بسته جامع اجتهادی(کلام فقاهی، نظام معرفتی فقاهت، منطق تفسیر متن، ادبیات دین و زوائد اصول) منتشر شده و جزو پرفروش ترین کتابهای این سالها بوده و مکرر تجدید چاپ شده است. می توانید به آنها مراجعه کنید و وزانت علمی را محک بزنید. همین طور بنده مناظراتی را در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و برخی جاهای دیگر داشته ام که به خوبی می تواند در یک مقایسه عینی سطح بحث ها را نشان دهد. پس راه را نزدیک کنید و به گذشته ها حواله ندهید. 3. برادر بزرگوار بنده پیش از این هم برخی از یادداشت های شما را مطالعه کرده بودم. ضمن اینکه با برخی از آنها موافق بودم و تحسینتان کردم ولی احساس می کنم شما از آن دسته نویسندگانی هستید که دفاع از نظام اسلامی فعلی را مانند دفاع از قرآن و اهل بیت و اساس اسلام و تشیع به هر قیمتی و به هر توجیهی بر خود لازم می دانید. اگر نمی دانید بدانید که من جان و مال و آبرویم کمترین چیزی است که برای این انقلاب فدا خواهم کرد و اتفاقا همان گفتگویی که به آن اشاره کردید از مصادیق آن است که با گفتن صریح برخی آسیب ها خودم را آماج تیرهای "صبحکم الله حاج آقا"ی شما قرار دادم و در صیانت از اصالت نظام اسلامی هیچ وقت به این فکر نمی کنم که طوری موضع بگیرم که حتی بچه حزب اللهی ها که خودم یکی از آنها هستم، برایم کف و سوت بزنند. حرف حق را باید گفت حتی اگر تلخ باشد و دوستان را ناراحت کند. من نظام را با همه ارزش و اهمیت آن، نه تنها معصوم نمی دانم که کثیرالخطا هم می دانم و البته این را به حساب طبیعت یُتم و محرومیت از دامن امام معصوم عج می گذارم. روی این حساب است که وظیفه خود می دانم خیرخواهانه بر اساس ضوابط روشن عقلی و نقلی به نقد و آسیب شناسی آن بپردازم. تعجب می کنم شما نوشته اید: "حرفهایی درباره سنجش رشد دینداری مردم در دوران پس از انقلاب. انصافا مایه خجالت بود. یک حاج آقا با آن قیافه و وجنات هنوز بلد نیست میزان رشد دینداری مردم را محاسبه کند و با کمال وقاحت بن بست و نا امیدی را نه با استدلال که با بیانات سخیف رسانه ای تئوریزه میکرد. باورم نمیشد این جناب اکبرنژاد باشد. ولی بود." ای کاش می گفتید که کمال وقاحت در سخنان من چه چیزی بود. اینکه گفتم پر شدن مساجد در شب های قدر یا تکثیر هیئات مذهبی در دهه محرم شاخص شرعی دینداری مردم نیست و دینداری شاخص های خودش را دارد و امام صادق ع آن را نه زیاد بر سر و صورت زدن و فریاد کشیدن یا یک شب را به احیاء گذراندن که "اصرار بر نماز اول وقت، امانتداری و پایبندی به تعهدات" می داند و می فرماید که حتی گریه ها و سجده های طولانی شاخص نیستند. آنگاه پرسیدم آیا کسانی که شما از آنها نام می برید تا چه اندازه از این سه ویژگی برخوردارند. چند درصد بچه های هیئتی ها ملازم اذان هستند و چند درصد از ما در کار و زندگی خود پیایبند به تعهدات و امانت های شخصی و اجتماعی و سیاسی هستیم. نمی دانم کجای این استدلال سخیف و زننده و وقیحانه بود که قلب شما را به درد آورده است. امیدوارم خدای متعال همه ما را به آنچه مرضی خود است رهنمون سازد.
برادر بزرگوار جناب حجه الاسلام اکبرنژاد سلام علیکم فرمودید توضیح دهم چه اشکالاتی در بیان حضرتعالی درباره کارآمدی نظام اسلامی دیده ام؟ عرض میکنم. ۱.اولا در تحلیل میزان دینداری «یک فرد» باید توجه کنیم، که متون دینی چند دسته اند، عده ای حداقلها را مشخص میکنند و عده ای مراتب بالاتر را. عده ای از روایات نیز ناظر به فرآیند و ساز و کار رشد است. روایت میفرماید العلماء کلهم هلکی الا العاملون و العاملون کلهم هلکی الا المخلصون و المخلصون علی خطر. این روایات که به تعبیری با رویکرد تنزیهی، سطوح رشد را مشخص میکنند، مراحل بالاتر را به انسانها نشان میدهند. کاری که وظیفه امام معصوم است. روایات مربوط به «علایم دینداری» و یا با تعبیر« ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج» نیز از این قبیلند. لذا احدی قایل نیست کسی که مثلا نماز اول وقت نمیخواند یا به عهد خود وفا نمیکند، خارج از دین است ولو روایات تعبیرشان علامت اهل الدین باشد. حالا اگر من بپرسم فلانی چه میزان رشد معنوی و ایمانی داشته شما بیایید به استناد روایات مراتب دینداری، کل حرکت او را نفی کنید و زیر سوال ببرید.به این استدلال چه باید گفت؟ آنهم در حالیکه گوینده این سخنان خودش را ناقد امثال شیخ اعظم ها میداند. ۲.ثانیا تحلیل رشد دینداری یک فرد غیر از تحلیل رشد دینداری یک امت است. در تحلیل دینداری یک امت هم باید خواص و نخبگان را نگاه کرد و هم عموم و توده ها. هم حضور چند ملیونی مردم در جبهه ها برای دادن جان و فرزندانشان در راه اسلام را دید و هم کثرت جمعیت حاضر در مساجد و هیات ها و اربعینها و امثالهم. روح جمعی یک امت که فرمود ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم، در روابط متقابل و تواصی مومنانه همه طیفها سامان میگیرد. قرآن وقتی مجاهدون را با قاعدون در سوره نساء مقایسه میکند میفرماید و کلا وعد الله الحسنی. این هویت واحد جامعه ایمانی طیفهایی دارد که در ترابط با هم رشد میکنند. حالا اگر من بپرسم رشد دینداری مردم ایران بعد از انقلاب چقدر بوده؟ شما بروید تغییر و رشد عوام و توده ها را صرفا ملاحظه کنید و بعد بگویید اتفاقی واقع نشده چون این تغییر که حداقلی است. انصافا به چنین سبک تحلیلی چه باید گفت؟ آن هم از جانب کسی که خودش را نقاد شیخ اعظم ها میداند.... ۳.ثالثا برای تحلیل کارآمدی هر سیستمی خروجی و برآیند آن را ملاحظه میکنند. همه کارآمدی یک حکومت در رشدی است که به جامعه و مردم و توده ها میدهد. این نگرش دینی ما است. از سوی دیگر اساسا در جامعه ما همه نظام جوشیده از مردم است. رشد مردم همه خروجی نظام است و هم تغییر دهنده نظام مردمی. حالا اگر کسی اشاره کند به رشد معنوی مردم و جوشش های انقلابی و جهادی آنها، بعد بگوید اینها ربطی به حاکمیت و نظام ندارد. چه باید گفت؟ آنهم کسی که.... ۴.برادر عزیز! همه اندیشه و علم و دانش ما اگر نتواند سر بزنگاه ها کمک جبهه حق باشد پشیزی نمی ارزد. من درباره دانش و علم شما قضاوتی ندارم. صرفا طلاب جوان را هشدار میدهم که در مسیر رشد علمی از اندیشه های شاذ شروع نکنند. اما این نمیشود که با چند تا آیه و روایت کمر به اتهام به نظام حقیقتا مقدس اسلامی مان ببندید آن هم با ادعای انقلابی بودن. آنهم در شرایطی که همه عالم بنا گذاشته اند مردم انقلابی مرا از ادامه حرکت نا امید کنند. و رهبر حکیم و فرزانه ام بارها تذکر داد که امروز همه دعوا بر سر همین است که نا امیدتان کنند. خدای قادر متعال ما را بر رعایت تقوا موفق بدارد. و السلام علیکم و رحمه الله @ali_mahdiyan
عرض سلام و ادب مجدد خدمت برادر بزرگوار در میان مشغله های غالبا علمی و بعضا غیر علمی اکنون فرصت یافته ام تا به یادداشت حضرتعالی بپردازم. برادر بزرگوار چند نکته را باید مورد توجه قرار بدهیم؛ 1. حقیر نیز متوجهم که رشد مراحلی دارد و ذومراتب است و یک شبه هم نمی شود همه آن را طی کرد. خواه حرکت فردی باشد یا جمعی. در گفتگویی که از بنده منتشر شد عرض من این بود که وقتی می خواهید ثمرات را بسنجید و به کارها نمره بدهید، باید با سرمایه ها و ظرفیت ها و وسع ها بسنجید. اگر غیر از این باشد همه دولت ها قابل تقدیرند چون بالاخره یکسری کارهای حداقلی مثل تامین آب و برق مردم و نظم و امنیت فی الجمله را دارند. دلیل انتقاد شما این نیست که خدمات حداقلی دولتها را نمی بینید. بلکه ظرفیت های عظیمی را می بینید که به خاطر بی مسئولیتی و یا بی تدبیری سوختند و از بین رفتند. من درباره انقلابی سخن می گویم که صدها هزار جوان پاک پرپر شدند تا پا بگیرد. با دنیایی از ادعاهای بزرگ پیروز شد و امیدهای زیادی را به وجود آورد. گذشته از سرمایه انسانی، سرمایه های مالی عظیمی که در اختیار آن بود و در این تراز وقتی نگاه می کنم، آمارهای آقای باباخانی را توهین به شعور خودم و همه مخاطبان می دیدم. اینکه در روز روشن اجتماع در شب قدر را ثمره این انقلاب بدانی و آن را بزرگ بشماری! 2. روایاتی که مستند حضرتعالی هستند، بر مقصودتان دلالت ندارند. روایت اول تعبیر هلاکت دارد. هلاکت بیان تنزیهی نیست. می فرماید همه علماء هلاک می شوند مگر عاملین و این هم کافی نیست برای نجات از هلاکت بلکه باید عملشان مخلصانه باشد و تازه مخلصین هم باید مراقب باشند چون در خطرند. اینها مراتب تنزیهی نیست. بلکه بیان شرایط نجات از هلاکت است. این روایت ناظر به روایاتی است که می فرماید عالم نباید برای مراء و سمعه دنبال علم باشد یا نباید دنبال ریاست باشد و اموری از این دست. روایت دوم هم دقیقا ناظر به اصل دینداری است. زیرا ناظر به جریان شیعه و سنی است. امام صادق ع در ادامه روایت می فرماید جز شما شیعیان کسی حجش مقبول نیست.” ِ مَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنْكَ وَ مِنْ أَشْبَاهِكَ خَاصَّةً وَ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى وَجْهِي وَ قَالَ يَا أَبَا بَصِيرٍ انْظُرْ قَالَ فَإِذَا أَنَا بِالْخَلْقِ كَلْبٌ وَ خِنْزِيرٌ وَ حِمَارٌ إِلَّا رَجُلٌ بَعْدَ رَجُلٍ.” اما اینکه ما مثلا انسان غیر مقید به نماز یا به تعهدات را دیندار بشماریم، حتما غلط است. کسی که در نماز متساهل است یا تعهد سرش نمی شود، قطعا دیندار نیست. پیامبر اسلام فرمودند مرز میان ایمان و کفر نماز است. البته بی دین به معنای کفر حقیقی و ایمانی هم نیست. ولی معنایش این نیست که با این سطح نازل از تعلق به دین اهل نجات هم باشد و برای من جای شگفتی است که پس از 40 سال کار ما به جایی رسیده است که در این سطح داریم با هم بحث می کنیم. اما درباره آیه شریفه “فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً” نباید از محکمات غفلت کرد. یکی از محکمات این است که تخلف از جنگ و انفاق واجب از گناهان کبیره است و آیات و روایات بسیاری در این زمینه وارد شده که نشان می دهد اینجا مقصود کسانی نیست که از جهاد گریزانند. بلکه مقصود کسانی است که از جهاد استقبال نمی کنند. کسانی هستند که به واجبات کفایی دیگر می پردازند و اگر کسی نباشد به جنگ هم خواهند رفت. اما به طور طبیعی سراغ کارهایی می روند که مجاهدت به معنای خاص آن نباشد. مثلا کسی که امور مربوط به خدمات عمومی کشور را در زمان جنگ تامین می کند، کار واجبی را انجام می دهد ولی مجاهدت نیست و کشته شدن و درد و رنج دوری از خانواده ندارد. 3. دقت کنید من نگفتم طلبه های جهادی ثمره نظام نیستند. گفتم ثمره حوزه نیستند. زیرا حوزه نه تنها برنامه ای برای این آدم ها و این نوع تربیت ندارد که عملا با آنها مخالفت هم می کند. مثلا در برنامه های آموزشی دست اندازی های زیادی برای همین طلاب تبلیغی دارد و راست و چپ آنها را تحقیر می کند و بی سواد می شمارد. این آخرین گفتگوی مکتوب از جانب بنده بود. اگر توفیق بود حضوری در خدمتتان خواهم بود. انشاء الله. محمد تقی اکبرنژاد 23/7/98
عرض سلام و ادب خدمت جناب آقای اکبرنژاد اولا در بیان حضرتعالی آنچه امروز به دست آورده ایم چیز زیادی نیست. چیزی در اندازه هیچ است. به همین دلیل حرفهایتان در میان ضدانقلاب دست به دست میشد. رشد معنوی چشمگیر و معجزه وار مردم ایران را ناچیز و اشاره به آن را توهین به شعورتان میدانید بحث دقیقا همینجا است و الا اینکه میشد بهتر باشیم حرف درستی است که کسی در این ناحیه بحثی ندارد. ثانیا ظاهرا حضرتعالی متوجه نحوه استدلال بر حضور مردم در شبهای قدر و امثالهم نشدید. بحث این است که اگر ایمان مردم مراتب دارد، در تحلیل رشد معنویت یک امت ، هم باید این رشد خود را در سطح مومنین حداقلی نشان دهد و هم در سطح مومنین حداکثری. معنویت حداکثری را در خانواده هایی ببینید که برای مسیر حرکت انقلاب حاضرند جان بدهند که تعدادشان ملیونها نفر است. یا ملیونها زائر اربعین که در اوج مشکلات اقتصادی و سختیها و ناامنی ها وارد این سفر دشوار میشوند. حداقلی ها را هم البته باید بببینیم. رشد حضور جمعیت حاضر در محافل معنوی مثل شب قدر ولو یک شب در سال هم غیر قابل مقایسه با قبل است. رشد این حضور در کنار رشد کیفی مومنین حداکثری باید با هم دیده شود. حالا اگر من بگویم جمعیت کسانی که نان بخور و نمیر پیدا کرده اند صدها برابر سالهای اول انقلاب شده و این نجات از زیر خط فقر یک ملاک رشد اقتصادی است و شما بگویید نان بخور و نمیر که حداقلی و کم است. این یعنی اصلا متوجه استدلال نشده اید. ثالثا درباره روایت هلاکت درست استظهار نکردید. مفهوم هلاکت به معنای عذاب نیست. هلاکت مقابل حیات است. همانطور که حیات مراتبی دارد هلاکت هم مراتب دارد. دامنه هلاکت وسیعتر از عذاب است هرچند گاهی با عذاب همراه است. این استظهار شما یعنی تعداد خیلی کمی از مردم که عالم عامل مخلص باشند آنهم احتمال دارد که وارد بهشت شوند و این فهم درستی نیست. به قول امام خمینی (اینطور نیست که در جهنم را باز کنند و مدام انسان را به جهنم بریزند خیلی کم هستند که به جهنم بروند) تقریرات فلسفه ج3ص478. همچنین این روایت صرفا ناظر به ویژگیهای اهل علم نیست چرا که از الناس کلهم هلکی شروع کرده و بیان مراتب رشد میکند. برای بیان شرایط انضمامی رشد نیاز به تعبیر مرحله به مرحله هلاکت نیست. درباره روایات مااکثر الضجیج و علامات اهل الدین نیز ادعاهایتان را صرفا تکرار کرده اید که پاسخش گذشت. رابعا اما درباره آیه مجاهدین، در لسان قرآن مجاهدت اعم از قتال است. مجاهدت یک سبک و روش زندگی است که در واقع تلاش حداکثری در مقابل دشمن جان مایه آن است و اگر آیات صرفا مربوط به وجوب کفایی قتال بود نمیآمد در مقابل مجاهدین ، جریان قاعدین را مطرح کند و بفرماید فاصله این دو جریان عظیم است. بحث در دو طایفه و جریان در جامعه دینی است که آیات زیادی در قرآن درباره این دو وجود دارد. لذا بحث شما درباره وجوب کفایی ولو درست است ربطی به آیه ندارد. بله این جریان از جهاد استقبال نمیکنند و مراد بنده هم گنهکاران نبودند بلکه تفاوت حداکثری ها و حداقلی ها را عرض کردم. هر چند حتی گنهکاران نیز در جامعه دینی و حاکمیت الهی به سوی نجات حرکت میکنند بر خلاف فهم حضرتعالی. یکی از محکمات قرآن نسبت اتصال به حکومت الهی و جامعه ایمانی و نقش آن در نجات مومنین از گناهها و ظلمتها(یخرجهم من الظلمات) است که آنهم در جای خود قابل بحث است. خامسا اتهامهایی که به حوزه علمیه میزنید را اولا ذیل اتهام به نظام مطرح کردید. شما در مقام نقد نظام بحث میکردید نه حوزه ثانیا اشکال بنده مشترک الورود است و با جایگزینی حوزه به جای نظام حل و فصل نمیشود. واقعا اگر این جوانان در حوزه ها تربیت نشده اند در کجا تربیت یافته اند. نقد به حوزه به معنای انکار همه رشدهای ناشی از آن نیست. حوزه علمیه هم خروجی همین مردم است و هم محصولش همین طلابند. سادسا اینکه کثرت رشد حضور جوانان در شبهای قدر نشانه رشد معنویت و ایمان در کشور است، بیان و نظر رهبری است که مکرر بیان کرده اند. البته مهم نیست شاید شما معتقد باشید که ایشان هم به شعور مردم توهین میکنند. اما طلاب جوانی هم هستند که نقصهای بیان شما را میفهمند و به این همه فاصله تان از اندیشه ناب اسلامی تاسف میخورند. در آخر به رفقای طلبه جوان و شاگردان حضرتعالی عرض میکنم بنده همانطور که مرحوم رفسنجانی و جناب حسن روحانی را خارج از جریان انقلاب نمیبینم امثال احمدی نژاد و اکبرنژاد و مهدی نصیری و غیره را نیز خارج از جریان انقلاب نمیفهمم. همه عزیزند همه محترمند. همه را از عمق جان دوست دارم ولو رفقایم از این اظهار نظر حقیر ناراحت شوند. اما همه اینها باعث نمیشود خبطها و جهلها و تفاوتها و انحرافات را نبینم و نگویم. در نهایت از سعه صدر حضرتعالی نیز ممنون که وارد مباحثه مکتوب با حقیر شدید. خداوند عاقبت بنده و شما را ختم به خیر بفرماید. @ali_mahdiyan