#شعر
#حضرت_زینب
#اسارت
شعر مصائب حضرت زینب(س) و شهر شام
لطفا حق مطلب ادا شود.
صبح اینجا شبیه "شام" شده
دم دروازه ازدحام شده
زن رقاصه داشت کف میزد
دختری بین شهر دف میزد
دم دروازه ریسه بندان است
دم دروازه سنگ باران است
به چه روزی دچار شد زینب
حالتش غصه دار شد زینب
غصه ای قدر نه فلک خورده
از سنان و شبث کتک خورده...
سِترِ ناموسِ کبریا زینب
مانده مابین لات ها زینب!
از روی پشت بام سنگ زدند
به حجاب عقیله چنگ زدند
آه از کوچه ی یهودی ها
ماند روی تنش کبودی ها
زینب و هلهله؟! زبانم لال...
زینب و حرمله؟! زبانم لال...
دست او بسته شد میان طناب
آه زینب کجا و بزم شراب؟!
روز در پیش چشم او شب شد
بین نامحرمان معذب شد
بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟
...
"علی میرحیدری"
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
@ali_mirheydari
#شعر
#حضرت_زینب
#اسارت
سلامٌ علی قلبِ زینب الصبور
ابکی علی زینب الکبری و کربتها
شعر اسارت حضرت زینب(س) و مصائب شام
آقا اسیر عشق تو بی بال و پر نیست
در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست
اینجا دم دروازه ی قوم یهود است
یعنی مسلمانی در این کوی و گذر نیست
مشغول رقص و هلهله، کف می زنند و
اینجا کسی گریان و با چشمان تر نیست
پیرزنی با سنگ بر پیشانی ات زد
نفرین به او، نفرین زینب بی اثر نیست
با ضربه اش از روی نیزه سر زمین خورد
در زیر سم اسب ها که جای سر نیست
من یک تنه بین سنان و شمر و اَخنَس
"عباس، از این ماجراها بی خبر نیست"
از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟!
در بین بازار کنیزان کم خطر نیست
شد آستینِ پاره ام پوشیه ی من
اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست
از پشت بام خانه ها خاکستر داغ...
"اَجر ذَوِی القُربی" ی ما در این سفر نیست
بزم شراب و مجلس اغیار رفتم
جایی شبیه بزم می اینقدر شر نیست
با خیزرانش بر لبانت ضربه می زد
جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست
خیلی میان شام اذیت شد عقیله
بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست
"علی میرحیدری"
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
اخنس(لعنت الله علیه): او از غارتگران خیام در روز عاشورا بود و از کسانی بود که بر بدن مطهر ابی عبدالله(ع) تاختند
یکی از اقدامات اخنس دزدیدن عمامه ی سر اباعبدالله بود.
خداوند عذابش را زیاد بگرداند ان شاالله
@ali_mirheydari
#شعر
#حضرت_زینب(س)
#اسارت
سَلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبِ الصَّبور...
شعر مصائب حضرت زینب(س)
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
علی میرحیدری
۱ شهریور ۱۴۰۱
@ali_mirheydari
#شعر
#اسارت
#حضرت_زینب(س)
لطفا حق روضه ادا شود.
صبح اینجا شبیه شام شده
دم دروازه ازدحام شده
زن رقاصه داشت کف میزد
دختری بین شهر دف میزد
دم دروازه ریسه بندان است
دم دروازه سنگ باران است
به چه روزی دچار شد زینب
حالتش غصه دار شد زینب
غصه ای قدر نه فلک خورده
از سنان و شبث کتک خورده...
سِترِ ناموسِ کبریا زینب
مانده مابین لات ها زینب!
از روی پشت بام سنگ زدند
به حجاب عقیله چنگ زدند
آه از کوچه ی یهودی ها
ماند روی تنش کبودی ها
زینب و هلهله؟! زبانم لال...
زینب و حرمله؟! زبانم لال...
دست او بسته شد میان طناب
آه زینب کجا و بزم شراب؟!
روز در پیش چشم او شب شد
بین نامحرمان معذب شد
بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟
...
"علی میرحیدری"
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
علی میرحیدریزمینه ایام اسارت حضرت زینب(س) (1).mp3
زمان:
حجم:
4.4M
#سبک
#زمینه
#حضرت_زینب(س)
از حال و روز من خبر داری؟
بعد از تو داداش خیلی پیر شدم
من دختر حیدرم و حالا
دست یه مُش(ت) نامرد اسیر شدم
فقط برات همینو بگم
زندون رفتم
فقط برات همینو بگم
حالم زاره
فقط برات همینو بگم
چشمام خونه
چشمام تاره
اشکوا الیک؛ حالم بده
هرکی رسید؛ سنگم زده
@ali_mirheydari
بنددوم:
از حال و روز من خبر داری؟
دیگه نمونده معجری واسم
داری هوامو از روی نیزه
از اون بالا تاج سری واسم
فقط برات همینو بگم
دستام بستهست
فقط برات همینو بگم
قلبم خونه
فقط برات همینو بگم
ناموس تو
توو زندونه
زخمه سرت، زخمه سرم
سوخته همه، بال و پرم
@ali_mirheydari
بندسوم:
از حال و روز تو خبر دارم...!
توی تنور بوده سرت داداش
قرآن نخون نامحرمن اینا
رو نی مراقب سرت هم باش
فقط برات همینو بگم
لبهات زخمه
فقط برات همینو بگم
خاکی شد موت
فقط برات همینو بگم
زخمه داداش
کنج ابروت
رو دستمه، ردِ طناب
رفته سرت، بزم شراب
"علی میرحیدری"
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
#شعر
#حضرت_زینب
#اسارت
سلامٌ علی قلبِ زینب الصبور
ابکی علی زینب الکبری و کربتها
شعر اسارت حضرت زینب(س) و مصائب شام
آقا اسیر عشق تو بی بال و پر نیست
در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست
اینجا دم دروازه ی قوم یهود است
یعنی مسلمانی در این کوی و گذر نیست
مشغول رقص و هلهله، کف می زنند و
اینجا کسی گریان و با چشمان تر نیست
پیرزنی با سنگ بر پیشانی ات زد
نفرین به او، نفرین زینب بی اثر نیست
با ضربه اش از روی نیزه سر زمین خورد
در زیر سم اسب ها که جای سر نیست
من یک تنه بین سنان و شمر و اَخنَس
"عباس، از این ماجراها بی خبر نیست"
از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟!
در بین بازار کنیزان کم خطر نیست
شد آستینِ پاره ام پوشیه ی من
اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست
از پشت بام خانه ها خاکستر داغ...
"اَجر ذَوِی القُربی" ی ما در این سفر نیست
بزم شراب و مجلس اغیار رفتم
جایی شبیه بزم می اینقدر شر نیست
با خیزرانش بر لبانت ضربه می زد
جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست
خیلی میان شام اذیت شد عقیله
بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست
"علی میرحیدری"
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
اخنس(لعنت الله علیه): او از غارتگران خیام در روز عاشورا بود و از کسانی بود که بر بدن مطهر ابی عبدالله(ع) تاختند
یکی از اقدامات اخنس دزدیدن عمامه ی سر اباعبدالله بود.
خداوند عذابش را زیاد بگرداند ان شاالله
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
#شعر
#حضرت_زینب(س)
#اسارت
سَلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبِ الصَّبور...
شعر مصائب حضرت زینب(س)
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
علی میرحیدری
۱ شهریور ۱۴۰۱
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
#شعر
#حضرت_زینب
#اسارت
شعر مصائب حضرت زینب(س) و شهر شام
لطفا حق مطلب ادا شود.
صبح اینجا شبیه "شام" شده
دم دروازه ازدحام شده
زن رقاصه داشت کف میزد
دختری بین شهر دف میزد
دم دروازه ریسه بندان است
دم دروازه سنگ باران است
به چه روزی دچار شد زینب
حالتش غصه دار شد زینب
غصه ای قدر نه فلک خورده
از سنان و شبث کتک خورده...
سِترِ ناموسِ کبریا زینب
مانده مابین لات ها زینب!
از روی پشت بام سنگ زدند
به حجاب عقیله چنگ زدند
آه از کوچه ی یهودی ها
ماند روی تنش کبودی ها
زینب و هلهله؟! زبانم لال...
زینب و حرمله؟! زبانم لال...
دست او بسته شد میان طناب
آه زینب کجا و بزم شراب؟!
روز در پیش چشم او شب شد
بین نامحرمان معذب شد
بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟
...
"علی میرحیدری"
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
علی میرحیدریزمینه ایام اسارت حضرت زینب(س) (1).mp3
زمان:
حجم:
4.4M
#سبک
#زمینه
#حضرت_زینب(س)
از حال و روز من خبر داری؟
بعد از تو داداش خیلی پیر شدم
من دختر حیدرم و حالا
دست یه مُش(ت) نامرد اسیر شدم
فقط برات همینو بگم
زندون رفتم
فقط برات همینو بگم
حالم زاره
فقط برات همینو بگم
چشمام خونه
چشمام تاره
اشکوا الیک؛ حالم بده
هرکی رسید؛ سنگم زده
@ali_mirheydari
بنددوم:
از حال و روز من خبر داری؟
دیگه نمونده معجری واسم
داری هوامو از روی نیزه
از اون بالا تاج سری واسم
فقط برات همینو بگم
دستام بستهست
فقط برات همینو بگم
قلبم خونه
فقط برات همینو بگم
ناموس تو
توو زندونه
زخمه سرت، زخمه سرم
سوخته همه، بال و پرم
@ali_mirheydari
بندسوم:
از حال و روز تو خبر دارم...!
توی تنور بوده سرت داداش
قرآن نخون نامحرمن اینا
رو نی مراقب سرت هم باش
فقط برات همینو بگم
لبهات زخمه
فقط برات همینو بگم
خاکی شد موت
فقط برات همینو بگم
زخمه داداش
کنج ابروت
رو دستمه، ردِ طناب
رفته سرت، بزم شراب
"علی میرحیدری"
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
#شعر
#حضرت_زینب
#اسارت
سلامٌ علی قلبِ زینب الصبور
ابکی علی زینب الکبری و کربتها
شعر اسارت حضرت زینب(س) و مصائب شام
آقا اسیر عشق تو بی بال و پر نیست
در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست
اینجا دم دروازه ی قوم یهود است
یعنی مسلمانی در این کوی و گذر نیست
مشغول رقص و هلهله، کف می زنند و
اینجا کسی گریان و با چشمان تر نیست
پیرزنی با سنگ بر پیشانی ات زد
نفرین به او، نفرین زینب بی اثر نیست
با ضربه اش از روی نیزه سر زمین خورد
در زیر سم اسب ها که جای سر نیست
من یک تنه بین سنان و شمر و اَخنَس
"عباس، از این ماجراها بی خبر نیست"
از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟!
در بین بازار کنیزان کم خطر نیست
شد آستینِ پاره ام پوشیه ی من
اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست
از پشت بام خانه ها خاکستر داغ...
"اَجر ذَوِی القُربی" ی ما در این سفر نیست
بزم شراب و مجلس اغیار رفتم
جایی شبیه بزم می اینقدر شر نیست
با خیزرانش بر لبانت ضربه می زد
جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست
خیلی میان شام اذیت شد عقیله
بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست
"علی میرحیدری"
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
اخنس(لعنت الله علیه): او از غارتگران خیام در روز عاشورا بود و از کسانی بود که بر بدن مطهر ابی عبدالله(ع) تاختند
یکی از اقدامات اخنس دزدیدن عمامه ی سر اباعبدالله بود.
خداوند عذابش را زیاد بگرداند ان شاالله
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
#شعر
#حضرت_زینب(س)
#اسارت
سَلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبِ الصَّبور...
شعر مصائب حضرت زینب(س)
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
علی میرحیدری
۱ شهریور ۱۴۰۱
@ali_mirheydari
هدایت شده از سروده های علی میرحیدری
#شعر
#حضرت_زینب
#اسارت
شعر مصائب حضرت زینب(س) و شهر شام
لطفا حق مطلب ادا شود.
صبح اینجا شبیه "شام" شده
دم دروازه ازدحام شده
زن رقاصه داشت کف میزد
دختری بین شهر دف میزد
دم دروازه ریسه بندان است
دم دروازه سنگ باران است
به چه روزی دچار شد زینب
حالتش غصه دار شد زینب
غصه ای قدر نه فلک خورده
از سنان و شبث کتک خورده...
سِترِ ناموسِ کبریا زینب
مانده مابین لات ها زینب!
از روی پشت بام سنگ زدند
به حجاب عقیله چنگ زدند
آه از کوچه ی یهودی ها
ماند روی تنش کبودی ها
زینب و هلهله؟! زبانم لال...
زینب و حرمله؟! زبانم لال...
دست او بسته شد میان طناب
آه زینب کجا و بزم شراب؟!
روز در پیش چشم او شب شد
بین نامحرمان معذب شد
بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟
...
"علی میرحیدری"
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
@ali_mirheydari