معنای "اصلح" مطلق است یا نسبی؟
گیر بخش قابل توجهی از فعالان متدین انقلابی، این است که "فارغ از شرایط" دنبال اصلح می گردند!
کسی که؛
متدین تر
دلسوز تر
سالم تر
پاک تر
و...
باشد را اصلح برای انتخاب می دانند.
ببینید دوستان، ما در اینجا دنبال "اصلح برای انتخاب در ۸تیرماه از بین شش گزینه برای ریاست جمهوری چهارساله هستیم.
جوانب ایجابی اصلح همین صفاتی است که بالا گفتم بعلاوه؛
توان رای آوری بیشتر و امکان برتری دررقابت با چهره مقابل،
درک واقعی از شرایط داخلی وبین المللی،
و ویژگیهای سلبی مانند؛
بی اخلاق و بداخلاق،
تجملاتی و تشریفاتی
ترسو و مردد که نبایدداشته باشد.
و البته؛
نباختن به رقیب جناح مقابل!
پس، در مقام انتخاب کارگزاران نظام دینی، اصلح مطلق، منظور امیرالمؤمنين، امام ومقام معظم رهبری و بزرگان دیگر نیست!
اینجا سوال این نیست که؛ آدم بهتر کیست؟
اینجا سوال این است که برای چهارسال، ازبین این افراد، برای ریاست قوه "مجریه" نه برای امامت جماعت یا ولایت فقیه یا الگوی اخلاقی، اصلح کیست؟
پس اصلح در اینجا "اصلح نسبی" است یعنی در این شرایط، با این صحنه رقابت، برای ریاست جمهوری چهارساله، با احتمال رای آوری بالاتر، فلانی، اصلح است.
یعنی مجموعه ای از شرایط درونی و شخصی بعلاوه شرایط عمومی و اجتماعی وسیاسی در "انتخاب اصلح" باید لحاظ شود.
نقل شده که در یک دوره ای از حاج قاسم سلیمانی پرسیدند از بین اینها کدام اصلح است؟
گفته(نقل مضمون) انقلاب برای راس قوه مجریه یک حمّال لازم دارد و فلانی حمّال خوبی است! در اینجا سخن مدنظر است نه گوینده، چون این حرف برای آن فلانی در آن مقطع صادرشده اما مفهوم آن همچنان کاربرد دارد، یعنی هر که برای نظام و مردم حمّال تر است، اصلح است.
ما در اینجا دنبال ایدئولوگ برتر و صاحب مکتب فکری و علمی و... نیستیم دنبال کسی هستیم که بتواند بیشتر کار کند.
شما چه فکر می کنید؟
#اصلح
#انتخابات
#رای
اگر تایید می کنید بدون نام، یا نام خودتان(که به نوشته اعتبار بیشتری می دهد)، یا هرنام دیگری، کپی و منتشر کنید.
https://eitaa.com/alibakhshi_mashhad
خیال، واقعیت، حقیقت
یا هوس، عمل، آرمان
اگر بخواهیم گفتار و مواضع نامزدهای ریاست جمهوری را تحلیل کنیم از منظر مدیریت، به سه نوع خروجی می رسیم.
برخی حرفها، برخی افراد و برخی طرفداران، آدم را یاد رُمان دُن کیشوت، می اندازند؛
اسب خیالی، شمشیر خیالی، سرعت خیالی، دشمن اشتباهی و...
اگر کسی با پوزخند به شما بگوید چرا شما خودتان را معطل بالارفتن از پله ها می کنید؟
چرا از پایین با یک حرکت به بالای بام نمی روید؟
شما به خِرد او شک می کنید.
می گویید این، نه خودش، نه توانایی هایش، نه مسیر و نه هدف را درست نشناخته است.
مگر می شود آدم سه متر ارتفاع را مثل یک پله، پای بالا نهد؟
برخی حرف ها و آدم ها، یاد عبارت آن کارتون معروف که "من میدووووونم، ما نمیتونیم ما نمی رسیم" را متبادر می کند. اینها در نگاه و در عمل، موانع و چالش ها را بیشتر از فرصتها می شمرند.
نوع سوم، آنهایی هستند که اهداف نهایی و غایی را بیان می کنند. یعنی آرمان ها را می گویند و دوست دارند زودتر به آن دست یابند. اما اهل زحمت و تلاش نیستند.
اما کدام برای ریاست امور اجرایی بهتراست؟
نوع اول که معلوم است برای مدیریت اجرایی سم است، پرورش خیال جایش اینجا نیست.
اما نوع دوم و سوم؛
بهترین حالت این است که کسی را پیدا کنیم که بین آرمان و واقعیت بتواند نسبت درستی برقرار کند.
مدیریت قرآنی همین است که در بخش تعیین آرمان و چشم انداز بگوید؛
"لیظهره علی الدین کلّه"
و یا "...ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین"
و یا " غلبت الروم"
و یا " انتم الاعلون..."
تا نیروها، با انگیزه، با انرژی و مصمم باشند.
اما واقعیت؛
قرآن کریم به این بخش هم توجه ویژه ای دارد یعنی با آنکه آن اهداف زیبا و بزرگ را ترسیم کرده، واقعیت مسیر و موانع و چالش ها را نیز لحاظ کرده است:
یجاهدون...
لایخافون لومة لائم...
...ان تقومو لله مثنی و تلاثا و رباع
و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه
ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الاموال و الانفس والثمرات...
و ازاین دست آیات که مسیر را پرزحمت و مستلزم مجاهدت و تحمل سختی ها و ابتلائات پیچیده ترسیم کرده تا حدی که در قضیه جنگ خندق می فرماید: وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ...
یعنی سختی آنقدر زیاد می شود که چشم ها تار و تاریک شده و قلبها به حلق ها میرسد!!!
پس اینها که آرمانها را بیان می کنند ومی گویند باید به فلان و فلان برسیم اما کاری واقعی تا حالا از آنها دیده نشده را جدی نگیرید.
آرمانگرایی بسیار خوب و ضروری است اما چنانچه با درک واقعیت همراه نباشد همان توهم و خیال است که ارزشی ندارد.
همچنین، فتح قله بسیار مهم است اما کسی که فاصله و گرما و سرما و خطرات مسیر و خستگی و بیماری و وجود دشمن و معارض و رقیب را لحاظ نکرده و تا حالا از قله های کوتاه تر بالا نرفته، نمی تواند ما را به قله اصلی برساند.
نامزد ریاست جمهوری که فتح قله های کلیدی جهان را باور نداشته باشد، ناقص است و خودباوری و مردم باوری و خداباوری ندارد.
نامزد ریاست جمهوری هم که فقط می خواهد قلل جهان را فتح کند اما برنامه عملیاتی و تدبیر و روش حکمرانی برای آن ارایه نمی کند، متوهم است.
#انتخابات
#اصلح
https://eitaa.com/alibakhshi_mashhad