eitaa logo
مهندس علیخانی‌/ سعیدیسم
48.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.7هزار ویدیو
29 فایل
مقام معظم رهبری :#جهاد_تبیین یک فریضه قطعی و فوری است سرباز ولایت 👤 کانال رزرو تبلیغات : @alikhani_ra کمک به جهاد تبیین : 5029081053137150 لینک پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/rasoolism
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ⭕ تهران-شهرنو قبل از انقلاب روحانی جوانی خبر از خانه های فساد در {شهرنو} به گوشش میرسد که:«در آنجا دخترانی وجود دارند که مثلا از دوست پسرشان فریب خورده اند یا از خانه فراری بوده و به تور آدم پستی افتاده و بدین مرکز فروخته شدهاند و اکنون روی برگشتن به خانه خود را ندارند. رؤسای آنان به هیچ وجه دست بردار نیستند و برای محکم کاری از زنان بیچاره سفته گرفته اند» روحانی تعدادی از سفته ها را میخرد و دختران را آزاد و راضی‌شان می کند به خانه هایشان بازگردند: «آنها را همراهی کرده به آغوش خانواده شان میسپردیم و میگفتیم که مثلاً دختر شما گم شده بوده و اکنون به ما پناه آورده و از اصل ماجرا هیچ حرفی نمیزدیم. بعضی از زنان جوان ازدواج کردند و زندگی پاک و سالمی را تشکیل دادند» پس از انقلاب اما مردم به " شهرنو " حمله کردند و به آتش کشیدند اما دامن‌گیر همه خانه ها نشد «شهید قدوسی ، دادستان انقلاب بمن گفت : "برای براندازی آنجا چه کار میتوانی انجام بدهی؟ گفتم فقط پول و جا و مکان مناسب می‌خواهد " او چکی به‌مبلغ ۳۰۰ هزار تومان برایم نوشت. آیت‌الله‌گیلانی نیز ۳ میلیون در اختیار ما گذاشت» طلبه‌جوان کل 1120 خانه فساد در "شهرنو" را میخرد و مرکز بزرگی را هم در شمیران برای اسکان زنان در اختیار می‌گیرد :«در محضری کل اسناد به ما واگذار شد و صاحبان خانه ها پول خود را نقد دریافت کردند با رضایت و در حالیکه از خطای گذشته خود اشک میریختند. زنان میانسال‌ و بعضی از جوانان را با آماده سازی و توبه دادن ، به خانواده هایشان تحویل دادیم . شماری از زنان جوان را نیز شوهر دادیم . چند نفر نیز به عقد کارمندان دایره منکرات در آمده و زندگی سالمی را تشکیل دادند و اکنون صاحب فرزندانی هستند که گاهی هم پای منبر من میآیند ... منطقه را با خاک یکسان کردیم ؛ بخشی به بیمارستان فارابی واگذار و بخشی پارک شد. بعد طی نامه ای به امام نوشتم ما اکنون باید مخارج ۴ هزار زن را بپردازیم و تقاضای کمک مالی کردم امام گفت «اگر از کمکهای مردمی تأمین نشدید ، از سهم ما استفاده کنید» گاهی رسانه ها با زنانی که از آن مراکز فساد رهایی یافته و دنبال زندگی سالمی رفته بودند ، مصاحبه می‌کردند . روزی یکی از مصاحبه ها از رادیو پخش شد. خبرنگار از دختر جوانی سوال کرد که « شما قبلاً کجا بودید و چه میکردید؟» او گفت: «من اصلاً به قبل و بعد کاری ندارم و هیچ حرفی برای گفتن ندارم فقط این را بگویم که یک نفر آمد و مرا نجات داد که او هم پدر من است و هم عمویم هم برادر و دایی و مادرم او همه کاره من است. او شیخ حسین انصاریان است.» منبع: کتاب خاطرات شیخ حسین انصاریان https://eitaa.com/joinchat/1494352023C916597ef88