#وارده
💢نظام اقتصادی ومسئله مبنا💢
🔻#مسعود_درخشان
🔹هر نظامی را که ملاحظه میکنیم- اعم از اینکه به صورت طبیعی باشد و یا ما آن را آگاهانه تنظیم کرده باشیم- در این امر مشترک هستند که اجزای موجود در آن نظام به صورت خاصی در کنار یکدیگر قرار میگیرند؛ به طوری که از این طریق بتوانند هدف سیستم را نتیجه دهند. «مبنا» در حقیقت چگونگی در کنار یکدیگر قرار گرفتن اجزا را مشخص میکند؛ یعنی کیفیت روابط را معین میسازد. لذا رابطه«مبنا» و «هدف» یک رابطه علت و معلولی است. مثلا توان افزایی مادی، هدف سیستم اقتصاد سرمایهداری است. برای تحقق این هدف، اصلی را به نام «اصالت سرمایه» به عنوان مبنای نظام قبول میکنند؛ یعنی سرمایه را علت غایی رشد تولیدات میدانند. حال جهت تحقق هدف مورد نظر، اجزا و عناصری چون بانک، شرکتها، شبکههای تولیدی، توزیعی و غیره را در چنان ربطی قرار میدهند که بر اساس اصالت سرمایه، هدف نظام را تامین کند. بدین ترتیب نتیجه میگیریم که کمیت و کیفیت اجزا و عناصر و ارتباط آنها با مبنای نظام مشخص میشوند.
🔸بعد از اینکه اجزای یک نظام در رابطه با مبنای آن نظام مشخص شدند باید در روابط خاصی با یکدیگر قرار گیرند تا هدف نظام حاصل شود. به عنوان مثال، اجزای یک نظام اقتصادی مانند بانک، شبکه تولیدی و یا توزیعی، باید در ارتباط متقابل واقع شوند تا کیفیات جدیدی در نظام اقتصادی مورد نظر حاصل شود. مسلما این دسته از کیفیات مطلوب، منتجهی اجزایی هستند که در روابط خاصی با یکدیگر واقع شدهاند که آن روابط دقیقا بر اساس مبنای آن نظام حاصل شده است. لذا رابطه بین اجزایی که هر یک تبلوری از مبنای نظام هستند باید بر اساس مبنای آن نظام تنظیم شود تا هدف نظام حاصل گردد.
🔹هر جزء در یک نظام، از یک طرف تحت شمول آن نظام است و از طرف دیگر شامل نظامهای دیگری است. به عنوان مثال اگر یک نظام اقتصادی را ملاحظه کنیم بانک به عنوان یک جزء این نظام است و لذا تحت شمول نظام اقتصادی میباشد، ولی بانک در واقع خود یک نظام است که سیستمهای دیگری را شامل میشود.باید بین یک جزء و سیستم شامل بر آن و سیستمهای تحت شمول آن، هم جهتی در هدف وجود داشته باشد. به عبارت دیگر«هدف یک جزء» و «اهداف سیستم شامل بر آن» و «اهداف سیستمهای تحت شمول آن» نباید نقیض یکدیگر باشند. به عنوان مثال اگر بانک ربوی به عنوان یک جزء از نظام #سرمایهداری را ملاحظه کنیم، هدف بانک باید تکاثر سرمایههای پولی باشد؛ زیرا هدف سیستم شامل بر بانک که همان نظام اقتصاد سرمایهداری است، تکاثر سرمایه است. به همین ترتیب اگر زیر سیستمهای تحت شمول بانک را ملاحظه کنیم اهداف همه آنها باید با هدف بانک که تکاثر سرمایههای پولی است هم جهت باشد و یکدیگر را نقض نکنند. به عبارت دیگر اگر زیر سیستمهای بانک را ملاحظه کنیم هر کدام نظامی هستند که در جهت تحقق هدف تکاثر سرمایههای پولی به وجود آمدهاند؛ یعنی موجودیت آنها به اقتضای هدف بانک است. حال چگونه میتوان ربا را از بانک حذف نمود، در حالی که اهداف سیستم شامل بر بانک و سیستمهای تحت شمول آن مانند گذشته به قوت خود باقی ماندهاند؟ چنین برخوردی با مسئله بانک، ثمری جز بحرانهای حاصل از عدم هم جهتی اهداف اجزای یک نظام را به دنبال نخواهد داشت.
🔸انسجام یک نظام و حرکت آن در جهت تحقق هدف ایجاب میکند که مبنای یک جزء در واقع همان مبنای کل نظام باشد، منتهی مقید به قید خاص؛ طوری که مبنای نظام را به آن بخش خاص مرتبط کند. به عنوان مثال، اگر دوباره قضیه بانک ربوی را در نظر آوریم، مبنای کل نظام اقتصاد سرمایهداری که اصالت سرمایه است مقید به بخش اعتبارات پولی شده و لذا مبنای بانک به صورت اصالت سرمایه در اعتبارات پولی متظاهر میشود. در مثالی دیگر میتوان از برنامهریزی در رشد و گسترش دانشگاهها نام برد. در نظام اقتصاد سرمایهداری وظیفه و هدف دانشگاه تربیت نیروی انسانی لازم برای تکاثر سرمایه است و نظر به اینکه نیروی انسانی در واقع چیزی جز تخصص نیست و تخصص نیز تحت عنوان سرمایهانسانی طبقهبندی میشود، لذا هدف دانشگاه، تکاثر سرمایههای انسانی، جهت رشد سرمایههای اقتصادی است. به عبارت دیگر، نظر به اینکه مبنای نظام سرمایهداری تکاثر سرمایه است، این مبنا در دانشگاهها مقید به بخش تربیت نیرویانسانی متخصص میشود تا این نیروها بتوانند به تکاثر بیشتر سرمایه کمک کنند؛ یعنی برای رشد نیروی متخصص انسانی در دانشگاهها باید سرمایهگذاری کرد تا رشد کمّی سرمایه -که هدف مورد نظر است- محقق شود. لذاست که در نظام سرمایهداری بحث روابط انسانی و فرهنگ خاص برای رشد نیروی انسانی بالمرّه موضوعیت پیدا نمیکند؛ زیرا خود همین مفاهیم به زبان سرمایه بیان میشوند.
💠ارائه شده در پنجمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی