eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
566 عکس
199 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 با عرض سلام و ادای احترام ▫️این کانال، مجالی است برای انتشار مطالبی در خصوص 🔹انقلاب اسلامی اگر می خواهد حرکت بالنده‌ی خویش را استمرار بخشد، بی‌تردید نیازمند یافتن عقلی متناسب با ارزش‌های الهی و در وزان آرمان‌های تمدنی خود است. 🔹البته عقلانیت انقلاب اسلامی، سابقه‌ای به موازات امتداد تاریخی خود انقلاب اسلامی از صدر اسلام تا کنون دارد. 🔹برای دولت‌سازی و جامعه‌سازی به مثابه آینده‌ی انقلاب اسلامی، راهی جز تلاش برای تفصیلی کردن این عقل نیست؛ عقلی که گذشته و حال و آینده انقلاب اسلامی را به وحدت می‌رساند و به صورت خودآگاه، تکامل انقلاب اسلامی و پیشرفت جامعه دینی را در ذیل سنت‌ها و وعده‌های حقه خدای متعال به مؤمنین قرار می‌دهد.
🔰دیدگاه علامه مصباح یزدی دربارۀ طب اسلامی آیت الله مصباح یزدی در زمینه طب اسلامی چنین می نویسد: 🔸 آيا پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) در زمينه «طب»؛ مطلب جديدي آورده‌اند يا آنچه نقل شده[مثلاً در کتاب‌های طب النبی و طب الرضا]، كم و بيش در كتاب‏هاي پيشينيان و هم دوره‏هاي آنان هست؟ 🔸آيا آنها [منقولات از پیامبر اکرم و اهل بیت]همان دستوراتي است كه در طب‏هاي قديم باستاني نظير طب يوناني، طب ايراني، هندي و چيني مطرح بوده است،...به هر حال نخستين پرسش در اين باب اين است كه بين آنچه در روايات اهل بيت(ع) راجع به مسايل طبي آمده، با آنچه در كتب يوناني يا كتب ايراني يا ساير تمدن‏هاي كهن وجود داشته، چه تفاوتي است؟ 🔸اگر قرار است به مسأله طب اسلامي بها دهيم، و آن را بكاويم و بررسي كنيم كه در اين ميراث ديني، چه چيزهايي وجود دارد كه مي‏توان از آن استفاده كرد، بايد طرح تحقيقي عالمانه‏اي براي اين كار طراحي كنيم. 🔸صرف قرائت چند آيه و روايت و نقل يك داستان، مشكل ما را در تحقيق طب اسلامي يا طب نبوي حل نمي‏كند. روايات در دسترس است، كتاب‏هايي هم نوشته شده و شرح‏هايي نيز براي آن، نگاشته‏اند، اين‏ها اگر كارآيي داشت، تا به حال از آن استفاده مي‏كردند. 🔸 آيا تعريف از طب بوعلي و محمدبن زكريا رازي، مفهوم طب النبي را شرح مي‏كند؟ آيا طب النبي همان است كه آنها گفته‏اند؟! درحالي كه : 🔸بيشتر مطالب آنان[طب بوعلی و رازی] از يونانيان گرفته شده و براساس نظر و روش آنها پيش رفته و تحقيق شده است. مباني طب بوعلي همان اصول موضوع يونانيان است. مطالبي از قبيل: عناصر اربعه و اخلاط اربعه كه در بدن موجود است مثل: خون، صفرا، بلغم و سودا در طب يوناني و طب باستاني وجود دارد. 🔸پس نمي‏توان مطالب ذكر شده را طب اسلامي ناميد؛ چرا كه در آن‏ها نه از اسلام اثري پيداست، نه وحي در آن مطالب نازل شده و نه بر تحقيقاتي كه ديگران كرده‌اند مطلب خاصي اضافه شده است. گاهي مفاهيم براي ما خلط مي‏شود. 🔸اگر گفتيم طب اسلامي همان طب يوناني است ــ يا چيزي شبيه آن يا با يكي از طب‏هاي باستاني شباهت دارد ـ تحقيق درباره طب اسلامي (به عنوان اسلامي) ديگر جايگاهي نخواهد داشت، و اگر بخواهيم تحقيق كنيم بايد در همان طب سنتي تحقيق كنيم. 🔸وقتي مي‏توانيم طب اسلامي را به عنوان يك موضوع ويژه تحقيق كنيم كه، بر اين باور باشيم اسلام موارد خاصي را در اين زمينه آورده است و اين مي‏تواند پيش‏فرض تحقيق باشد، يعني بدانيم كه اسلام مطلب جديدي را در اين زمينه آورده كه بايد آن را كشف كرد. براي مثال صرف اين كه روايتي را پيدا كنيم كه مسأله‏اي را مورد تأكيد قرار داده كه هم در قانون بوعلي، هم در كتاب جالينوس، هم در كتاب بقراط و... نشانه‏اي از اشاره به آن مسأله ديده مي‏شود نمي‏توان اظهار داشت كه آن را اسلام آورده است. 🔸مرتبه و شأن پيغمبر(ص) هيچ وقت بيان مطالب طبي يا مطالب فيزيكي نبوده، بلكه شأن او هدايت است. دليلي كه ما براي نبوت اقامه مي‏كنيم اين نيست كه نيازهاي مادي بشر را رفع كند. بشر با تحقيقات علمي خود و به همراه انگيزه‏هايي كه در نهان دارد، مي‏تواند راه زندگي دنيايي و راه تأمين سلامتي خود را كسب كند. 🔸اگر پيغمبر اكرم و ائمه اطهار مطالبي را در اين زمينه‏ها فرموده‏اند، براي اين نبوده كه وظيفه نبوت و رسالت آنان اقتضاء مي‏كرده است؛ بلكه آن مسايل مصالحي بوده از روي تفضل و كمك به مردم، عنايت مي‏فرمودند، بيان و راهنمايي مي‏كردند. وظيفه‏ي اسلام اين نيست كه مطالب طبي بيان كند. 🔸در حقيقت، ما اگر طبي به عنوان طب اسلامي نداشته باشيم، هيچ نقصي در دين اسلام يا در انجام وظيفه پيغمبري نيست. اگر در اين زمينه مي‏خواهيم تحقيقي كنيم، براي دانستن اين مهم است كه بدانيم پيامبر و امامان علاوه بر وظيفه نبوت و رسالت چه كمك‏هايي به انسانيت كردند و چه مواريث علمي و گرانبهايي براي ما جهت بهره‏گيري برجا گذاشتند. پس اولين اصلي كه ما بايد به عنوان يك اصل و پيش‏فرض تحقيق دربارة طب اسلامي يا طب النبي بپذيريم اين است كه پيغمبر مطالب جديدي آورده باشد. منبع: استاد محمد تقی مصباح یزدی، پيش‌فرض‌هاي طب اسلامي: ‌پرسش‌‌هايي براي پژوهش، همايش طب‌النبي(ص) _ سالن همايش‌هاي رازي دانشگاه علوم پزشكي تهران _85/12/10
🔰 چهار انگاره در معنای علم دینی، بخش اول به نظر حقیر، لااقل چهار انگاره کلان نسبت به علم دینی به طور عام، و علوم انسانی به طور خاص وجود دارد که این چهار انگاره در موارد زیادی حتی توسط صاحبان اندیشه و بزرگان خلط می شود. 🔹 انگاره اول، انگاره ای است که علم دینی را علم کاشف از حقیقت می داند و اساساً مناط علم بودن و دینی بودن را واحد می داند. لذا علمی بودن، مساوق است (وحدت حیثیت دارد) با دینی بودن. 🔹انگاره دوم، این انگاره است که علم دینی، علمی است که میزان اخبار و مستندات شرعی در خصوص موضوع آن چه لحاظ تعداد اسناد و چه از لحاظ دلالت، به حدی باشد که بتوان بر اساس آن مدعی شد که علم جدیدی به غیر از علوم رقیب و مسبوق به آن، پدید می آید. در این تلقی، ما می توانیم ادعای فقه اسلامی کنیم، چرا که تعداد اخبار مستند و همچنین استحکام دلالتهای آیات و روایات فقهی به حدی است که می توان مدعی شد که علم فقه موجود در غیاب آنها، اساساً به این صورت و محتوا شکل نمی گرفت. باید دقت بسیار کرد که قائلین به این جریان وقتی درباره اقتصاد اسلامی یا جامعه شناسی دینی یا روان شناسی دینی هم صحبت می کنند، به پشت‌گرمی تراکم دلیلیت و دلالت آیات و روایات، به خصوص در بخش تجویزی و هنجاری چنین حرفی میزنند و معمولاً در خصوص بخش مشاهداتی ـ توصیفی علوم انسانی موجود یا اساساً تصوری ندارند و یا بزرگواری مانند شهید صدر به صراحت بخش توصیفی اقتصاد را (علم اقتصاد) را از دایره اتصاف به اسلامیت و عدم اسلامیت خارج می کند. (فعلا وارد دعوای صغروی این مسئله نمی خواهم بشوم که آیا شهید صدر علم اقتصاد را هم تقسیم به اسلامی و غیر اسلامی کرده یا نه که سرجای خودش باید بررسی دقیق شود.) این انگاره، به دینی بودن یک علم، نگاه گزاره ای دارد و پرطرفدار ترین تقریر از علم دینی در میان فقهای ماست. 🔹انگاره سوم: کسانی است که اتصاف یک علم به اسلامیت را نه از طریق اول و نه از طریق دوم، بلکه از طریق اسلامی بودن مبانی و بنیان‌های یک علم دنبال می کنند و معتقدند که اگر بنیان انسان شناسی علوم انسانی مادی است که هست، ما نمی توانیم علوم انسانی مدرن را اسلامی بدانیم. این نگاه، با تمام تقریرهای متعددی که می تواند داشته باشد، از ابتدا علم را به بخش توصیف و تجویز تقسیم نمی کند، بلکه این نکته را گوشزد می کند که مشاهده گر در مقام توصیف مشاهده خودش هم که هست، بر بستر امکانی ایستاده است که بنیانهای نظری و متافیزیکی او برایش فراهم کرده است. لذا در این نگاه هرچند ممکن است بین هست ها و بایدها، رابطه توالدی و منطقی نباشد، ولی هست ها و بایدها در یک و همچنین سطوح مختلف هست از بنیانهای نظری گرفته تا مشاهدات جزیی در هم حضور دارند و به هم متقوم هستند. (البته اینجا کسانی که تلقی به هم پیوسته تری از رابطه علم و جامعه دارند و علاوه بر تقوم حیطه های مختلف علم، علم و جامعه را نیز به هم متقوم می دانند، مانند دکتر داوری، قدری مسئله بغرنج تر می شود.) بر اساس این انگاره اگر نگاه کنیم، مسئله لزوم اسلامی سازی علوم از علوم انسانی فراتر می رود و به علوم پزشکی، زیستی و حتی طبیعی هم به راحتی کشیده می شود. لذا در این نگاه لازم نیست برای اینکه «طب اسلامی» داشته باشیم، حتما روایات فراوانی بیابیم، گاهی یک یا دو یا چند آیه و روایت که ناظر به بنیانهای تکوین یک موضوع پرداخته است، می تواند سرنوشت تفسیر و توضیح هزاران مشاهده تجربی را تغییر دهد. بخش دوم ⬇️