یاداشت های یک طلبه
کتاب: #مسئوليت_و_سازندگى #علی_صفایی_حائری جلداوّل، ص ۱۳تا ۱۵ ☘حرفهايى براى گفتن ... با درک استعداده
#کتاب_مسئولیت_و_سازندگی
#استاد_صفائی
ص ۱۵و ۱۶
من تفكر را خط اول می دانم؛ چون گرچه انسان هميشه همراه جبر محيط و جامعه و وراثت و غريزه و ... بوده ليكن محكوم اينها نگرديده؛ چون انسان در تضاد جبرها به آزادى رسيده و از محدوده ى روابط توليدى و رفلكسهاى شرطى و غريزه ى جنسى و غريزه ى قدرت طلبى رها شده و می تواند آن گونه كه بايد و آن گونه كه می خواهد فكر كند و به شناختها و بينشهايى برسد.
با همين توجه است كه ما از مكتبهاى ديگر فاصله می گيريم و در راه آزادى، آن هم آزادى در سايه ى جبرها، پيش می رويم.
اگر انسان از يك جبر برخوردار بود، ديگر مسأله اى نبود. اما انسان در روابط فكر و سنجش و بهتر طلبى به انتخاب و آزادى می رسد و راه خويش را می يابد و می تواند- اگر خواست- از تلقين و تحميل و تقليد و عادتها و سنتها رها شود و اگر نخواست می تواند همينها را انتخاب كند، كه باز هم انتخاب اوست.
من با مسئوليت و سازندگى شروع كردم؛ چون می ديدم ما امروز بيش از هر وقت ديگر، نيازمند اين مسأله هستيم.
ما در سازندگى و تربيت افراد، از روش سرشار و غنى خودمان بهره نمی بريم و با شعارها و تلقينها و دردها و رنجها و محروميتها، استعدادها را داغ می كنيم و از ديگران سرمشق مىگيريم، در حالى كه ما در هدف و در راه و در روش، در هيچ كدام با آنها همانندى و هماهنگى نداريم.
ما در راهى می رويم كه به هدف ما نمی رسد و در نتيجه طعمه ى آنها می شويم و نردبان مقاصدشان.
@alinabinejad
یاداشت های یک طلبه
کتاب: #مسئوليت_و_سازندگى #علی_صفایی_حائری جلداوّل، ص ۱۳تا ۱۵ ☘حرفهايى براى گفتن ... با درک استعداده
#مسئولیت_سازندگی
#استاد_صفائی
ص۱۷
ما در روش تربيتى دو اشكال اساسى داريم:
1⃣ اين كه شناختها و آگاهی ها را بسته بندى می كنيم و از ديدههاى خودمان می گوييم و يافته ها را صادراتى می فرستيم.
از روشهايى كه ما را به شناختها رسانده اند حرفى نمی زنيم و ديد نمی دهيم.
ما بر قله ها عروج كردهايم و از ديدگاهها و منظرههاى زيبا حرف می زنيم و اين پاييندی ها فقط با گوش خودشان كار می كنند. آنها چشمهاشان در تاريكى است و پاهاشان در شهوت عروج، اما ما از راه ... تا قله نشانى نمی دهيم و آنها را سرگرم می كنيم.
2⃣ دردناكتر اين كه، اين بسته بندیها را لااقل زمينه سازى هم نمی نماييم. كاسه ها را پاك نكرده، از شير سرشار مى سازيم و در نتيجه مسموميت مى آفرينيم و نه تنها صاحب كاسه كه هر مهمان محتاجى را به رختخواب مى سپاريم و به مرگ مى دهيم.
اگر ما استعدادها را با كليدها و روشها و ملاكها آشنا كنيم و آرمانهايى بزرگتر از آزادى و عدالت و آگاهى و عرفان و رفاه و تكامل نشان بدهيم و
از راهِ رسيدن به آن حرفى بياوريم، نه به بن بست مى رسيم و نه طعمه مى شويم و نه در كشاكش مكتبها، بر سر چند راهى انتخاب، حيران مى مانيم.
ما مكتبى را مى خواهيم كه بالاتر از تكامل بهره بياورد و راه هم نشان بدهد و به تلقين و رياضت و شعار اكتفا نكند.
استعدادهاى تكامل يافته، تازه، راه و جهت مى خواهند ... راهى نه به بن بست نشسته و جهتى نه پست تر و يا برابر، بل برتر و عالی تر.
ما مكتبى را مى خواهيم كه انسان را زياد كند، نه فقط علم و عقل و ثروت و ... او را؛ انسان را زياد كند تا او بتواند به استعدادهاى تكامل يافتهاش جهت بدهد و آنها را رهبرى كند؛ كه زياد شدن انسان و رشد انسان؛ يعنى همين جهت دادن به خويشتن و رهبرى كردن خويش.
@alinabinejad