طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به كف****گر بكشم زهي طرب ور بكشد زهي شرف
طرف كرم ز كس نبست اين دل پراميد من****گر چه سخن همي برد قصه من به هر طرف
ابروي دوست كي شود دست كش خيال من****كس نزده ست از اين كمان تير مراد بر هدف
حافظَگر قدم نهی بر در خاااندان به صدق