14.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه ای هر روزه باقدمت بیش از دویست سال در شهردارالمومنین کاشان اصفهان
۲۴ ماه رجب سال هفتم هجرت فتح خیبر بدست مبارک مولی الموالی حضرت امام علی بن ابیطالب علیهمالسلام اتفاق افتاد .
🌿🍁🌿🍁🌿🍁"سروده ابن ابی الحدید در مورد فرار ابوبکر و عمر از معرکه خیبر و شجاعت امیرالمومنین علی علیه السلام(با تصویر کتاب)🌿🍁🌿🍁🌿🍁
ابن ابی الحدید معتزلی در قصیده ای ضمن مدح علی(علیه السلام) جریان فرار کردن عمر و ابوبکر را در جنگ خیبر یاد آور شده و آنان را این چنین مذمّت می کند:
1_ و ما انس لا انس اللذین تقدما و فرهما و الفرقد علما حوب
2_ و للرایة العظمى و قد ذهبا بها ملابس ذل فوقها و جلابیب
3_ یشلهما من ال موسى شمر دل طویل نجاد السیف اجید یعبوب
4_ یمج منونا سیفه و سنانه و یلهب نارا غمده و الانابیب
5_ عذرتکما ان الحمام لمبغض و ان بقاء النفس للنفس محبوب
6_ لیکره طعم الموت و الموت طالب فکیف یلذ الموت و الموت مطلوب
7_ دعا قصب العُلیا یملکها امرؤ بغیر أفا عیل الدنائة مقضوبٌ
8_ یرى ان طول الحرب و البؤس راحة و ان دوام السلم و الخفض تعذیب
9_ فلله عینا من راه مبارزا و للحرب کأس بالمنیة مقطوب
10_ جواد علا ظهر الجواد و اخشب تزلزل منه فى النزال الاخاشیب
11_ و اصلت فیها مرحب القوم مقضبا جرازا به حبل الامانى مقضوب
12_ فاشربه کأس المنیة احوس من الدم طعیم و للدم.شریب
[1ـ هر چه را فراموش کنم فرار کردن این دو نفر (عمر و ابوبکر ) را فراموش نمیکنم با اینکه می دانستند که فرار از جنگ گناه است.
2ـ پرچم بزرگ و پر افتخار پیغمبر را با خود بردند ولى (در اثر گریختن) لباس ذلت و خوارى بدان پوشانیدند.
3ـ قهرمان قویدلى از آل موسى (مرحب) آندو را راند در حالیکه تیغ تیز و بلندى در دست داشت و بر اسبى چالاک سوار بود.
4ـ از شمشیر و نیزه او مرگ میریخت و از غلاف تیغش آتش زبانه میکشید (آنها چون مرحب را چنین دیدند فرار کردند).
5ـ من عذر شما دو نفر را (که از ترس مرحب فرار کردید) مىپذیرم زیرا هر کسى مرگ را دشمن داشته و دوستدار زندگى است.
6ـ هر وقت مرگ بسراغ شما میآید آنرا دوست ندارید آنوقت چگونه ممکن است خود بسراغ مرگ روید و از آن لذت ببرید.
7ـ شما (دو تن، مرد این میدان نیستید بهتر که) آنرا ترک گوئید و بگذارید راد مردى (على علیه السلام) آنرا مالک شود که هرگز گرد ننگ و مذلت بر دامن مرد انگیش ننشسته است.
8 ـ او چنان کسى است که طولانی شدن جنگ و سختى را راحتى میداند و دوام مسالمت و گوشه نشینى را رنج و عذاب می شمارد.
9ـ خوشا بحال چشمى که او را در حال جنگ و مبارزه ببیند با اینکه در جنگ کاسه مرگ لبریز است.
10ـ بخشنده قویدلى که سوار بر اسب تیز رو بوده و بهنگام جنگ کوهها (از ترس او) بلرزه در آیند.
11ـ و مرحب در آن جنگ شمشیر برندهاى را کشیده بود که ریسمان آرزوها بوسیله آن قطع می شد.
12ـ پس شجاع پر دلى (على علیه السلام) کاسه مرگ را به او نوشانید و در جنگها (براى احیاى حق) بسیار رزمنده و کشنده بود.
القصائد السبع العلویات، القصیدة الاولی."
سالروز فتح خیبر توسط امیرالمومنین (علیهالسلام) بهانه ای شد برای بازنشر این ابیات زیبا از قاسم صرافان در کتاب حیدرانه
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
یا امیرالمؤمنین، مولای عاشقها، سلام!
شاه مردان، فاتح دلهای عاشقها، سلام!
السلام ای در نگاهت موج و دریا بیقرار!
السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بیقرار!
خوشه های سبز تاکستان سلامت می کنند
باز کن در ، ساقیا ! “مستان سلامت می کنند”
در چرا ؟ دیوار های کعبه را دیوانه کن
خانه را هم مست نامت ، مثل صاحبخانه کن
جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی
ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی !
داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار :
” لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار “
شیر می چرخید با شمشیر در میدان عشق
هر سر بی عشق را می ریخت ، این طوفان عشق
ای که خود را پیش شمشیر دو دم آورده ای !
هر چه سر آورده باشی ، باز کم آورده ای
تیغ اگر این است ، آن بازیچه در دست تو چیست ؟
کاش می فهمیدی ای مرحب ! هماورد تو کیست؟
واقعا با شیر حق جنگیدن از خوش باوری ست
پهلوان ! گویی حواست نیست ! این آقا علی ست
ذوالفقار است این که میچرخد ، علی گویان و مست
چون نباشد مست؟ چون می گیردش ساقی به دست
بس که در دست علی گشته است مجنون ، ذوالفقار
گاه چرخی هم اضافی می زند ، بر گرد یار
بی دلیل این تیغ عاشق ، همدل زهرا نگشت
هیچ یاری این قدر ، دور سر مولا نگشت
غیر زهرا ، هیچ کس در گردش لیل و نهار
دور مولایش نگشت این قدر ، الا ذوالفقار
لشکری از تو فراری ، آی مرحب ! مرحبا !
خوب جولان داده ای دیروز و دیشب ، مرحبا !
فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده
فرق دارد قصه ، چون امروز فاروق آمده
فرق دارد قصه کرار ، با اهل فرار
فرق دارد نیت آن تیغ ها ، با ذوالفقار
فرق دارند آری ! آن دل ها که در دین بازی ند،
با کسی کز او خداوند و رسولش راضی ند
بود حیران مرحب و حیدر به سویش می شتافت
تا بفهمد فرق را ، فاروق فرقش را شکافت
یا علی ! داری دو تیغ و کرده ای با آن دو کار
تیغ ابرو کشته یار و دشمنت را ذوالفقار
سود جوشن بر تن دشمن ، فقط سنگینی است
پیشتو دل خوش به جوشن بودن ، از خوش بینی است
عمر هر بی عشق را یک ضربه ات پایان دهد
به ، که بی جوشن بیاید ، تا سبک تر جان دهد
اهل خیبر ! این همان محبوب دل ها ، ایلیاست
جان موسی! چشم بگشایید ، این هارون ماست
پیش خود گفتید : ای در را چه محکم بسته اید
در به روی فاتح درهای عالم بسته اید ؟
در به در ، دنبال حیدر عاشقانش روز و شب
در به رویش بسته اید ؟ ای قفل بر دل ها ! عجب !
دل به این دیوارهای بی اثر خوش کرده اید ؟
آی ! حیدر می رسد ، دل را به در خوش کرده اید ؟
روز و شب باز است درهای نگاهش بر همه
بر همه باز است ، غیر از دشمنان فاطمه
دست حق در چارچوب و بست در ، انداخت چنگ
گفت : یا زهرا و در را کند ، از جا ، بی درنگ
در ، میان دست حیدر ، هر دو لشکر در سکوت
قلعه بی ذر ، علی گویان و خیبر در سکوت
گاه لشکر ، دست حیدر را تماشا می کنند
گاه آن دیوار بی در را تماشا می کنند
به ! به این مولا و در را در هوا چرخاندش
قلعه ها مسحور آن ” انا فتحنا” خواندنش
قلعه ها حیران شدند و خیبری ها ، حیدری
یافتند آن جا در توحید را ، در بی دری
باز کن درهای دل را ، حضرت مشکل گشا
عاشقان را مست کن ، با آن جمال دلگشا
یا علی گفتم ، دلم ، دستم ، زبانم جان گرفت
یا علی گفتم ، چه شیرین شعر من پایان گرفت!
20.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"فضایل خاص شاه ولایت امیر المومنین علیه السلام در جنگ خیبر ابوبکر وعمر بن خطاب فراریهای جنگ خیبر "آیه الله میلانی
10.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنگ #خیبر قسمت اول ... کشته شدن حارث برادر مرحب به دست شاه مردان امیر مومنان علی سلام الله علیه
سروده و مداحی حاج حسن بهاری
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جنگ خیبر قسمت دوم ... کشته شدن مرحب پهلوان نامی یهود به دست اسدالله الغالب، غالب کل غالب امیرالمومنین علی ابن ابیطالب سلام الله علیه
سروده و مداحی حاج حسن بهاری