احسنت بر طراح این کاریکاتور👏👏👏
حقیقت محض در قالب تصویر🌷🌷🌷
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخوند فوتبالی👳♀⚽️
#حکمتهای_فوتبالی
(قسمت سوم)
این قسمت: حق گویی
کاری از:
حجت الاسلام علیرضا آهنین جان @alirezaahaninjan
✅ به دوستان خود خبر دهید:
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
🔹 حکمتهای فوتبالی رو فعلا در ۱۰ قسمت تولید کرده ایم
✅ محبت کنید با ارسال برای دیگران از ما حمایت کنید.
و اگر پیشنهاد و طرحی برای بهتر شدن کار دارید با ما در میان بگذارید
ـــــــــــــــــــــــ
خاطرات ،ترفندها،کلیپ ها،سخنرانی هاو نکات طلایی یک معلم روحانی
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنگ_هنر
#کاردستی (۱)
#خلاقیت
با ابزاری ساده کودکان را شاد نگه داریم
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنگ_درختکاری
#خلاقیت
اگه گل رو از گلفروشی میخرید و خیلی زود خراب میشه ، این روش قلمه زنی با سیب زمینی رو امتحان کنید.
◀️ دوستانتون هم دعوت کنید به کانال:
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
🔔#زنگ_ادبیات
💕 #داستان کوتاه
مردی ساده، چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز "صاحب گوسفندان" به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به "مسافرت" بروم.
و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم،
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که "مزد واقعی" کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل "حیرت زدگی" صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد، ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به "امید" اینکه روزی به کارش آید.
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که "وعده سفرش" فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز "سودمندی" خرید کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت.
هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت:
آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت:
من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای "گرانقیمت" میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد.
هنگام برگشت که مشغول "بررسی" حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت.
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند، هنگامی که داخل روستا شد، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد.
تاجر از اصرار "مردم روستا" برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید:
دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند:
ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند،
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان "موافقت" کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد.
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند "قسم" داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد، اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که "گریه" می کرد و می گفت:
"خداوند" در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی...
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد،
این معنی روزی "حلال" است...
"الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده..."
༺📚══════
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
16.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔#زنگ_ورزش
میهمانی پرهیجان
امشب شبی خوش رو در کنار خانواده یکی از دوستان گذروندیم
از آنجایی که پیامبر رحمت و مهربانی حضرت خاتم الانبیاء (ص) فرمودند: با کودکان مأنوس شوید و با کودکان بازی می کردند.
پیشنهاد میکنم جمع های خانوادگی مون رو یه کم دور از فضای مجازی برپا کنیم و به کودکان و نوجوانانمون توجه کنیم.
امشب هم برای سرگرم کردن بچه ها و هم برای تنوع مسابقه برگزار کردیم که آقا مهدی پسر بزرگ صاحب خانه برنده شدند.
#خانوادگی #مسابقه_خانوادگی
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخوند فوتبالی👳♀⚽️
#حکمتهای_فوتبالی
(قسمت چهارم)
این قسمت: کار دقیق
کاری از:
حجت الاسلام علیرضا آهنین جان
@alirezaahaninjan
✅ به دوستان خود خبر دهید:
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
🔹 حکمتهای فوتبالی رو فعلا در ۱۰ قسمت تولید کرده ایم
✅ محبت کنید با ارسال برای دیگران از ما حمایت کنید.
و اگر پیشنهاد و طرحی برای بهتر شدن کار دارید با ما در میان بگذارید
ـــــــــــــــــــــــ
با ما همراه شوید با 🗓خاطرات،🗳 ترفندها 🎥کلیپ ها 🎙سخنرانی ها و ☑️نکات طلایی یک معلم
@alirezaahaninjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنگ_انتظار
رها کنیــــد دگرصحبت مـــــــــداوا را
فراق اگر نکُشد، وصل می کُشد مارا
یابن الحسن
اللهم عجّل لولیک الفرج
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
14.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز جوانی
#راز_جوانی
کلیپی کوتاه از روایت امیرالمومنین امام علی (ع)
الهَمُّ نِصفُ الهَرَم
غصه نیمی از پیریست
#جوانی
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
خاطرات
ترفندها
کلیپ ها
سخنرانی ها
و نکات طلایی یک معلم
#زنگ_بصیرت
#کاریکاتور
🌍شیوه آزاد کردن کشور ها به سبک آمریکا...
#جنگ_شناختی
﹏﹏⃟🌻﹏﹏
🆔 @alirezaahaninjan
#پندانه
🔔#زنگ_عبرت
داستانک
ثروتمندترین مردانگلیسی یک یهودی بود بنام (رودتشلد) بخاطر ثروت فراوانش به دولت انگلیس هم قرض میداد.
این آقای بسیار غنی، گاو صندوقی داشت بسیار بزرگ به اندازه یک اطاق
یک روز وارد این خزانه پولی خود شد و بصورت اتفاقی درب این گاوصندوق بسته شد و هرچه با صدای بلند داد و فریاد کرد ،بخاطر بزرگ بودن کاخش کسی صدایش رانشنید.
چون عادت داشت همیشه ازخانه وخانواده به مدت طولانی دور میشد .
این بار هم خانواده فکر کردند چون طولانی شده حتمابه مسافرت رفته.
این مردآنقدرفریاد زد که احساس کرد خیلی گرسنه و تشنه هست.
یکی از انگشتان خود را زخمی کرد و با خون آن روی دیوار نوشت: ثروتمندترین انسان درجهان از شدت گرسنگی و تشنگی مرد.
فکرنکنیم : ثروت تنها چیزیه که همه خواسته های ما را برآورده می کند.
درزندگی در جست و جوی آرامش باشید.
🆔: @alirezaahaninjan
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زنگ_هنر (قسمت سوم)
#آموزش_نقاشی
#ابتکارات_معلمی (۶)
به همین راحتی یک گل رز زیبا را نقاشی کنیم
نقاشی را با ابزار ساده یاد بگیریم و کودکان رو سرگرم کنیم.
✅ لطفا دیگران هم به کانال دعوت کنید
https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0
ـــــــــــــــــــــــ
با ما همراه شوید با
خاطرات
ترفندها
کلیپ ها
سخنرانی ها
و نکات طلایی یک معلم روحانی
@alirezaahaninjan