eitaa logo
دلنوشته ها و تکنیک های یک معلم روحانی
479 دنبال‌کننده
884 عکس
1.3هزار ویدیو
26 فایل
دو کلام حرف دوستانه وقتی تصمیم میگیری وارد کانال یا گروهی بشی از خودت بپرس: قراره اینجا من چه مهارتی کسب کنم؟ قراره چی به من اضافه بشه؟ من اینجا: ۱- مهارت #آموزش_نقاشی ۲- با #خاطرات و #دلنوشته هام و نکات ناب مدرسه، مهارت تجربه رو میزارم اومدی خوشحال شدم
مشاهده در ایتا
دانلود
42.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه های عمو رحمان «گلهای بهشتی» 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی 🔻کلیپ های آموزنده کودکان را در کانال حاج آقای معلم ببینیم👇 🆔: @alirezaahaninjan https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0 @farhangi_naghashi_golbarg :منبع
42.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه های عمو رحمان «گلهای بهشتی» 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی 🔻کلیپ های آموزنده کودکان را در کانال حاج آقای معلم ببینیم👇 🆔: @alirezaahaninjan https://eitaa.com/joinchat/652345480C0bb5dc04b0 @farhangi_naghashi_golbarg :منبع
44.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا نظراتتون رو درباره حکایت و روش بیانش بنویسید.ممنونم🙏🙏💐💐 حکایت جالب تابوت خبیث موضوع: خودباوری کارکنان اداره ای صبح که به محل کار آمدند با اطلاعیه عجیبی،روبرو شدند. در اطلاعیه نوشته بود: آنکس که مانع پیشرفت شما بود امروز از دنیا رفت، ساعت ۱۰:۰۰ در سالن اجتماعات با تابوت او روبرو شوید سر ساعت مقرر حاضر شدند با صحنه عجیبی روبرو شدند سخنرانی انگیزشی: در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان این داستان جالب را گوش کنیم
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا نظرتون رو اینجا👇بنویسید. بریده سخنرانی حکایت جالب قهوه استاد موضوع: لذت زندگی سخنرانی انگیزشی در شب ۲۱ ماه مبارک رمضان حکایت قهوه استاد چندتا از دانشجویان تصمیم میگیرند چند سال بعد از فارغ التحصیلیشان در دفتر استاد دانشکده جمع شوند، استاد ضمن دعوت آنها به خوردن قهوه درسی در زندگی به آنها داد که برای همه ی ما الگو و کاربرد دارد. این درس را با هم بشنویم
27.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت شیرین تجربه فروش کوکاکولا موضوع: تحقیق سخنرانی انگیزشی بازاریاب کوکاکولا تصمیم گرفت محصولات شرکتشان را در کشورهای عربی بفروش برساند ولی مشکل اصلی او بلد نبودن زبان عربی بود با خودش فکر کرد که سه تابلو نقاشی میکند بر اماکن عمومی و پر رفت و آمد نصب میکند نتیجه جالب آنرا بشنویم
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت شیرین قاچاقچی حرفه ای موضوع: تمرکز سخنرانی انگیزشی هر هفته یکشنبه ها مردی با دوچرخه و دو کیسه شن از خط مرزی عبور میکرد. نگهبانان مرزی هم مدام به او شک میکردند و بارش را جستجو میکردند ولی هیچگاه نتوانستند چیزی کشف کنند. یکبار دوچرخه سوار را در شهر دیدند و از او خواستند که رازش را فاش کند.با گفتن رازش همه انگشت به دهان ماندند بقیه این ماجرای جالب را بشنویم  
خاطره ای از زنده یاد: محمد بهمن بیگی. ما از ترس دزدان گوسفندان را داغ میکردیم در دبیرستانی در شیراز که آقای دکتر "مهدی حمیدی" دبیر ادبیات آن بود ثبت نام کرده بودم. اولین انشاء را با این مضمون دادند: دیوان حافظ بهتر است یا مولوی؟ برداشتم نوشتم: من یک بچه قشقایی از عشایر هستم. بهتر است از بنده بپرسید: میش چند ماهه می زاید؟ اسب بیشتر بار می برد یا خر؟ تا برای من کاملا روشن باشد ... و تقریبا شرح مفصلی از حیوانات که جزء لاینفک زندگی عشایر بود، ارائه دادم و قلم فرسایی کردم و در پایان نوشتم: *من دیوان حافظ و مولوی را بیشتر در ویترین کتاب فروشی ها دیده ام. چگونه می توانم راجع به فرق و برتری این با آن انشاء بنویسم؟؟؟!!! وقتی شروع به خواندن انشا کردم، خنده بچه ها گوش فلک را پر کرد؛ ولی آقای حمیدی فکورانه به آن گوش کرد و به من نمره بیست داد. در کمال تعجب و ناباوری گفت: اتفاقا این جوان، نویسنده بزرگی خواهد شد... استاد محمدبهمن بیگی؛ پایه گذار آموزش عشایر ایران نویسنده کتاب ایل من بخارای من برنده جوایز یونسکو. یک تکه کوتاه از کتاب استاد: "در ایل ما گوسفندان را داغی روی صورت یا گوش شان می گذاشتند تا اگر گم شدند یا دزدیده شدند بتوان ردی از آنها گرفت *نشانی از آهن داغ که پشم و پوست و گوشت را می سوزاند و ضجه گوسفند بیچاره را به فلک می رساند و آن نشان تا همیشه خدا پیدا بود کاش همین داغ را روی دزدها می گذاشتند تا میان آدمها گم نمی شدند!!! و گرنه گوسفند بیچاره هیچ گناهی نداشت *ما از ترس آدمها گوسفندان را داغ می کردیم..." محمدبهمن بیگی. حاج آقای معلم @alirezaahaninjan
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت شیرین قاچاقچی حرفه ای موضوع: تمرکز سخنرانی انگیزشی هر هفته یکشنبه ها مردی با دوچرخه و دو کیسه شن از خط مرزی عبور میکرد. نگهبانان مرزی هم مدام به او شک میکردند و بارش را جستجو میکردند ولی هیچگاه نتوانستند چیزی کشف کنند. یکبار دوچرخه سوار را در شهر دیدند و از او خواستند که رازش را فاش کند.با گفتن رازش همه انگشت به دهان ماندند بقیه این ماجرای جالب را بشنویم  
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت شیرین قاچاقچی حرفه ای موضوع: تمرکز سخنرانی انگیزشی هر هفته یکشنبه ها مردی با دوچرخه و دو کیسه شن از خط مرزی عبور میکرد. نگهبانان مرزی هم مدام به او شک میکردند و بارش را جستجو میکردند ولی هیچگاه نتوانستند چیزی کشف کنند. یکبار دوچرخه سوار را در شهر دیدند و از او خواستند که رازش را فاش کند.با گفتن رازش همه انگشت به دهان ماندند بقیه این ماجرای جالب را بشنویم  
38658668369315.pdf
3.41M
🌸 📚کتاب قهرمان من 💠داستان هایی زیبا درباره حاج قاسم سلیمانی برای کودک ونوجوان @alirezaahaninjan