بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_تغسیل_و_تکفین
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
بی تو این شب ، شبِ غمبار مرا خواهد کُشت
بی تو این شهرِ دل آزار مرا خواهد کُشت
بی تو این روضه یِ دشوار مرا خواهد کُشت
درد ، این دردِ جگرخوار مرا خواهد کُشت
چشمت انگار که اینبار بار مرا خواهد کُشت
زحمتِ دخترِ تب کرده تو را خوب نکرد
اَشکَش افسوس که سر دردِ تو را خوب نکرد
رویِ نیلی شده یِ زردِ تو را خوب نکرد
زخم هایِ جگرِ مردِ تو را خوب نکرد
آخر این دخترکِ زار مرا خواهد کُشت
با که گویم تنِ بیمار چرا خونین است
سنگِ غُسلت ، در و دیوار چرا خونین است
باز می شویَم و هر بار چرا خونین است
اِنحنایِ نوکِ مسمار چرا خونین است
داغِ آن ضربه یِ خونبار مرا خواهد کُشت
قاتلت گفت که دشمن شکنش را کشتیم
خوب شد پایِ علی سینه زنش را کشتیم
نه فقط فاطمه ، با او حسنش را کشتیم
می زند داد ببینید زنش را کشتیم
خاطرات در و دیوار مرا خواهد کُشت
آه از آن روز که کارم به تماشا اُفتاد
ردِّ پایی به رویِ چادرت آنجا اُفتاد
من زمین خوردم و بانویِ من از پا اُفتاد
ضربه ای آمد و بر بازویِ تو جا اُفتاد
ضربِ نامحرم و...تکرار... مراخواهد کشت
قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می زد
تازه می کرد نفس را و مُجَدَد می زد
وای از دست مغیره چِقَدَر بد می زد
جای هر کس که در آن روز نمی زد می زد
باز با خنده در انظار مرا خواهد کُشت
می روی زخمی و زخمِ دلِ من باقی ماند
رازِ سر بسته ی چشمانِ حسن باقی ماند
کَفنت می کنم اما دو کفن باقی ماند
کهنه پیراهن و یک پاره بدن باقی ماند
پسرت بی سر و دستار مرا خواهد کشت
🔸️شاعر:
#حسن_لطفی
✅كانال كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
ابرها بر سقفِ ما بارانِ نمنم ریختند
در میان آشیانم یک جهان غم ریختند
خانهام را سیل دارد میبرد کاری بکن
در نگاه بچههایم آب زمزم ریختند
یک بغل واکردی و گفتند مادر خوب شد
چار طفلم بینِ آغوشِ تو باهم ریختند
تو خودت دارالشفایی پس شفایت را طلب
در نفسهایت عزیزم اسم اعظم ریختند
اشکهایم ای شکسته سینه رویت خیس کرد
سرفههایت لکه خونها را به رویم ریختند
هم نمی آید چرا زخمت چرا بهتر نشد
فضه و اسماء و زینب هرچه مرحم ریختند
چند روزی هست دارد بچهام جان میدهد
چه شده؟ انگار در کامِ حسن سم ریختند
مادرم را در بقیع گفتی چه شد با کودکت
کاش میگفتی سرت یکباره باهم ریختند
فاطمه بنتاسد حالِ عروست را ببین
بر سرِ شیرخدا چند ابنملجم ریختند
در به رویت فاطمه اُفتاد و از آن رد شدند
بار شیشه داشتی با ضرب محکم ریختند
از تو چادر خاکی و از من محاسن روی خاک
تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم ریختند
ریسمان بر گردنم بود تو هم درشعلهها
تازه واردها سرِ طفلانِ ما هم ریختند
دادم از حالا برای زینبِ بی مَحرم است
آه میبیند که در گودال یکدم ریختند
نیزهها با تیغها بسیار بسیار آمدند
آب را در پیش آن لب تشنه کمکم ریختند
🔸️شاعر:
#حسن_لطفی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59