eitaa logo
کانال رسمی کربلایی علی سلمانی
555 دنبال‌کننده
6 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✔کانال رسمی کربلایی علی سلمانی✔ 🎬فایل های تصویری 🎤فایـل هـای صـوتی 📆اعــلام جــلــســات #استان_هرمزگان 📱 t.me/alisalmani59 📱 sapp.ir/alisalmani59 📱 https://rubika.ir/alisalmani59 📱 instagram.com/alisalmani_official ادمین: @alisalmani1359
مشاهده در ایتا
دانلود
با ادب دست روی سینه هر کی هرجاهست بشینه میادش صاحب روضه – کریم شهر مدینه گوش کنید گریه کنا به جون من میادش میون آه سینه زن صدای هق هق یک مرد غریب صدای گریه های امام حسن دلم امشب بیقراره -صحبتم کنایه داره کربلا شلوغه اما-بقیع گریه کن نداره یه نفر نیست مدینه تو این شبا بریز آب روی قبر این آقا پدر دو تا شهیده ، بزنید لااقل براش یه پرچم عزا همه که رفتن به میدون- یه نفر با چشم گریون لحظه ی وداع صدا زد – منو جا نزار عموجون منو با خودت ببر فدا بشم ذبیح قربونیه منا بشم مادرم نجمه موهام و شونه زد هدیه ی امام مجتبی بشم روی پنجه قد کشیدم-زمین افتادی و دیدم پا برهنه از روی تل- تا به قتلگاه دویدم دیدمت افتادی زیر دست و پا دست و پا می‌زنی زیر نیزه ها زیر نیزه ها نفس نفس نزن مادرت فاطمه رو نزن صدا عشق تو تو تارو پودم -غرق دیدنت که بودم تیزی شمشیر ودیدم -دستم سپر نمودم خون دستان بریزه روی چشات تا ببنده خون من راه نگات نبینی چنگ زده دشمن به موهام دیدن سر بریدن سخته برات به موهات پنجه کشیدن – گرگای کوفه پلیدن همه اعضای تنت رو – ذره ذره میبریدن یه نفر چکمه به پاجلو اومد روی سینه ی شکسته زانو زد تو فقط ذبیح بالقفا شدی سرت وبریدن اما خیلی بد خنجر کند روی حنجر – لحظه ی بریدن سر وقتی برگردوند تنت رو-دراومد صدای مادر مادرت صدا میزد با پا نزن دسته ی خنجر و رو لبا نزن آخه این چه وضعه سر بریدنه می‌زنی ضربه رو از قفا نزن 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
 از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو  از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو  با سن و سال کوچکم آماده ام عمو  افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو  حالا زمان مردی و پیکارم آمده  بابایم از مدینه به دیدارم آمده  کشته شدن به راه تو باشد سعادتم  چشم انتظار لحظه پاک شهادتم  من هم مدافع حرمم، از ارادتم  هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم  ابن الحسن فدای جراحات پیکرت  من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت  دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو  در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو  می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو  از خیمه آمدم که بمیرم برای تو  خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو  با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو  هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت  در زیر چکمه ها چه بد اقبال دیدمت  اصلاً تو را بدون پر و بال دیدمت  وقتی رسیدم، در تهِ گودال دیدمت  دیدم که شمر روی تنت راه می‌رود  دارد نفس ز سینه ی تو آه، میرود  دستم اگر شکسته، فدایِ سرِ شما  این حنجرم فدای علی اصغرِ شما  امروز که فتادم عمو در برِ شما  شد زنده روضه های غمِ مادر شما  از مادرت شکست اگر پهلو ای عمو  از من بریده شد به رهت بازو ای عمو  🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
روضه های شب پنجم چقدر جانکاه است سینه زن ها، حسنی ها شب عبدالله است بیشتر از همه شب روضه شکسته بال است لاجرم روضه ی امشب طرف گودال است روضه امشب سخن از دست شکسته دارد غصه ی کوچه و یک مادر خسته دارد روضه در سینه ی خود داغ عزیزی دارد تا به پهلوی شکسته چه گریزی دارد روضه امشب همه جا می رود از لطف کریم از مدینه، کربلا می رود از لطف کریم صاحب روضه کریم و کرمش قیمتی است یازده ساله شبیه پدرش غیرتی است یازده ساله ولی خیر کثیری دارد پسر شیر جمل خود دل شیری دارد بی خیال تبر و نیزه و شمشیر آمد آی ای لشکر کفتار صفت، شیر آمد آمد و دید که از زخم عمو افتاده راه یک نیزه ی وحشی به گلو افتاده لشکری تیغ کشان سمت عمو می آید شمر همراه سنان سمت عمو می آید تیرها حلقه به دور بدنش می بستند نیزه ها را همه محکم به تنش می بستند گفت باید که در این مرحله بی سر باشم می روم تا سپر لحظه ی آخر باشم گفت ای وای عمو صبر نما در راهم عاشق سوخته ی راه تو عبدللهم پسر روضه رسانیده خودش را به عمو دست خود را سپر انداخته در راه گلو ناگهان دست شکست و نفسش بند آمد باز بر روی لب حرمله لبخند آمد در همه دشت صدایی ز شکستن پیچید بر لب خشک عمو خون گلویش پاشید 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
حق بده خیلی هوایِ بوسه‌هایت کرده‌ام از عموجان بیشتر  بابا صدایت کرده‌ام عمه دستم را گرفته بود اما آمدم... فکرکردی که عمو جانم رهایت کرده‌ام مقتل مأثور هستم غارتِ  گودال را ازدحامِ زخمهایت را روایت کرده‌ام خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کرده‌ام پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد دید لشکر آمدم  خود را عبایت  کرده‌ام آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم اینقدر گویم که در آغوش جایت کرده‌ام هرچه می‌خواهند بر من می‌زنند و می‌روند شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کرده‌ام خواستند از تو جدا سازند من را که نشد آه شرمنده اگر که جابجایت کرده‌ام آخرش من را مُشبک کرده‌اند این نعلها راضی‌ام خود را ضریحِ کربلایت کرده‌ام   من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی دیدی آخر  جا میانِ بوریایت کرده‌ام آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد دیدی وقتی که سپر  خود را برایت کرده‌ام سینه‌ام را سینه‌ات را  عاقبت با زور دوخت حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
می رسد از گوشهٔ مقتل صدای مادرش ای زنا زاده بیا و دست بردار از سرش گیسوان مادر ما را پریشان می کنی بی حیا با خنجرت بازی مکن با حنجرش تو نمی بینی مگر غرق مناجات است او پای خود بردار از روی لبان اطهرش دل مسوزان بی حیا عمه تماشا می کند با نوک نیزه مکن پهلو به پهلو پیکرش دست من از پوست آویزان به زیر تیغ تو تا سپر باشد برای ناله های آخرش نیزه بازی با تن بی سر ز من آغاز کن طعمه نیزه مگردانید جسم اصغرش از ضریح سینه اش برخیز ای چکمه به پا پای خود مگذار روی بوسه پیغمبرش دیر اگر برخیزی از جای خودت یابن الدعی عمه نفرین کرده دست خود برد بر معجرش 🔸شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
هفت پشتم به سر سفره‌ی آلِ حسن است که جهان ریزه‌خور جاه و جلال حسن است ما که یک عمر فقط نان حلالش خوردیم خون ما پس همه‌ی عمر حلال حسن است در دل فاطمه هر لحظه مقرب باشد هرکه در سینه‌ی او نقش جمال حسن است سرِ ما پیش خداوند شرافت دارد که سرِ ما همه بر خاکِ خیال حسن است عمر آن است که با یاد عزیزت برود عمرِ عشاق فقط قال و مقال حسن است ما گدایش شده و گردن او اُفتادیم که گدا هرچه کند باز وبال حسن است* صاعقه بود جمل  تا به خود آمد اُفتاد بعد از آن کارِ همه شرح خصال حسن است سال در سال حسن خرج عزا می‌بخشد اول ماه محرم سرِ سالِ حسن است رزق ، اشک است  خلوص است  گذشت است  ولی هرچه رزق است همه از پرِ شال حسن است لحظه‌ی آخر خود روضه‌ی عاشورا خواند گریه می‌کرد که این گریه مجال حسن است با پسرهای خودش کرب و بلا حاضر بود همه گفتند که در دشت جلال حسن است شش پسر را همگی پیشکشِ زینب داد پس هلالِ سرِ این ماه هلال حسن است او غریب است غریب است غریب است غریب گریه‌ای هست اگر گریه به حال حسن است * وبال :سربار ** تا شش پسر از اولاد امام حسن علیه السلام را مقاتل جزو شهدا آورده اند. 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش https://splus.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59 لینک بله https://ble.ir/alisalmani59
روضه سنگین شده و آه حسن بدحال است فاطمه آمده با گریه بگو : وای‌حسین عمه‌اش گفت نرو  طفل ولی می‌نالید : جان من رفته ببین جانب او وای‌حسین ازدحام است  شلوغ است  شیوخ آمده‌اند عمه‌جان نیست... چه‌شد... گم شده... کو... وای‌حسین رفت می‌دید که جمع‌اند  خودش را انداخت تا نگیرند از آن چشمه وضو وای‌حسین بعدِ دستش بدنش را سپرش ساخته بود زود اُفتاد بر آن سینه به رو وای‌حسین هرکه می‌خواست عمو را بزند او را زد سنگ انداخت تَرک روی سبو وای‌حسین ابتدا روی تنش چند جراحت وا شد بعد هم شد به نوک نیزه رُفو وای‌حسین نیزه‌ای خورد به پشت پسر و رد شد از آن زده بیرون ولی از پشت عمو  وای‌حسین تا جدایش بکنند و به عمویش برسند خم شده شمر زده چنگ به مو وای‌حسین عاقبت دید جدا کردنشان ممکن نیست حرمله آمد و زد بر دو گلو وای‌حسین آخرین جمله‌ی ارباب به گوشش این بود مادرم آمده اینقدر مگو وای‌حسین 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش https://splus.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59 لینک بله https://ble.ir/alisalmani59
در یازده بهارم، تنها حسین گفتم یاد حسن که کردم، یک یاحسین‌ گفتم عمه نوازشم کرد، زیرا حسین گفتم به تو عمو نگفتم، بابا حسین گفتم! باید همه بدانند، در زیر دین هستم عبداللهم ولی من، عبدالحسین هستم مانند قاسم عزمِ کشته شدن که دارم در رگ‌رگ وجودم، خون حسن که دارم گیرم زره ندارم! یک پیرهن که دارم! جای کلاه‌خودم، عمامه من که دارم بگذار من بیایم تا راه حل بسازم مثل حسن بجنگم صدها جمل بسازم بی اکبر و ابالفضل، دور تو بود خلوت گفتی بمان به خیمه، گفتم عمو اطاعت عمه مراقبم بود، با صد هزار زحمت تنها زدی به میدان، آخر چقدر غربت! دیدم به‌قصد قتلت، لشکر به راه افتاد تا پیکر شریفت، در قتلگاه افتاد بر پیکرت کشیدم، با گریه پیکرم‌ را دادم نشان به عالم، آن روی دیگرم را نذر سر تو کردم، دستان لاغرم را بازو شکست و دیدم‌ بازوی مادرم را شکر خدا که من هم، پای تو جان سپردم دیدی که من دلیرم! دیدی به درد خوردم! 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش https://splus.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59 لینک بله https://ble.ir/alisalmani59
آمدم تا جان کنم قربان تو پیش تو گَردم بلاگردان تو در حرم دیدم که تنها مانده‌ام هم‌رهان رفتند و من جا مانده‌ام رفتی و دیدم دل از کف داده‌ام خوش به دام عقل و عشق افتاده‌ام عقل، ‌آن‌سو؛ عشق، این‌سو می‌کشانْد از دو سو، این می‌کشانْد، آن می‌نشانْد عقل گفتا: صبر کن، طفلی هنوز عشق گفتا: کن شتاب و خود بسوز عقل گفتا: هست یک صحرا عدو عشق گفتا: یک‌تنه مانده عمو عقل گفتا: روی کن سوی حرم عشق گفتا: هان! نیُفتی از قلم عقل گفتا: پای تو باشد به گِل عشق گفت: از عاشقان باشی خجل عقل گفتا: نی زمان مستی است عشق گفتا: موسم بی‌دستی است عقل گفتا: باشدت سوزان جگر عشق گفتا: هست عمّو تشنه‌تر راهی‌ام چون دید، عقل از پا نشست عشق، دست عقل را از پشت، بست بین وجودم عشقِ مَحض از مغز و پوست می‌زند فریاد جانم: دوست دوست خاطر افسرده‌ام را شاد کن طایر روح از قفس آزاد کن هم دهد آغوش تو بوی پدر هم بُوَد روی تو چون روی پدر بین ز عشقت سینه‌ی آکنده‌ام در برِ قاسم مکن شرمنده‌ام من نخواهم تا به گِردت پر زنم آمدم، آتش به جان یکسر زنم دوست دارم در رهت بی‌سر شوم آن‌قَدَر سوزم که خاکستر شوم هِل، که سوز عشق، نابودم کند بعد‍ِ خاکستر شدن، دودم کند مُهر زن، بر برگه‌ی جان‌بازی‌ام وای من! گر از قلم اندازی‌ام هست، بعد از نیستی، هستیّ من شاهد عشق تو، بی‌دستیّ من کوچکم، امّا دلی دارم بزرگ بچّه‌شیرم باکی‌ام نبْوَد ز گرگ گو شود دست من از پیکر جدا کی‌ کنم دامان عشقت را رها؟  🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش https://splus.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59 لینک بله https://ble.ir/alisalmani59
میدیدم دور سرت قیامته شمر روی سینه ی تو چه راحته مادرت داره تماشا میکنه تو رو هی میزننت سه ساعته دیدمش داره چجوری جون میده یکی با پا تنشو تکون میده ساربان ، شمر و کشیده یه کنار داره انگشترشو نشون میده ضربه ها یه لحظه فرصتش نداد خواست بلندشه نیزه مهلتش نداد هی صدا میزد عموم که تشنمه یه نفر یه قطره آب بهش نداد نمیذارم هتک حرمتت کنه اینجوری بخواد اذیتت کنه جلویِ چِشایِ عمه زینبم نمیذارم کسی غارتت کنه گفتم ای کاش به پر تو نخوره نیزه ها به پیکر تو نخوره دستمو برات سپر کردم عمو تیغ شمشیر به سر تو نخوره دور ما ها چقده سر و صداس رو لبای تو نوای ربناس نگرانی رو تو چشمات میدیدم فهمیدم نگات به سمت خیمه هاس 🔸️شاعر: ✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش https://splus.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59 لینک بله https://ble.ir/alisalmani59