#امام_حسین_علیه_السلام
#خروج_از_مدینه
ای شمع من بسوز که پروانه میرود
زین آستانه صاحب این خانه میرود
ای شهر جد و امجد و والا تبار من
بنگر حسین چگونه از این خانه میرود
از نای شام ارازل کوفی نوشته اند
آل علی چرا ره ما را نمیرود
از ما حسین چه دیده که فرمان نمیبرد
بیعت نمیکند ره خصمانه میرود
من کی دهم به ذلت و خواری تن ای وطن
عنقا مگر به دانه پی دانه میرود؟
آن کو نسب ز خند جگر خواره میبرد
مسجد به پشت سر سوی میخانه میرود
بر جای باب و جد من اکنون به منبرش
فرزند هند و زاده ی مرجانه میرود
غیرت کشد اگر نکشندم به راه دین
فرزانه زیر پرچم دیوانه میرود
هرگز حراس کشته شدن نیست در دلم
اینجا که عاقبت سوی جانانه میرود
مادر به پای خیز و دعا کن به کاروان
موسای تو اگر چه دلیرانه میرود
بنگر به اکبرم که چه تعجیل میکند
عباس را ببین که چه مردانه میرود
ای باغبان دگر بنشین بر عزای گل
فصل خزان رسیده و ریحانه میرود
🔸️شاعر:
#مرحوم_منزوی_اردبیلی
✅كانال رسمی حاج علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_حسین_علیه_السلام
#زمزمه
#خروج_از_مدینه
سبک: خدامادرم را کجا میبرند
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود شب چرا میرود؟
غریب وطن نیمهشب از وطن
غریبانه پیش خدا میرود
دلِ شب خدا را صدا میزند
چرا ساکت و بیصدا میرود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه
به دنبال او از قفا میرود
به تعجیل رو در کجا میبرد؟
مگـر سـر بـرای خدا میبرد؟
صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون ناله زینب است
«طرماح» یک لحظه محمل مران!
خدا را که وقت نماز شب است
نفسها همه نال? یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ چشم انتظار
به هر محملی نغم? «یارب» است
شما هم چو مرغ شب ای ناقهها
بنـالیـد بـا زینـب ای ناقـهها
شب است و بیابان پر از ولوله
مدینه دعا کن به این قافله
همانا به شوق وصال خدا
گرفتند از دیگران فاصله
خدا رحم آرد به حال رباب
که بر کف گرفته کمان حرمله
پدر را ببرّند لب تشنه سر
پسر را ببندند در سلسله
شرار جگر شمع محمل شده
نـوای جـرس آتش دل شده
مدینه دعا کن برای حسین
که خالی بوَد در تو جای حسین
مدینه مدینه دگر نشنوی
دل شب صدای دعای حسین
مدینه به اهل مدینه بگو
که فرداست روز عزای حسین
خدایت دهد صبر امالبنین
که عباس گردد فدای حسین
دلش یاد رخسار پیغمبر است
نگاهش به روی علیاکبر است
مدینه دعا کن که این انجمن
بیایند بار دگر در وطن
از آن بیم دارم که دخت علی
ز شش یوسف آرد یکی پیرهن
از آن بیم دارم که رأس حسین
لب تشنه گردد جدا از بدن
از آن بیم دارم که پرپر شود
چو گل پیکر قاسمبنحسن
الهــی بــه دنبــال ایــن کاروان
بوَد روز و شب اشک «میثم» روان
🔸️شاعر:
#غلامرضا_سازگار
✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59