#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
آغاز می کنم سخنم را به یا حسین
در می زنم به خانه ی معبود با حسین
کاری به خاطر رمضانم نکرده ام
اما گرفت دست تهیِ مرا حسین
مثل همیشه آبرویش را وسط گذاشت
شد باعث رفاقت ما با خدا ، حسین
در قتلگاه یک یک مارا صدا زده
ما را خرید زیر همان نیزه ها حسین
آنقدر عاشقیم که حتی سر نماز
گفتیم در قنوت بجای دعا، حسین
ما روزه دارها همه یاد لب توییم
ای تشنه لب تر از همه ی تشنه ها حسین*
آخر مرا برای خودش می خرد شبی
من می شوم مسافر کرب و بلا حسين
🔸️شاعر:
#محمد_جواد_پرچمی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#مناجات_با_خدا
#شب_قدر
دلبر دلش گرفته دلدار گريه كرده
عاشق هميشه وقت ديدار گريه كرده
به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهكار ، غفار گريه كرده
درد مريض را جز درد آشنا نفهميد
گاهى طبيب هم با بيمار گريه كرده
شرمنده از گناهان دانى مثال ما چيست؟
خانه خراب زيرِ آوار گريه كرده
شب زنده دارها را طورى دگر خريدند
طوبى برآنكه تا صبح بيدار گريه كرده
يك شهر را دعاى يك مست زنده كرده
مستى كه در مناجات هشيار گريه كرده
در كسوت گدايى حرفى بلد نبوديم
سائل هميشه جاىِ اصرار گريه كرده
با گريه طفل هرچه كه خواسته گرفته
حاجت گرفته كودك ، هربار گريه كرده
مارا فقط دعاى زهرا نجات داده
مادر براى طفلش بسيار گريه كرده
بر حال مادر ما در بين آتش و خون
ديوار دم گرفته ، مسمار گريه كرده
كفاره گناهِ مارا حسين داده
ارباب بين گودال خونبار گريه كرده
يك ياحسين گفته وا كرده روزه اش را
آن تشنه كه زمانِ افطار گريه كرده
آب فرات آخر تا خيمه ها نيامد
با مشك از خجالت صدبار گريه كرده
كف مى زدند لشكر ، قلب رباب مى سوخت
او بينِ خنده هاى اغيار گريه كرده
زير عبا چه چيزى پنهان نموده ارباب
سرخ است چشمهايش انگار گريه كرده
گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است
گهواره در حراجِ بازار گريه كرده
🔸️شاعر:
#محمد_جواد_پرچمی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#مناجات
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
دلبر دلش گرفته دلدار گريه كرده
عاشق هميشه وقت ديدار گريه كرده
به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود
از توبه گنهكار ، غفار گريه كرده
درد مريض را جز درد آشنا نفهميد
گاهى طبيب هم با بيمار گريه كرده
شرمنده از گناهان دانى مثال ما چيست؟
خانه خراب زيرِ آوار گريه كرده
شب زنده دارها را طورى دگر خريدند
طوبى برآنكه تا صبح بيدار گريه كرده
يك شهر را دعاى يك مست زنده كرده
مستى كه در مناجات هشيار گريه كرده
در كسوت گدايى حرفى بلد نبوديم
سائل هميشه جاىِ اصرار گريه كرده
با گريه طفل هرچه كه خواسته گرفته
حاجت گرفته كودك ، هربار گريه كرده
مارا فقط دعاى زهرا نجات داده
مادر براى طفلش بسيار گريه كرده
بر حال مادر ما در بين آتش و خون
ديوار دم گرفته ، مسمار گريه كرده
كفاره گناهِ مارا حسين داده
ارباب بين گودال خونبار گريه كرده
يك ياحسين گفته وا كرده روزه اش را
آن تشنه كه زمانِ افطار گريه كرده
آب فرات آخر تا خيمه ها نيامد
با مشك از خجالت صدبار گريه كرده
كف مى زدند لشكر ، قلب رباب مى سوخت
او بينِ خنده هاى اغيار گريه كرده
زير عبا چه چيزى پنهان نموده ارباب
سرخ است چشمهايش انگار گريه كرده
گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است
گهواره در حراجِ بازار گريه كرده
🔸️شاعر:
#محمد_جواد_پرچمی
✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#امام_سجاد_علیه_السلام
بسته راه چاره دید و گریه کرد
طفل بی گهواره دید و گریه کرد
دختر آواره دید و گریه کرد
روسری پاره دید و گریه کرد
او چهل سال است کارش گریه است
این چهل سال افتخارش گریه است
دست بسته از زنان شرمنده شد
از تمام کاروان شرمنده شد
بیشتر از دختران شرمنده شد
مجلس می، آنچنان شرمنده شد
در میان راه تنها مرد بود
بین یک جمعیتی نامرد بود
از غم ویرانه رفتن اشک ریخت
پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت
لحظه معجر گرفتن اشک ریخت
مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت
هم زیارتنامه اش آتش گرفت
هم سر و عمامه اش آتش گرفت
باورش میشد که غم پیرش کند؟
خواهرش را زجر زنجیرش کند
زاده مرجانه تکفیرش کند
حرمله اینقدر تحقیرش کند
نا نجیب پست با یک مشک آب
پرسه میزد پیش چشمان رباب
کوچه های شام خیلی سخت بود
سنگهای بام خیلی سخت بود
طعنه و دشنام خیلی سخت بود
جام و بزم عام خیلی سخت بود
حرفهای تند و تیزی می شنید
واژه ای مثل کنیزی می شنید
خنده های شمر یادش مانده است
ماجرای شمر یادش مانده است
چکمه های شمر یادش مانده است
جای پای شمر یادش مانده است
کندی خنجر عذابش میدهد
ضربه آخر عذابش میدهد
آمد و بال و پرش را جمع کرد
دست بی انگشترش را جمع کرد
با حصیری پیکرش را جمع کرد
روی دستش حنجرش را جمع کرد
صورت خود را به روی خاک زد
یاد عریانی گریبان چاک زد
🔸️شاعر:
#محمد_جواد_پرچمی
✅كانال رسمی کربلایی علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
https://splus.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
لینک بله
https://ble.ir/alisalmani59