eitaa logo
کانال رسمی کربلایی علی سلمانی
552 دنبال‌کننده
6 عکس
3 ویدیو
1 فایل
✔کانال رسمی کربلایی علی سلمانی✔ 🎬فایل های تصویری 🎤فایـل هـای صـوتی 📆اعــلام جــلــســات #استان_هرمزگان 📱 t.me/alisalmani59 📱 sapp.ir/alisalmani59 📱 https://rubika.ir/alisalmani59 📱 instagram.com/alisalmani_official ادمین: @alisalmani1359
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم امشب پیام آسمانی با خود آورده فضا امشب فروغ جاودانی با خود آورده فلک با آن همه پیری جوانی با خود آورده عروس شب لباس شادمانی با خود آورده به شادی خضر، آب زندگانی با خود آورده نویدی خوش تر از جان، یار جانی با خود آورده که امشب از زمین سامره خورشید می تابد مهی که نور حق در آن توانی دید می تابد به لوح آفرینش نقش بست امضای پیروزی طنین افکنده در گوش جهان آوای پیروزی زمین و آسمان پر گشته از غوغای پیروزی ملایک را بود سرمستی از مینای پیروزی به پرواز است در اوج فضا عَنقای پیروزی که زنجیر اسارت باز شد از پای پیروزی بر آن دستی که باید گلشن دین را دهد رونق برون از غیب، دستی آمد و بنوشت جاء الحق خدا در هر سری شیرین ترین شور آفرید امشب بر اندام جهان پیراهن نور آفرید امشب به پاس نصرت اسلام منصور آفرید امشب ابرمرد دو گیتی را بهین پور آفرید امشب به چشم اهل دل نورٌ علی نور آفرید امشب جنایت پیشگان را، آتشین گور آفرید امشب که هستی داد داور، عدل و داد جاودانی را بسوزانید آن آتش فروزان جهانی را زهی نرجس که از آغوش شب خورشید آوردی خطا گفتم خطا، آئینۀ توحید آوردی سحر پیش از طلوع فجر، صبح عید آوردی تو فرزندی که دادارش کند تمجید آوردی تو ممدوحی که معبودش کند تأیید آوردی تو مرآت خدا، شبهه و تردید آوردی همه گویند نرجس، نازنین دُردانه آورده عروس فاطمه بر فاطمه ریحانه آورده به هستی نام باطل از قلم افتاد، جاء الحق که هستی از درون دل زند فریاد، جاء الحق شده آزادی از حبس ابد آزاد، جاء الحق فنا شد ظلم و باقی ماند عدل و دا، جاء الحق خدا با وحی منزل این بشارت داد، جاء الحق اَلا ای پیروان حق مبارک باد، جاء الحق به چشم مردم آزاده روح انقلاب آمد گریزان گشت تاریکی به جایش آفتاب آمد چو روشن کرد با نور جمالش ملک امکان را فراری داد با برقی شب بیداد و طغیان را در آغوش پدر نیکو تلاوت کرد قرآن را پدر لبخند زد بوسید آن لب های خندان را به مهد ناز جا دادند آن خورشید تابان را به ناگه گِرد وی دیدند در پرواز، مرغان را به شور و نغمه و پرواز، هوش از دیگران بردند زمهد ناز، مهدی را به سوی آسمان بردند مسیحائی که جان بخشد به افکار بشر آمد دل آرائی که دل را می دهد نوری دگر آمد اهورائی که بر اهریمنان با رد شرر آمد جهانگیری که جِیش او قضا هست و قدر آمد درخت آرزوی آدمیّت را ثمر آمد امام عصر ما، با رایت فتح و ظفر آمد فروغ از پرتو رخ داد جان آدمیّت را تکامل داد جان کاروان آدمیّت را خدا را دست قدرت، نک برون از آستین آمد رسول الله را احیاگر قرآن و دین آمد فروغ چشم زهرا و امیرالمؤمنین آمد حسن حُسنی که بخشد نور بر اهل یقین آمد حسینی نهضتی با صبر زین العابدین آمد به علم باقر و صادق امام راستین آمد جلال موسوی حلم رضا جود جوادی بین نقی و عسکری را در سرور و وجد و شادی بین 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
این عطر بهشت است که خیزد زکلامم این فیض مسیح است که ریزد زپیامم در هر نفسی اجر صلات است و صیامم با قدمی ذکر سجود است و قیامم شد آتش دل آیه، برداً و سلامم زد بوی خوش لالۀ نرگس به مشامم بر گوش خلایق سخن نصر مبارک انوار جمال ولی عصر مبارک امشب به دلم شعلۀ تاب و تب مهدی است روشن شب تنهائیم از کوکب مهدی است من می شنوم ذکر خدا بر لب مهدی است افلاک پر از زمزمۀ یا رب مهدی است از فرش الی عرش خدا مکتب مهدی است لبخند برآرید که امشب شب مهدی است چون صوت هَزاران که زطرف چمن آید از ارض و سما نغمۀ یابن الحسن آید انوار خدا می دمد از خانۀ نرجس زن های بهشتی شده پروانۀ نرجس خورشید درخشد به سرشانۀ نرجس یا ماه دمیده است به کاشانۀ نرجس لبریز زکوثر شده پیمانۀ نرجس فردوس کشد ناز زریحانۀ نرجس خیزید زجا عطر و گل وعود بیارید جان در قدم مهدی موعود بیارید موسی به زمین شیفتۀ آتش طورش عیسی به فلک منتظر روز ظهورش یعقوب نگه یافته از پرتو نورش یوسف شده دلباختۀ فیض حضورش داود کند مدح سرائی به زبورش با خنده سلیمان شده هم صحبت مورش خوانند همه منتقم خون خدایش جان من و جان همه عالم به فدایش این راهبر و دادرس و دادگر ماست این مظهر حق، حجّت ثانی عشر ماست این ختم رسل را پسر است و پدر ماست این ماه شب قدر و چراغ سحر ماست این همقدم خون دل و اشک بصر ماست این صاحب ما مهدی ما منتَظر ماست لبخند به لب قلزم اشکش به دو عین است ناخورده لبن در طلب خون حسین است دستی به زمین دست دگر سوی سمایش چشمش به پدر باز و توسّل به خدایش آوای خدا در نفس روح فزایش آیات نبی بر لب توحید سرایش افکند طنین از همه سو ذکر دعایش پاسخ به تمام شهدا بود صدایش این طرفه صدا قصّه عهد ازلی بود یادآور فریاد حسین بن علی بود آن روز که از کعبه رخش جلوه گر آید وز بیت خداوند چو خورشید برآید وز پرده رخ یوسف زهرا به در آید در سلک شبان حجت ثانی عشر آید چون ختم رسل بهر نجات بشر آید بینند همه منتظِران منتَظَر آید خوانند همه قصّۀ هم عهدی او را عالم شنود بانگ انا المهدی او را عالم چو کف دست، به پیش نظر او گردون به دم تیغ حوادث سپر او ارواح رسل زیر لوای ظفر او افواج ملک بنده صفت خاک در او عمّامۀ پیغمبر اکرم به سر او پیراهن سالار شهیدان به بر او از هر نفس اوست برای همه مفهوم هفتاد و دو فریاد زهفتاد و دو مظلوم آن روز که آن روی، خدا نور فشاند از تیرگی جهل، بشر را برهاند بیدادگران را به هلاکت برساند داد دل مظلوم زظالم بستاند با تیغ خدا سینۀ شیطان بدراند در مسجد کوفه چو علی خطبه بخواند بس آیت ناگفته که نقل دهن اوست فریاد خروشان خموشان سخن اوست در دولت او ثبت شود دولت عترت با تیغ کجش راست شود قامت عترت بینند همه عالمیان رجعت عترت معلوم شود بر همگان عزّت عترت آرند فرو سر همه بر طاعت عترت بر بام جهان سایه زند رایت عترت آن روز محمّد بود و مکتب نابش منشور قوانین جهان است کتابش ای یوسف گم گشتۀ کنعان محمّد ای آرزوی عترت و قرآن محمّد ای جان همه عالم و ای جان محمّد ای لالۀ امید گلستان محمّد تا چند خزان حاکم بستان محمّد تا چند به زیر پا، فرمان محمّد کی می شود ای لالۀ گم گشته به صحرا خیزد زلبت پاسخ یا مهدی زهرا بازآی که گیتی بزند سکّه به نامت بازآ که به حق جان دهی از فیض کلامت بازآی که باطل فتد از پا به قیامت بازآ که شهیدان همه گویند سلامت بازآ که خلایق بشناسند مقامت بازآ که جهان نظم بگیرد زنظامت بازآی که باز از همگان دل بربائی زنگ غم از آئینۀ (میثم) بزدائی 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
به تماشای تو ای باغ بهار آمده است آسمان ها همه بر گَشت و گُذار آمده است شوق دیدار تو را بلبل شیدا دارد گل زیبا به تمنای نگار آمده است حسرت وصل تو عمری است به دل ها مانده دیده این بار به امید قرار آمده است آن چه در سینه ی ما می تپد و پَر گیرد مرغ جان است کنون از پی یار آمده است آهوان سر به کف آیند به قربانگاهت همه گویند خوشا وقت شکار آمده است آن که جان می دهد از هجر تو ای مهر نهان خسته جانی است که با حال نزار آمده است قلب ها بی تو شکستَه ست بیا ای گل من غصه بر سینه نشستَه ست بیا ای گل من چشم های همه از روز ازل سوی تواند مهر و مه سیر کنان از پی سوسوی تواند عرشیان در طلب خیمه ی تو در صحرا قدسیان بوسه زن خاک کف کویِ تواند لحظه هایی که پر از نور به شام تارند چون ستاره به میان شب گیسوی تواند ذکر لا حَولَ و لا قوَّةَ اِلا بالله ذکر توحید و همه ، نغمه ای از هوی تواند هر چه محراب بُوَد خَم شده بر خاک رهت عقل ها معتکفان خَم ابروی تواند نه فقط ما و همه اهل جهان بی تابیم اهل بیت اند که مشتاق گل روی تواند همره جمع رسل هر که بیامد به وجود هر امامی به لبش ذکر اباصالح بود دیده ها چشم به راه است بیا مهدی جان زندگی بی تو گناه است بیا مهدی جان چشم هایی که به سوی تو بُوَد هر لحظه منتظر بهر نگاه است بیا مهدی جان ما همه غافل و تو حاضر ناپیدایی روی ما گر چه سیاه است بیا مهدی جان گر امید تو نباشد همگی می میریم بودن بی تو تباه است بیا مهدی جان لحظه لحظه دل ما ذکر تو را می گوید تپش سینه گواه است بیا مهدی جان بشنو این گونه که بانوی مدینه گوید مادرت چشم به راه است بیا مهدی جان در شب تار فراق تو همه دلگیریم گر نیایی به خدا از غم تو می میریم آخر ای حاضر پنهان ز کجا می آیی از فراسوی زمان جانب ما می آیی ما که دوریم ز درگاه خدا امّا تو سمت ما ای همه ی عشق خدا می آیی جمله بیمار فراق تو و هجران توایم سوی بیماری ما بهر شفا می آیی سر دهی بر همگان بانگ انا المهدی را فصل رجعت رسد و با شهدا می آیی بر تقاص حرمِ چادر آغشته به خاک یا به خونخواهیِ آن دستِ جدا می آیی تکیه بر کعبه زنی ، منتقم خون حسین یعنی از کعبه و از کربُبَلا می آیی ای جگر گوشه ی زهرا به فدایت مهدی منتظر مانده جهان بهر ندایت مهدی 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
در خیال خویش من هم نوکری از نوکرانم عاشقی از عاشقانم دوستی از دوستانم با تو این حرف مدامم چاکرم عبدم غلامم بی تعارف ای امامم خسته از ورد زبانم خسته از این ادعایم که محب هل اتایم یا مسلمان شمایم ای امام انس و جانم شیعه اثنی عشر دانم خودم را حیف اما بر سر عهد تو آیا مانده ام آیا بمانم گفته ام پای رکابم اهل جنگ و انقلابم گفته ام اما نميدانم ز اینم یا ز آنم منکه یار دین نبودم پای کار دین نبودم افتخار دین نبودم پس چرا دادی امانم هر گناهی دیدی از من روی برگرداندی اما روز بعد انگار، نه انگار اصلا من همانم از شهيدان دور ماندم وز بصیرت کور ماندم وصله ای ناجور ماندم هر چه کردی امتحانم از حلال و از حرام و مردی و خلق و مرام و راه رهبر تا امام و هر چه گویی خوش بیانم بی خبر اما ز دردت نیستم مرد نبردت حیف از مردان مردت که شدند از دوستانم راه را گم کردم آقا رو به مردم کردم آقا میل گندم کردم آقا از بهشت افتادگانم من کنار یار بودم روزی از انصار بودم دشمن کفار بودم بود سر بندم نشانم حال تنها ای امیرم از رجب شعبان غدیرم من فقط جشنی بگیرم این شده رسم و دکانم من کجا عمّارِ یارم میثم تمّارِ یارم یا کجا سردار یارم من چنان سربار، مانم مایه عزت نگشتم مظهر خدمت نگشتم با تو هم صحبت نگشتم بی خبر از شیعیانم از شهيدان یمن بحرین صنعا زینبیه تا دفاع کاظمین و سامرا چیزی ندانم آبرو داری نکردم با تو همکاری نکردم غزه را یاری نکردم دوستی نا مهربانم باز بر اهل سعادت باز شد باب شهادت در تمام آسمان عشق من بی کهکشانم نه بدستم ذوالفقاری نه بدنبال سواری نه سلاحی نه شکاری نه برایت دیدبانم من نميدانم کجایی کربلایی سامرایی مضجع پاک رضایی کعبه ای ، صاحب زمانم از زمانت بسکه دورم دور از خط عبورم نیست یک درک حضورم نیست قربان تو جانم با وجودی که پریشم همدم و دلجوی خویشم باز میآیی تو ، پیشم ای حضورت در نهانم گرچه تو سرمد نشینی میشود با بَد نشینی چون کُنی مسند نشینی من کجای داستانم در همه فتح و ظفرها در سفرها در حضرها در خطرها ، درد سرها با تو ، یا بیگانگانم چونکه فرمانت بیاید امر فرمایی که باید وای بر" إن قُلت"و شاید از فرامینت نمانم!؟ رو مکن پرونده ها را رد مکن شرمنده ها را مرده ها را ، زنده ها را بر سر عهدت بخوانم روز فجرت با صدایت با أنابن المصطفایت با أنابن المرتضایت با تو ، آیا همزبانم ای خطاپوش حقیقی من یقین دارم دقیقی با حسینی ها رفیقی منکه جزو نوکرانم میخری سینه زنان را خسته را پیر و جوان را قد خمیده نوکران را میکند لطفت جوانم هر چه گویی تو بما، نه میکنی ما را صدا ؟ نه ؟ روضه خوان میخواهی یانه من به جدت روضه خوانم سر کنم ای نور دیده روضه ی رأس بریده روضه ی حلق دریده روضه ی زینب بخوانم روضه ی دستان بسته روضه ی سرهای خسته روضه ی سینه شکسته گریه کن ای مهربانم گریه کن بر تازیانه بر صدای دخترانه بر بکاءِ کودکانه منهم از گریه کنانم وای از زخم مدینه بازو و پهلو و سینه ضربه های پر ز کینه کی میآیی ای امانم مادرت دارد سلامت گوید ای ختم امامت کی بیاید انتقامت مهدی صاحب زمانم ذکر زهرا: یابن زهرا ذکر مولا: یابن زهرا ذکر طاها: یابن زهرا چهره ات را کن عیانم آخرین حرفم همین است نوکر تو دل غمین است مرهم دردم چنین است از شهیدانت بخوانم 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
در سینه ام امشب آسمان دارم یک دشت، ستاره بر زبان دارم از کوفه و سهله می روم تا قم زیرا که هوای جمکران دارم آماده ی دار چشم های توست در پیکر خود اگر که جان دارم عمری ست گدای خانه ات هستم عمری ست از این تنور، نان دارم می خواهم که تمام هستم را می خواهم هر چه در توان دارم بر پای نگاه دوست بگذارم دریاب مرا که دوستت دارم مجنونم و راه خانه می گیرم از لیلی خود نشانه می گیرم صیدم؛ که ز دست های صیادم آزادم و آب و دانه می گیرم چون اشک، روان گاه و بیگاهم بارانم و بی بهانه می گیرم هر بار که یاد یار می افتم با آتش دل زبانه می گیرم یک روز چنان غبار می آیم بر دامنت آشیانه می گیرم من گرد و غبار راه دلدارم دریاب مرا که دوستت دارم در عید رسیدن تو حیرانم هم شادم و هم کمی پریشانم از اینکه تو هستی و ... نمی بینم از اینکه کجایی و ... نمی دانم دلگرم به ریسه و چراغانی سرگرم به کوچه و خیابانم مشتاق، شبیه طاق نصرت ها بی تاب، در انتظار مهمانم این چند خطِ ارادت من هم عرضی ست برای نیمه شعبانم ای مقصد حرف های بسیارم دریاب مرا که دوستت دارم سرمست تو کِی شراب می خواهد؟ کِی تشنه ی عشقت آب می خواهد؟ ناخالصی وجود صد رنگم یک نیم نگاه ناب می خواهد در باغ، تمام میوه ها کالند باغ دلم آفتاب می خواهد تا آمدن تو زنده می مانم؟ این پرسش من جواب می خواهد هرچند که دولت تو چون عیسی رزمنده ی پارکاب می خواهد با این همه من فدایی یارم دریاب مرا که دوستت دارم برگرد غریب سامرا برگرد ای وعده آخر خدا برگرد چیزی دگر از خدا نمی خواهیم ای صاحب ما فقط بیا... برگرد ما این مذل الاعدا خواندیم آقای معز الاولیا برگرد ما جمعیت قلیل دنیاییم دنیا شده بر علیه ما برگرد ای منتقم حسین و عاشورا با پرچم سرخ کربلا برگرد از دوری کربلاست می بارم دریاب مرا که دوستت دارم 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
دمی که سیر وجودم الی السما می شد تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد گمان کنم خبر از یار می رسد امشب که باب فیض الهی به سینه وا می شد به زخم کهنه ی چشم انتظارها دیگر نگاه مرحمت دلبری دوا می شد چه جلوه ای شده بر ظرف کوچک قلبم که بند بند وجودم ز هم جدا می شد کنار سفره ی زیباترین مسافر عرش دلم ز پنجه ی تنگ قفس رها می شد به هر نسیم که در زلف یار می پیچد به هر کرشمه گره ها زکار وا می شد در این زمانه که مردم همه غریبه شدند در این سکوت کسی با من آشنا می شد چه بیقرار دلم میل سامرا کرده خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده حریم کوچک سرداب، عرش اعلا شد نگار آمد و لبخندها شکوفا شد سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد به ریسمان محبت اسیر آقا شد خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود ز راه دور رسید و عروس زهرا شد عروس خانه غریب و امام خانه غریب چقدر شادی این خانواده زیبا شد نشسته یک پدری کنار گهواره ترنم لب او نغمه های لالا شد شهادتین به لب های او چه دیدن داشت در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد همه ذخیره ی حق در میان گهواره است عصا بدست نگهبان خانه موسی شد صدا صدای رسول خداست می آید طنین یارب او مثل پور لیلا شد ستاره ی سحر خانواده سر زده است خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است دل شکسته بداند قرار یعنی چه ؟ خبر نیامدن از تکسوار یعنی چه ؟ نگاه حضرت یعقوب می کند تفسیر تمام عمر غم انتظار یعنی چه ؟ بدست باد سحر بوی پیرهن آید نسیم صبح بداند بهار یعنی چه ؟ فقط ز خون شهیدان به جلوه می آید به تیری از مژه طعم شکار یعنی چه ؟ ندیده عاشق رویت شدم که فاش کنم اسیری دل و گیسوی یار یعنی چه ؟ کسی که طعم وصالت چشیده می داند نگاه مرحمت سفره دار یعنی چه ؟ بگفت سید بحرالعلوم کی دانید بغل گرفتن قد نگار یعنی چه دگر برای وصالت بهانه میگیرم اگر که دیر بیایی زغصه میمیرم ز درد دوریت ای دوست شکوه ها دارم خوشم اگرچه غریبم ولی تو را دارم تمام سوز دل من ز ناله های شماست ز درد هجر تو سوزی در این صدا دارم گدایی در این خانه آرزوی من است ز نام توست اگر زره ای بها دارم الا امیر سحر ای مسافر زهرا امید وصل تو را بین هر دعا دارم بیا و نامه ی اعمال من مرور نکن که بر جبین عرق شرم از شما دارم به کام خویش چشیدم غم جدایی را امید رحمتی از یار آشنا دارم بیا میان قنوتت مرا ز یاد مبر که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست اگر زبان مناجات با خدا دارم قرار ما همه تنگ غروب صحن حسین هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم چه می شود به نگاهی دلم تکان بدهی چه می شود شب نیمه رخی نشان بدهی رسیدی و دل ما غرق نور کردی تو کلیم گشتی و جلوه به طور کردی تو قسم به خون روی دستمال اشک تو برای روضه دلم را جسور کردی تو شبانه روز شده اشک تو شبیه خون ز بس مصیبت کوچه مرور کردی تو همان زمان که لگد خورد مادرت زهرا ز کو چه های مدینه عبور کردی تو در آن دمی که به هم خورد گیسوان حسین دل شکسته مادر صبور کردی تو لبان تشنه ی زینب به خون حنجر خورد زمان بوسه کنارش ظهور کردی تو پی سری که بهم ریخته است ترکیب اش لسان عمه ی خود را شکور کردی تو میان کوفه شبی کنج خانه ی خولی چه گریه ها که کنار تنور کردی تو تمام حاجتم این است با دلی پر درد ترا به حق اسیری عمه ات برگرد 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59
▶️ ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت یا بهشت حضرت باری تعالا خوانمت سرزمین مکّه یا گلزار بطحا خوانمت جبهه هفت آسمان با عرش اعلا خوانمت کعبۀ پیغمبران یا طور سینا خوانمت قبلۀ امید فرزندان زهرا خوانمت هر چه هستی طور دل سینای جان می‌دانمت زادگاه مهدی صاحب زمان می‌دانمت نو عروس فاطمه امشب محمّد زاده‌ای دختر شاهنشه رومی و احمد زاده‌ای اختر برج ولایی، ماه امجد زاده‌ای هیکل توحید یا روح مجرّد زاده‌ای عابدی معبود و یا عبدی مؤید زاده‌ای پای تا سر مظهر دادار سرمد زاده‌ای انبیا را اولیا را، جان جان است این پسر مصلح کل مهدی صاحب الزمان است این پسر کودکی نورس مپندارش که پیر آدم است رهنمای آدم است و مقتدای عالم است انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است هم بدرد جان دوا هم زخم دل را مرحم است نوح دل، یوسف لقا، موسی بیان، عیسی دم است شیعه تنها مصلح کلّ بشر می‌داندش عالم خلقت امام منتظر می‌داندش نرگس امشب تا سحر با مرغ شب بیدار باش صبحدم چشم انتظار وعدۀ دیدار باش دیده بگشا در تمشای رخ دلدار باش در رخ دلدار محو جلوۀ دادار باش شاهد لبخند گل در دامن گلزار باش در نشاط و شور و شادی باغبان را یار باش شب دعایت روح را غرق حلاوت می‌کند صبح مهدی در برت قرآن تلاوت می‌کند ای عروس فاطمه ام العلوم الکامله ای جهان قربان حملت ای بمهدی حامله ای تو را سادات زنهای بهشتی قابله خیز از جا و بجا آور نماز نافله نور شد بین تو و چشم حکیمه فاصله کاروان دل به پا آمد امید قافله حبذّا یار آمده یار آمده یار آمده یوسف گم گشتۀ زهرا به بازار آمده نرگس امشب موسِئی با نور طور آورده‌ای یا مگر داور دیگر باز بور آورده‌ای آدم است این یا ملک یا آنکه حور آورده‌ای یا بدامن مظهر الله نور آورده‌ای آفرینش را به شوق و وجد و شور آورده‌ای سید الاشهاد را بدر البدور آورده‌ای از زمین یک آسمان توحید داری در بغل ماه دورت گردد و خورشید داری در بغل قلب امکان، رکن ایمان، جان جان ماست این ناخدای کشتی دین مصلح دنیاست این لنگر و طوفان و موج و ساحل و دریاست این آدم و نوح و خلیل و موسی و عیساست این نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاهاست این ای دو صد یوسف فدایش یوسف زهراست این نامش از اهل زمین و آسمان دل می‌برد چهره‌اش نادیده از خلق جهان دل می‌برد والد خلق خدا در نقش مولود آمده در جمال عبد پیدا، حُسن معبود آمده آفتاب ظلّ جان یا ظلّ ممدود آمده بحرهای آرزو را دُرّ مقصود آمده با لوای حمد بشتابید محمود آمده آی مظلومان بپا مهدی موعود آمده روز عشق و وحدت و ایثار و هم عهدی رسید از کنار کعبه فریاد انا المهدی رسید ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا زینب کبرا سر بازار می‌خواند تو را فاطمه بین در و دیوار می‌خواند تو را آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟ ماهتابا جلوه‌ای شبهای هجران تا بکی؟ باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟ یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟ احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟ مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟ از جگرها آه می‌جوشد که یا مهدی بیا خون ثارالله می‌جوشد که یا مهدی بیا گاه دور کعبه با اشک روان می‌جویمت گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می‌جویمت گه کنار خانه برگرد جهان می‌جویمت در منی من در زمین و آسمان می‌جویمت که به بزم دوستان با دوستان می‌جویمت گه درون خویشتن مانند جان می‌جویمت هرچه می‌گردم در این گلشن نمی‌بینم تو را تو مرا می‌بینی امّا من نمی‌بینم تو را دیده‌ها اختر شمار صبح دیدار تؤاند اختران آئینه‌دار ماه رخسار تؤاند گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند شهریاران خاکسار پای زوّار توأند سربداران پایدار دار ایثار توأند دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی از تو عالم می‌شود چون نظم «میثم» با صفا 🔸️شاعر: ✅كانال كربلايي علي سلماني↙️ لينک تلگرام t.me/alisalmani59 لينک سروش Sapp.ir/alisalmani59 لینک ایتا eitaa.com/alisalmani59 لینک گپ https://gap.im/alisalmani59 لینک روبیکا https://rubika.ir/alisalmani59