#ولادت_حضرت_علی_علیه_السلام
تمام عرش خدا جلوه از نجف دارد
تویی اگر که خدا خلقتش هدف دارد
بهشت اگرچه که خواهانِ صف به صف دارد
بهشتِ بی تو جهنم به آن شرف دارد
بهشت , با گِل کوی شما سرشته شده
و روی سر در آن یا علی نوشته شده
قمر جلالتش از نور صورت پسرت
و شمس , زردی اش از دستمال روی سرت
چقدر امام و امام زاده هست دور و برت
و شیعیان همگی راحتند زیر پرت
تو روز حشر نشستی کنار همسر خویش
شفاعت همه را میدهی به قنبر خویش
خلافت تو دلیلش دم پیمبری ات
و معجزات تو بی شک فتوح خیبری ات
شکوه دین خدا نعره های حیدری ات
فدای نفْسِ ز هرگونه تیرگی بری ات
تویی همانکه گِل ما سرشته از گردت
خدا در آینه میدید خلق میکردت
لباس رزم به تن میکنی و بعد از آن
نیام خفته علن میکنی و بعد از آن
پیمبرانه سخن میکنی و بعد از آن
اشاره ای به حسن میکنی و بعد از آن
عدو خودش به تو تقدیم میکند سر را
چه وارثیست حسن ذوالفقار حیدر را
🔸️شاعر:
#حمیدرضا_محسنات
✅كانال كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
#ولادت_حضرت_علی_علیه_السلام
کیست که در مَدحَش از ، شعر کمر بشکند
کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند
کیست که بازارِ او بَزمِ شکر بشکند
لحظهی تحویل اوست دور قمر بشکند
هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند
آمده خاکِ نجف قیمتِ زر بشکند
حرف غزل را مزن ، بحر مُطَنطَن بخوان
جان رجز را بکش ، شعر مدون بخوان
مدح علی را فقط از لب دشمن بخوان
حیرت مردان ببین وصف تهمتن بخوان
مرکب طفلش بگو مردِ یَل افکن بخوان
شاه به کوی گداش تاج به سر بشکند
بر در حیدرِ بکوب یکسره هِی در بکوب
بر روی این آستان عشق کن و سر بکوب
حلقهی این در بگیر مثل پیمبر بکوب
نام علی را به دل با قلم زر بکوب
بر روی دُر نجف ، حضرت حیدر بکوب
فاطمه گفته است تا چشم نظر بشکند
ضربهی شمشیر کیست بر تن بسیارها
چرخش تیغِ دو دَم کرده تلنبارها
وقت فرار است وای ، آمده کرارها
لشکری از عمرو عاص لشکر سرداها
رفت و بجا مانده است از همه شلوارها
زیر قدمهای او کوه و کمر بشکند
آی جماعت نظر بر درخیبر کنید
ضرب یدالله را خورده و از بر کنید
ضربهی عباس را چند برابر کنید
یاکه همه خویش را بندهی قنبر کنید
یاکه همه در روید مقنعه بر سر کنید
قبل رجز خوانیاش هرچه سپر بشکند
از ازل آوازهاش از همه دوران گذشت
بر لب نوح آمد و نوح زِ طوفان گذشت
گفت علی یوسف و از شب زندان گذشت
کرد توسل به او محنت کنعان گذشت
جان پیمبر شد و آمد و از جان گذشت
دوش نبی رفت تا ، بت به تبر بشکند
گاه نشسته است با میثم خرما فروش
گاه شده چاه کَن برزگری سخت کوش
گاه کشد نیمه شب بارِ یتیمان به دوش
بارِ زنی میکشد طعنهی او هم به گوش
این که فقط با نمک نان جوین کرده نوش
فاطمه از گریهاش وقت سحر بشکند
🔸️شاعر:
#حسن_لطفی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#ولادت_حضرت_علی_علیه_السلام
خدا میخواست چشمِ او فقط عینالیقین باشد
خدا میخواست دستِ او فقط حَبلالمَتین باشد
خدا میخواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد
خدا میخواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد
خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد
که میخواهد علی تنها امیرالمومنین باشد
خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت
خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت
"صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت
رُطبهای نجف وقتی دهانها را به آب انداخت
ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت
صُراحی میکشم وقتی شرابش اینچنین باشد
دلم مست است تا ساقی امیرالمومنین باشد
علی منظور از مِیها از این هوهو و هِیهِی ها
علی میجوشد از هر لب لبِ ما یا لبِ نِی ها
علی موسیقیِ باران که میبارد پیاپی ها
فدای شاه راهش که به مژگان میکنم طی ها
سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها
علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد
فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد
خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد
بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد
چه غم دارد کسی که خُردهای نانِ نجف دارد
که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد
چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد
خدا را میتوان بینی اگر آئینه این باشد
خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد
به حیرت کعبه میبیند شکوهی آسمانی را
ظهورِ نقطهی بسمالله سَبْعالْمَثانِى را
نبی میبوسدش از لب همین جامِ دهانی را
به میدان میرود بیند زمین خانه تکانی را
به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را
همیشه مرکبش دُلدُل برایِ فتح زین باشد
رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد
نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد
نه تنها وقتِ مِیدانداریَش کوه از کمر ریزد
که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد
نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد
که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد
نمیاُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد
نمیاُفتیم از پا تا امیرالمومنین باشد
اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم
"فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم"
که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم
به نامش بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد
ولیِ رهبرم وقتی امیرالمومنین باشد
*آیه ۲۳ سوره مبارکه حشر
🔸️شاعر:
#حسن_لطفی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59
#ولادت_حضرت_علی_علیه_السلام
سَر سِلسِلة عشق به موی ِتو گره خورد
چرخی زد و آمد سرِ کویِ تو گره خورد
لبهایِ ترک خوردة مستان زخماری
در بوسة اول به سبویِ تو گره خورد
عشق آمد و آنقدر به دورِ سرِ تو گشت
تا بر گِرهِ «لام» زرویِ تو گره خورد
عیسی نَفَسَش قدسی از آن بود که گاهی
آهِ جگرش با دمِ هویِ تو گره خورد
داود اگر مردِ خوش الحان خدا شد
یک تار گلویش به گلویِ توگره خورد
آن آب حیاتی که چکیده به لبِ خضر
بی شک به نمِ آبِ وضویِ تو گره خورد
تو ظاهری وباطنی وسِرِّ وجودی
با رویِ خداوندیِ خود جلوه نمودی
عمری به رَهَت بود دو چشمِ ترِ توحید
تاکعبة گِل را بِکنی مظهرِ توحید
تاپای نهادی تو در این عالمِ خاکی
شد نام علی نقش، به تاجِ سرِ توحید
دیدند همه جایِ قدمهایِ شمارا
بر شانة عرشیة پیغمبرِ توحید
حُبِّ تو جگر داده به ما تاکه بیاییم
بااین دلِ آلوده به دور وبرِ توحید
یک سوّم اوصافِ تو این است علی جان
تنها تو کنی همسری دخترِ توحید
حق است،، بِنامیم اگر« بنت اسد» را
با آمدن تو پس این مادرِ توحید
باید که بدوزم لبِ خود با نخ وسوزن
شایدکه توان گوشه ای از مدح تو گفتن
ما عاشقت از صبح اَلَستیم علی جان
ازبویِ سبویت همه مستیم علی جان
تاروزِ قیامت به همه فخر نماییم
ماساختة دستِ تو هستیم علی جان
هر بار که طوفِ حرم ِ کعبه نمودیم
درراهِ خروجِ تونشستیم علی جان
کردیم اگر سجده سویِ رکنِ یمانی
دل از همه اغیار،گُسَستیم علی جان
دانند همه سجده کُنِ صاحبِ بِیتیم
ما کعبه خالی نَپرَستیم علی جان
قربانی اگر خواست نگاهِ تو، بفرما
ماطایفه ای سر روی دستیم علی جان
بر آدم اگر اشرف مخلوق خطاب است
بی نورِ ولای تو همان مُشت تراب است
حالا که چنین طبعِ غزل خوان سرِحال است
در کفر نَیُفتم سرِ مدحِ تو محال است
اصلا به کسی ربط ندارد تو خدائی
وادیِ خرابات کجا جایِ جدال است
ای سِرِّ «هوالهو» و «هوالحیُّ» و«هوالحق»
روی تو تجلیِّ« هوالعِزُّ »جلال است
این نُطقِ اِلاهیّه جبریل مُقَرُّب
تنها اثر ِ خوردنِ یک غورة کال است
مِی کوثر و ساقی علی و میکده کعبه
شب تا به سحر مستیِ عشاق حلال است
ما با تو مدحِ تو شناسیم خدارا
آئینه نمایشگرِِ کامل ز جمال است
زلفت دلِ آشفته به رنجیر کشیده
کارم سرِ عشقِ تو به تکفیر کشیده
ماصاحبِ اشکیم که گریانِ تو باشیم
هرنیمة شب زائرِ چشمان تو باشیم
زلفِ سرِ دوشیم که در دستِ نسیمیم
پشتِ سرِ تو بی سروسامانِ تو باشیم
مارا زسرت باز مکن لیلیِ لیلا
بگذار همه عمر، پریشانِ تو باشیم
ما پایِ کمیلِ سحرِ جمعه نشستیم
تاریزه خورِ سفرة احسان توباشیم
سوگند به یک بوسه ز انگورِ ضریحت
عمریست که در حلقة مستانِ توباشیم
یا حضرت سلطان ِ نجف حیدرِ کرار
بگذارگدایِ دمِ ایوان تو باشیم
ابرویِ کَجَت را بدهی گر توتکانی
حق است که ما کشتة چشمانِ تو باشیم
از چلة چشمان ِتر ای شیر بزن تیر
چون آهوی سرگشته به جولانِ تو باشیم
بیهوده نبوده ست نبی مستِ تو بوده
نازم به خدائی که علی خلق نموده
هر گوشة میدان ، نظرافتاد توبودی
هر جاکه نبی در خطر افتاد تو بودی
آن لحظة که در حلقة پُر فتنة کُفار
ازدستِ پیمبر سپر افتاد توبودی
در آخر معراج که جبریل درآنجا
تهدید شد، از بال و پر افتاد توبودی
درشهر مدینه که نمودند جسارت
بر دامنِ زهرا شرر افتاد توبودی
باورکن علی جان که چه سخت است بگویم
ناموسِ خدا پُشت در افتاد توبودی
در کرببلاهم که عطش باهمة سوز
چون گرگ پیِ هر جگر افتاد توبودی
وقتی سرِ ششماهه رویِ بازویِ بابا
باضربة تیرِ سپر افتاد توبودی
آندم که رباب آمد و بامویِ پریشان
چشمش به گلویِ پسر افتاد توبودی
امشب شبِ عیداست بیا رحم به ما کن
این قافله را در به در کرببلا کن
🔸️شاعر:
#قاسم_نعمتی
✅كانال رسمی كربلايي علي سلماني↙️
لينک تلگرام
t.me/alisalmani59
لينک سروش
Sapp.ir/alisalmani59
لینک ایتا
eitaa.com/alisalmani59
لینک گپ
https://gap.im/alisalmani59
لینک روبیکا
https://rubika.ir/alisalmani59