eitaa logo
علی سمرقندی
322 دنبال‌کننده
65 عکس
15 ویدیو
3 فایل
آثار و اشعار #علی_سمرقندی راه ارتباطی: @alisamarqandi110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از انجمن ادبی آغاز
هدایت شده از امیرحسین قاسمی‌پور
زمین شنید صدای تو را ثریّا هم به پاس نام تو برخاست موج دریا هم شب عروج تو آنقدر گشته طولانی که بی‌قرار تو ماندست چشم فردا هم مقیم قصر بهشتی ولی یقین دارم به فکر مسجد الاقصایی از همانجا هم مدافع حرم‌ امروز جای حیرت نیست اگر که گریه کند در غمت کلیسا هم تقاص خون تو را از یهود می‌گیرند سپاه شیعه و سنی به حکم حق با هم زمان دیدن اجداد پاک و محترمت خدا کند برسانی سلام ما را هم 🆔 @Amirhossein_Ghasemipour_79💯 🆔 @Amirhossein_Ghasemipour_poetry💯
هدایت شده از انجمن ادبی آغاز
جلسه هفتم انجمن ادبی آغاز در خدمتیم جمعه‌ها ساعت ۱۷ الی ۱۹ کافه‌کتاب محاکا 🆔 @anjoman_adabi_aghaz ♨️
هدایت شده از انجمن ادبی آغاز
جلسه هشتم انجمن ادبی آغاز در خدمتیم جمعه‌ها ساعت ۱۷ الی ۱۹ کافه‌کتاب محاکا 🆔 @anjoman_adabi_aghaz ♨️
چقدر چشم کشیدم خطوط پیرهنت را رسیده بود و نچیدم انار‌های تنت را خدا چه معجزه‌ای کرد در بلوغ تو و من- فقط نشستم و دیدم بزرگ‌تر شدنت را چقدر دست مرا روی گونه‌هات کشاندی چقدر ساده گرفتم حرارتِ بدنت را چه عاشقانه نوشتی و عاشقانه نوشتی- - زمانِ نامه نوشتن- نفس نفس زدنت را - به شرم - بوسه فرستادی و گرفتمش از دور در امتدادِ نفس‌هات ، غنچه‌ی دهنت را قرار بود به پایم هزار سال بمانی قرار بود ببینم هراسِ زن شدنت را تو در لباس عروسی قشنگ‌تر شده بودی سیاه‌پوش نشستم، سفیدیِ کفنت را @alisamarqandi 🦋
معشوقِ با صلابتِ عشق و حماسه‌ای حتی زمانِ گریه صدایت بُریده نیست... @alisamarqandi 🦋
از خود به تو، از تو به غم، از غم به تنهایی من در تمام عمر در حالِ سفر بودم @alisamarqandi 🦋
مرا با یک نگاه و شیخ را با وعده دیدار کشاندی تا جهنم... هرکه شیطان خودش را داشت! @alisamarqandi 🦋
تمام عمر دستت صرف شادی شد دست‌های تو مهربان بودند یکی بیشتر از دیگری و چهره‌ات مثل وقتی که گلدانی را آب می‌دهند زیبا بود مرگ با چهر‌ه‌ات چکار کرده با سینه‌ات که جای بازی من بود دیده می‌شدی چون ماه کوچه و بازار دیده می‌شدی چون شاخه‌ای که از آب بیرون می‌زند در تو انگار چیزی بود که برق می‌زد می‌دانستم می‌دانستم این بهار که بیاید تو را چشم خواهند زد پدرم برای تو چه بگویم بگویم زخمم آن‌قدر عمیق شده که می‌توان در آن درختی کاشت؟ بگویم غمینگم و مرگ کاری نمی‌کند دستت را بر شانه‌ام بگذار و مرگ را متوقف کن دارم می‌روم دارم نامم را از دهان دنیا خالی می‌کنم... @alisamarqandi 🦋
تو را شکسته نوشتم به درد ، پهلویم به صورت خط اشکی که مانده بر رویم نشاند داغ تو را شعر در برابر من شکست بین همین بیت تازه ابرویم تو را نوشتم و بغضی به سینه باز نشد و کج شد از اثر مشت ها النگویم نداشت قبر غریبت مزار تا بروم به شانه مویه کنم با تمام گیسویم نداشت قبر غریبت مزار تا ببرم چراغ را به شب بی پناه سوسویم نداشت قبر غریبت مزار تا ازتو سراغ خانه بگیرد دل پرستویم نگاه کن که دگر گم نمی شوم بانو که حرز نام تورا بسته ام به بازویم چقدر در که بدون تو وا نشد هرگز چقدر راه که بگشوده ای فرارویم تو را نوشتم و عطر محمدی آمد چقدر وا شده طبعم چقدر خوش بویم اجازه دادی با روضه ی تو شعر شوم و بین گریه غزل هایی از تو را گویم خدا سروده تو را ،سرّ مستجاب دعا من این مغازله را پهلوی تو می جویم مخاطب همه ی عاشقانه های علی معطر از تو شده این چکامه بانویم خدا کند که به روز حساب از این وزن به حب فاطمه سنگین شود ترازویم @aboajor
ساق سیمین تو بلورین است گر غلط گفته‌ام به گردن من چقدر این بیت زیباست. عبارتِ (به گردن من بودن) اینجا دو معنی دارد. یک: گناه این حرف غلط به پای من ثبت شود. دو: آن دست سپید به گردن من باشد. @alisamarqandi 🦋
هدایت شده از انجمن ادبی آغاز
جلسه نهم انجمن ادبی آغاز در خدمتیم جمعه‌ها ساعت ۱۷ الی ۱۹ کافه‌کتاب محاکا 🆔 @anjoman_adabi_aghaz ♨️
باید دوباره باعث زیبایی‌ام شوی باید به آسمان بدهی نورِ ماه را‌ ‌ با بوسه‌ از لبِ تو که حالا ندارمش از خود گرفته‌ام هیجانِ گناه را @alisamarqandi 🦋
نمی‌خواهم که دنیا باعث رنجیدنت باشد مسافر باش و در یک‌کوله، کوچک کن جهانت را @alisamarqandi 🦋
غم‌ها گرفته‌اند چنان تنگ در برم کز هرچه شادی‌است تهی گشته باورم @alisamarqandi 🦋
پیام دادم و گفتم: بیا خوشم می‌دار پیام دادی و گفتی: که من خوشم بی تو @alisamarqandi 🦋
چگونه سر بدهم پای همسری که ندارم؟! چگونه سر بگذارم به بستری که ندارم ؟! @alisamarqandi 🦋
نه مثل تگرگ، ناگهان، رگباری نه چون باران، ریز و درشت و جاری قربان تو ای برف که در خلوت شب با آن‌همه حرف، بی‌صدا می‌باری ❄️ @alisamarqandi 🦋
گرچه امشب توبه‌کارم، صبحدم خواهی شنید مُهرِ مسجد بُرده‌ام، فرشِ حرم دزدیده‌ام با همه عصیان ز تحقیق ملایک ایمنم از یکی دفتر، از آن دیگر قلم دزدیده‌ام @alisamarqandi 🦋
نزارقبانی در شعری چنین می‌گوید: • وَلکن لا أحدَ یَعرفُ لِماذا لایوجَدُ باِلشّطرنجِ ملکةٌ  وَ یوجَدُ مَلِکٌ فقط؟ • و اما هیچ کس نمی داند چرا در شطرنج، ملکه ای نیست و تنها شاه وجود دارد... • لأنَّ المرأةَ لاتُصلِحُ أن تَکون لُعبةً! • چون زن بازیچه نیست! 📚 *وامی از کانال مدرس هشت @madras8 🌱 @alisamarqandi 🦋
در فرقتِ تو زنده نه از سخت‌جانی‌ام جان از کمالِ ضعف نیاید به لب مرا... @alisamarqandi 🦋
به مناسبت تولد مرحوم نجمه زارع؛ غزلسرایی که زود آسمانی شد : خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌ کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه می‌کنی، اگر او را که خواستی یک‌عمر به‌راحتی کسی از راه ناگهان برسد رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد به آن‌که دوست تَرَش داشته‌، به آن برسد رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه جهان برسد گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌ که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم، نکند به او، که عاشق او بوده‌ام، زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد @alisamarqandi 🦋
زمانِ رفتنت از حال می‌رود ساعت نشان نمی‌دهد این عقربه، زمانِ مرا تو را به‌دستِ کسی جز خدا نخواهم داد فقط خداست که دارد هوای جانِ مرا @alisamarqandi 🦋