eitaa logo
علی‌زین‌العابدین‌پور
943 دنبال‌کننده
514 عکس
751 ویدیو
48 فایل
صفحهٔ پیج روبیکا •۰•۰•۰•۰•🥀✨۰•۰•۰•۰•۰• https://rubika.ir/alizynolabedinpor صفحه ی اینستاگرام خادم الشهدا علی زین العابدین پور @alizeynolabedinpour جهت ارتباط آسان شما @adminzynolabedinpor
مشاهده در ایتا
دانلود
خودش ایستاده بود به استقبال و به علی هم سپرده بود هرکدام از میهمانانش را اختصاصی تحویل بگیرد. و شخصا خوشآمد بگوید. همه‌ی شان که آمدند، آن ها را با احترام بالای خانه نشاند و خودش پایین نشسته بود علی از آنها پذیرایی کرد و نبی به سخنانشان گوش داد. اما حالا دیگر زمانش بود که از خدایش بگوید، که از شیرین بودنش تعریف کند قرار بود دینش را به آن‌ها هدیه کند و قول دهد که یارشان باشد. به چهره‌هایشان نگریست و نگاهش به چهره‌ای زیبا نشست. قلبش درون سینه‌اش آرام گرفت، او که حضور داشت، خاطرش جمع بود انگار اصل کار او بود. متین و آرام میان جمعیت نشسته بود. یک نگاه به او گرفتن کافی بود تا جان نبی قوت بگیرد. هر بار که نگاه نبی در نگاه علی می‌نشست، رنگ و بوی دیدار نخست را داشت و جان نبی تازه می‌شد. بسم الله را گفت و آغاز کرد از خدا گفت و از اسلام، از عشق گفت و از عشق نگاهش را آرام و خاطر جمع بالا آورد و گفت کسی هست که مرا همراهی کند؟ کسی برخاست و دستش را بالا آورد به ماه می‌مانست و خورشید اما از آسمان بعید است چنین زیبارویی را به خود دیده باشد او نه ماه بود، نه خورشید او خودش بود، علی‌ابن‌ابی‌طالب اجازه گرفت و برخاست به سوگند، گفت که می‌آید با رسول، گفت که هست تا آخرش گفت که مرد این راه است و گفت چقدر عاشق است. نبی نگاه مهربانش را به او داد و گفت که بنشیند. و دوباره کلامش را تکرار کرد. سه بار سخنانش را آرام و شمرده به گوش اهل خانه نشاند و هر سه بار علی بود که تثبیت کرد ولایتش را و هر بار او بود که خودش را در دل نبی بیشتر جا کرد. سیزده ساله بود یا کمتر، اما شیر بود و قدرت، همراهیِ نبی را همین‌قدر از علی هم کفایت می‌کرد. نبی پذیرفت و علی در نوجوانی وارث پیامبر شد. اصلا سپرده بودند تنها علی کنار رسول بماند.