🌺 تفسیر آیه7⃣ سوره #المجادله از تفسير شریف المیزان
🔰أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ7⃣
🔸استفهام در اين آيه انكارى است. و منظور از رويت، علم يقينى است، كه بر اساس استعاره آن را رويـت خـوانـده. و ايـن جـمـله مـقـدمـه اى اسـت كـه مـضـمـون جـمـلات بـعـدى را تـعـليـل مـى كـنـد. و حـاصـل مـجـمـوع آيـه ايـن اسـت كـه: اگـر گـفـتـيـم اهـل نجوى هر چند نفر باشند خدا هم يك نفر است با ايشان، براى اين است كه خدا آنچه را در آسمان ها و زمين است مى داند.
🔸مـقـصـود از چـهـارمـى بـودن خـدا بـراى سـه نـجوى كننده و ششمى بودن او براى پنج نجوى كننده
🔰مـا يـكون من نجوى ثلثة الا هو رابعهم و لا خمسة الا هو سادسهم...
🔸كلمه #نجوى مـصـدر و بـه مـعـنـاى #تـنـاجـی يـعـنـى با يكديگر بيخ گوشى سخن گفتن است. و ضـمـيـرهـاى مـفـرد در آيه همه خداى سبحان برمى گردد. و مراد از دو جمله #رابعهم و #سادسهم كسى است كه با شركت خود عدد سه را چهار و عدد پنج راشش مى سازد. مى فـرمـايـد: اگـر اهـل نـجـوى سـه نـفر باشند چهارميشان خدا است، و اگر پنج نفر باشند شـشـمـى آنـهـا خـدا اسـت، چـون خـدا با ايشان و عالم به اسرار ايشان است. همان طور كه گفتيم در اول آيه مسأله آگاهى خدا را ذكر كرد، و فرمود: (الم تر ان اللّه يعلم...)، و در آخـر آيـه بـراى بـار دوم مـى فـرمـايـد: (ان اللّه بكل شى ء عليم ).
🔰و لا ادنى من ذلك و لا اكثر
🔸يعنى و نه كمتر از اينها و نه بيشتر. با آوردن اين دو كـلمـه اطـلاقـى بـه كـلام داد كـه شـامـل تـمـامـى اعـداد اهـل نـجـوى بـگـردد. امـا كـلمـه #ادنـى شـامـل كـمـتـر از سـه نـفـر يـعـنـى دو نـفـر و شـامـل كـمـتـر از پـنـج نـفـر يـعـنـى چـهـار نـفـر مـى شـود.
🔸و امـا كـلمـه #اكـثـر شامل عدد شش و بالاتر مى شود.
و از لطف سياق اين آيه آن است كه با آوردن عدد سه، چهار، پنج، و شش، ترتيب اعداد را رعـايت كرده، بدون اينكه يكى از آنها را تكرار كرده باشد، چون ممكن بود بفرمايد: هيچ نجواى سه نفرى نى ست مگر آنكه خدا چهارمى آنان است، و هيچ نجواى چهار نفرى نيست، مـگـر آنكه او پنجمى آنان است، و هيچ نجواى پنج نفرى نيست، مگر آنكه او ششمى ايشان است.
🔰الا هـو معهم اين ما كانوا
🔸 منظور از (با ايشان بودن خدا) با ايشان بودن از حيث عـلم و آگـاهـى بـه سـخـنانى است كه بيخ گوش يكديگر مى گويند، مى فرمايد: خداى تعالى در اين نجوى شريك ايشان است.
🔸بـا ايـن بـيـان روشـن مـى شـود كـه مـنـظـور از چـهـارم بـودن خـدا بـراى سـه نـفـر اهـل نجوى و ششم بودن براى پنج نفر اهل نجوى همين است كه: خدا با ايشان است در علم، و مشترك با آنان است در اطلاع بر سخنان سرى آنها، نه اين كه خداى تعالى عدد سه نفر آنان را به صورت يك انسانى مجسد چهار نفر كند، زيرا خداى سبحان منزه از جسميت و برى از ماديت است.
🔸تـوضـيح اين كه: مقتضاى وحدت سياق اين است كه: منظور از دو استثناى (الا هو رابعهم) و (الا هـو سـادسـهـم ) يـك چـيـز بـاشـد، و در هـر دو بـخواهد بفهماند چيزى بر خدا پـوشـيده نيست. پس در حقيقت برگشت معناى اين دو استثناء به يك استثناء است، و آن #الا_هـو_مـعـهـم اسـت. و ايـن مـعـيـت يـا مـعـيـت عـلمـى اسـت، و مـعـنـايـش اين است كه: خدا در هر حـال مـشـارك ايـشـان اسـت در آگـاهـى. و يا معيت وجودى است، و معنايش اين است كه: هر جا قـومـى فـرض شـود مـشـغـول نـجـوى هستند، خداى تعالى همانجا هست، و شنوا و داناى به سخنان ايشان است.
🔸و مـنـظـور از جمله (اين ما كانوا) اين است كه مطلب را از نظر مكان عموميت دهد، و بفهماند وقـتـى مـعيت خدا با اهل نجوى معيت علمى است، نه نزديكى جسمانى، ديگر تفاوت نمى كند كه آن مكان نزديك باشد يا دور. پس هيچ مكانى از خداى سبحان خالى نيست، در عين اين كه او در مكان نمى گنجد.
🔸از آنچه گذشت اين معنا هم روشن مى شود كه مفاد آيه مورد بحث - يعنى چهارمى بودن خدا بـراى سـه نـفـر اهـل نـجـوى، و شـشـمـى بـودنـش بـراى پـنـج نـفـر اهـل نـجـوى - مـنافاتى با آيه شريفه (لقد كفر الذين قالوا ان اللّه ثالث ثلثة ) كـه مـى فـرمايد: (آنها كه معتقدند خدا سومى سه خدا است كافر شدند) ندارد، چون در ذيـل ايـن آيه مفصلا بيان كرديم كه منظور صاحبان اين عقيده اين بوده كه خدا واحدى عددى كـه بـا انـضـمـام دو خـداى ديـگـر مـى شـونـد سـه خـدا، و حـال آنـكـه وحـدت خـدا عـددى نـيـسـت، او احـدى الذات اسـت، و مـحـال اسـت چـيزى غير او با او فرض شود تا دوم او باشد. پس مراد از چهارمى بودن خدا بـراى سـه نـفر اهل نجوى و ششمى بودنش براى پنج نفر، همين است كه گفتيم: او عالم بـه سـخـنـان سـرى ايـشـان اسـت. آنـچـه از نـظـر آنـان سـرى شـمرده مى شود براى خدا عـزوجـل مـكـشـوف و ظـاهـر اسـت.