🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره #الممتحنة از تفسير شریف المیزان
🔰يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَ تُلْقُونَ إِلَيهِم بِالْمَوَدَّةِ ...
🔸از زمينه آيات استفاده مى شود كه بعضى از مؤمنين مهاجر در خفا با مشركين مكه رابطه دوستى داشته اند، و انگيره شان در اين دوستى جلب حمايت آنان از ارحام و فرزندان خود بوده، كه هنوز در مكّه مانده بودند. اين آيات نازل شد و ايشان را از اين عمل نهى كرد. رواياتى هم كه در شاءن نزول آيات وارد شده اين استفاده را تأييد مى كند، چون در آن روايات آمده كه حاطب بن ابى بلتعه نامه اى سرى به مشركين مكّه فرستاد، و در آن از اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) تصميم دارد مكّه را فتح كند به ايشان گزارش داد، و منظورش اين بود كه منتى بر آنان گذاشته و بدين وسيله ارحام و اولادى كه در مكّه داشت از خطر مشركين حفظ كرده باشد. خداى تعالى جريان را به پيامبر گرامى اش خبر داد، و اين آيات را فرستاد. و - ان شاء اللّه - شرح اين داستان در بحث روايتى آينده از نظر خواننده مى گذرد.
🔸كلمه #عدو به معناى دشمن است كه هم بر يك نفر اطلاق مى شود، و هم بر جمع دشمنان، و مراد آيه شريفه جمع آن است، به قرينه اينكه فرموده (اولياء خود نگيريد) و نيز به قرينه ضمير جمع در #اليهم و قرائن ديگر. و منظور از اين دشمنان مشركين مكه اند، و دشمن بودنشان براى خدا به خاطر مشرك بودنشان است، به اين علت كه براى خدا شركائى قائل بودند، و خدا را نمى پرستيدند، و دعوت او را نمى پذيرفتند، و رسول او را تكذيب مى كردند. و دشمن بودنشان براى مؤمنين به خاطر اين بود كه مؤمنين به خدا ايمان آورده بودند، و مال و جان خود را در راه خدا فدا مى كردند، و معلوم است كسانى كه با خدا دشمنى دارند،
با مؤمنين همدش من خواهند بود.
🔸خواهى گفت: در آيه شريفه ذكر دشمنى مشركين با خدا كافى بود، چه حاجت بود به اينكه دشمنى با مؤمنين را هم ذكر كند. در پاسخ مى گوييم: از آنجا كه زمينه آيه زمينه نهى مؤمنين از دوستى با مشركين بود، يادآورى دشمنى آنان با ايشان نهى و تحذير را تأكيد مى كند، گويا فرموده: كسى كه با خدا دشمنى كند، با خود شما هم دشمن است، ديگر چه جا دارد كه با آنان دوستى كنيد.
🔸كلمه #مودت مفعول كلمه #تلقون است، و حرف باء كه بر سر آن در آمده زائد است، همان طور كه در آيه (و لا تلقوا بايديكم الى التهلكه ) چنين است. و مراد از القاء مودت اظهار مودت و يا ابلاغ آن به مشركين است، و اين جمله، يعنى جمله (تلقون اليهم بالموده ) صفت و يا حال از فاعل (لا تتخذوا) است.
🔰و قد كفروا بما جاءكم من الحق
🔸 منظور از #حق دين حق است، كه كتاب خدا آن را توصيف نموده، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هم به سوى آن دعوت مى كند، و اين جمله جمله اى است حاليه.
🔰يخرجون الرسول و اياكم ان تومنوا باللّه ربكم
🔸اين جمله نيز حاليه است. و منظور از اخراج رسول و اخراج مؤمنين اين است كه با بد رفتارى خود رسول و مؤمنين را ناچار كردند از مكّه خارج شوند، و به مدينه مهاجرت كنند. و در جمله (ان تومنوا باللّه ربكم) لامى در تقدير است، و جمله را متعلق به #يخرجون مى كند، و معنايش اين است كه: رسول و شما را مجبور به مهاجرت از مكّه مى كنند، به خاطر اينكه به پروردگارتان ايمان آورده ايد.
در اين جمله نام #اللّه را با كلمه ربكم توصيف كرده تا بفهماند مشركين مكه مومنين را بر امرى مواخذه مى كنند كه حق و واجب است، و جرم نيست، براى اينكه ايمان هر انسانى به پروردگارش امرى است واجب، نه جرم قابل مواخذه.
🔰ان كنتم خرجتم جهادا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى
🔸اين جمله متعلق است به جمله #لا تتخذوا يعنى اگر مهاجرتتان جهاد در راه من، و به منظور خشنودى من است، ديگر دشمنان مرا دوست مگيريد. و در اين جمله جزاى شرط حذف شده، براى اينكه همان (لا تتخذوا)مى فهماند جزائى كه حذف شده يك #لا تتخذ واى ديگر است. و كلمه #جهادا مصدر است، و در اينجا مفعول #له واقع شده. و كلمه #ابتغاء به معناى طلب است. و كلمه #مرضاه مانند كلمه (رضا) مصدر و به معناى خشنودى است. و معناى جمله اين است كه: اگر در راه رضاى من و جهاد در راه من بيرون شديد، ديگر دشمن مرا و دشمن خودتان را دوست مگيريد.
🔸شرطى كه در آيه شريفه كرده از باب اشتراط حكم به امرى محقق الوقوع است، كه هم نهى را تأكيد مى كند، و هم ملازمه ميان شرط و مشروط را اعلام مى دارد، مثل مى ماند كه پدرى به فرزند خود بگويد (اگر پسر من هستى فلان كار را مكن ) اين تعبير هم نهى را تأكيد مى كند، و هم مى فهماند ميان شرط و مشروط ملازمه است، و كسى كه فرزند من است ممكن نيست فلان كار را بكند.
🌺تفسیر آیه 6⃣سوره #القمر از تفسير شریف المیزان
🔰فتول عنهم يوم يدع الداع الى شى ء نكر6⃣
🔸كلمه #تولى كه مصدر فعل #تـول اسـت بـه مـعناى اعراض است، و حرف فاء كه بر سرش در آمده فاى تفريع اسـت، مـى فـهـمـانـد جـمـله فـرع و نـتـيـجـه مـطـالب قـبـلى اسـت كـه حال كفار را توصيف مى كرد و مـى فـرمـايـد: وقـتـى مـكـذبين به تو، پيرو هواهاى نفسانى باشند، و در نتيجه انذارها سـودى بـه حـالشـان نـدهـد و عـبـرت هـا و مواعظ به خرجشان نرود، تو هم از ايشان روى بگردان و اصرارى بر دعوتشان مورز.
راغب مى گويد: انكار، ضد عرفان است، و براى اظهار اين كه من فلانى را نمى شناسم، هـم گـفـتـه مـى شـود: (انـكـرت فـلانـا)، و هـم گـفـتـه مـى شود: (نكرت فلانا)، و اصـل مـعـنـاى ايـن كـلمـه ايـن است كه چيزى وارد بر قلب شود كه قلب تصورش را نكرده بـاشـد، و ايـن خـود نـوعـى جـهـل اسـت، و در قـرآن كـريـم آمـده: (فـلمـا راى ايـديـهـم لا تـصل اليه نكرهم - وقتى ديد دستشان به غذا نمى رسد ناشناس تشخيصشان داد). و نيز مى گويد: كلمه #نكر هم به معناى زيركى است و هم به معناى امرى دشوار است، كه اذهان آن را نمى شناسد.
مفاد جمله (يوم يدع الداع...) در آيه: (فتول عنهم يوم يدع الداع...)
گـفـتـار در بـيـان حـال مكذبين در برابر حكمت بالغه اى كه به ايشان القاء مى شود، و مـواعـظـى كـه بـه عـنـوان انـذار گـوشـزدشـان مـى گـردد در جـمـله #فـتـول_عنهم تمام مى شود، و از جمله (يوم يدع الداع ) مجددا به قسمتى ديگر از آن مـواعـظـى كـه قـبـلا داشـت پـرداخـتـه حـال و وضـع مـكـذبـيـن در قـيـامـت و حال و روز امت هاى مكذب گذشته را در لحن عتاب و توبيخ شديد ذكر مى كند، در لحنى كه دل هـا را بـراى تـنـبـه تكان مى دهد، و ديگر عذرى براى اعراض اعراض كنندگان باقى نمى گذارد.
پـس بـنـابـر ايـن جـمـله (يـوم يـدع الداع...) كـلامـى اسـت جـداى از مـا قبل خود، كلامى است كه مى خواهد دوباره آن مواعظى را كه قبلا ذكر كرده بود در مقام جواب از سـوالى تـقـديـرى از سـر گـيـرد، گـويـا بـعـد از آنـكـه فـرمـود: (فـتـول عـنـهـم) شـخـصـى پـرسـيـده: خـوب وقـتـى پـيـامـبر از ايشان روى بگردانيد مـال كـار آنـان چـه بـود؟ فـرمـود: (يـوم يـدع...)، يـعـنـى حـال عـاقـبـت دنـيـايـشـان را كـه گـفـتـيـم كـه هـمـان حـال امـثـال آنـان از قـوم نوح و عاد و ثمود و ديگران بود، چون اينها بهتر از آنها نيستند، و اما حال آخرتشان در روزى كه دعوت كننده دعوت مى كند...
و بـنـابر اين ظرف در جمله #يوم_يدع متعلق است به جمله اى كه به زودى مى آيد، و مـى فرمايد: #يخرجون و معنايش اين است كه: روزى كه دعوت كننده به چيزى نديده و نـشـنـاخـته دعوت مى كند، همه از قبرها خارج مى شوند... و ممكن هم هست متعلق به جمله اى تـقـديـرى بـاشـد، و تـقـدير كلام (اذكر يوم يدع الداعى - بياد آر روزى را كه دعوت كـنـنـده دعـوت مـى كـنـد) و حـاصـل كـلام ايـن بـاشـد كـه بـيـاد آر آن روز را و حال ايشان را در آن داد.
و ايـن آيـه در مـعـنـاى آيـه شـريـفه (هل ينظرون الا الساعه ان تاتيهم) و آيه شريفه (فهل ينتظرون الا مث ل ايام الذين خلوا من قبلهم) مى باشد.
در ايـن آيـه شـريـفـه نـام دعـوت كـننده را نبرده كه كيست، چيزى كه هست در جاى ديگر اين دعوت را به خود نسبت داده و فرموده: (يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده).
و اگـر از مـيـان همه خبرهاى مربوط به قيامت مسأله دعوت براى خروج از قبرها و حضور بـراى فصل قضا و خروجشان از قبر در حال خشوع و سرعت گرفتنشان به سوى داعى را يادآور شده، براى اين بود كه اين دعوت مقابل دعوت آنان در دنيا قرار گيرد، كه ايشان را بـه سـوى ايـمـان بـه آيـات دعـوت مى كرد و ايشان اعراض نموده مى گفتند: اينها همه سحرهايى است مستمر.
و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه: به ياد آر روزى را كه دعوت كننده ايشان را امرى بس دشوار دعوت مى كند، و آن امر دشوار همان داورى و پاداش و كيفر است.
_________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a