eitaa logo
'~🇮🇷عشاق المهدی🇵🇸♡
149 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
92 فایل
اولش یه سلام بدیم به آقامون✨️ اسلام علیک یا ابا صالح المهدی...✋️ اینجا بهت یاد میدن که چطور امام زمانی بشی همین فقط!💛 https://harfeto.timefriend.net/16860795125027 گفتگو ناشناس کانالمون👆🏻💚 شروع به کار: ۱۴۰۱٫۱۰٫۲۹ اللهم عجل لولیک الفرج 🇵🇸🇮🇷
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از |☫گردان ثارالله☫|
-دورهٔ رایگان امر به معروف برای همهٔ سنین😍' - توی گردان سایبری ثارالله ( GSS ) آموزش می‌بینی و فعالیت جهادی می‌کنی😎'! •• +دوره های امربه معروف +خودسازی +مبارزه با فساد +پاسخ به شبهات +مسدود کردن کانال ها و گروه های معاند +تعلیق کردن حساب کاربری افراد ضد انقلاب و... •• روی لینک کلیک کن تا گوش شیطونو‌ با دستای خودت بِبُری😂🔥. 'https://eitaa.com/joinchat/1307836848Cc5f2563aee -فساد رو از ایتا ریشه‌کن می‌کنیم؛🇮🇷✌️🏻
🖤بسم الله الرحمن الرحیم🖤
🔰 جوانمرد آن کسی است که ذکر و نام امام زمانش را بلند می‌کند. 📲دنیا، دنیای ارتباطات شده است، همهٔ وسایل در اختیار شماست، نمی‌توانید عذر بیاورید و بگویید: من توان نداشتم و زورم نمی‌رسید. 💢هرکس در همان اتاقش می‌تواند نام امام زمانش را بلند کند. به اندازه‌ای همّتت را بالا بیاور که به‌اندازهٔ‌ هزار نفر برای امام زمانت کار کنی. 🔹حدّاقل خودت، فرزندت و زندگی‌ات را بساز. در مسیری حرکت کن که تسلّی خاطر امام زمانت باشی. 🔹یک مرهمی روی پهلوی شکستهٔ مادرت حضرت فاطمهٔ زهرا سلام‌اللّه‌علیها بگذاری. ▪️استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی ♥️ ❰@allaahhhh🖤🏴 ❱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خون کودکان غزه داره معجزه میکنه‼️ 💥زنان استرالیایی، تحت تاثیر حوادث غزه، گروه گروه دارن مسلمان میشن 💥‌بانوی تازه مسلمان شده استرالیایی: اتفاقات غزه انقلابی درونم ایجاد کرد تا باورم را تغییر دهم @allaahhhh🖤🏴 ❱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱سلام حضرت ِاز درک ما، فراترها سلام سایه بالاسر ابوذرها... 🌱به جز تو نیست کسی در جهان علی‌پرور به جز تو نیست کسی سید پیمبرها... @allaahhhh🖤🏴 ❱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «خیابان ظهور» 🟢 تا چراغ سبز راهی نیست... 🔸بیا یابن‌الحسن دورت بگردم... ❰@allaahhhh🖤🏴 ❱
هدایت شده از 𔘓عطرنرگس³¹³𔘓
آسید‌مجتبی خیلی حضرت‌زهرا«س» رو دوست داشت؛ یه شب دیدم صدای ناله از اتاقش بلند شد با نگرانی رفتم سراغشو دیدم پاهاش رو تو شکمش جمع کرده،دستش هم به پهلوش گذاشته و از درد دور خودش می‌پیچه بلند بلند هم داد می‌زد... آخ‌ پهلوم...چند دقیقه بعد آروم شد؛ گفتم چته مادر!چی شده؟ گفت: مادر جان !از خدا خواستم دردی کھ حضرت زهرا«س» بین در و دیوار کشید رو بهِم بچشونه... الان بهم نشون‌داد؛خیلی‌دردداشت‌مادر ... خیلی...💔 ↳| @atre_narges_313 |↲
☘🌸☘🌸☘🌸☘ 🌸☘🌸☘🌸☘ ☘🌸☘🌸☘ 🌸☘🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘ ☘ قسمت هفتم كار فرهنگي مسجد موسي بن جعفر علیه السلام بسيار گسترده شده بود. سيد علي مصطفوي برنامه هاي ورزشي و اردويي زيادي را ترتيب ميداد. هميشه براي جلسات هيئت يا برنامه هاي اردويي فلافل ميخريد. ميگفت هم سالم است هم ارزان. يك فلافل فروشي به نام جوادين در خيابان پشت مسجد بود كه از آنجا خريد ميكرد. شاگرد اين فلافل فروشي يك پسر با ادب بود. با يك نگاه ميشد فهميد اين پسر زمينه ي معنوي خوبي دارد. بارها با خود سيد علي مصطفوي رفته بوديم سراغ اين فلافل فروشي و با اين جوان حرف ميزديم. سيد علي ميگفت: اين پسر باطن پاكي دارد، بايد او را جذب مسجد كنيم. براي همين چند بار با او صحبت كرد و گفت كه ما در مسجد چندين برنامه ي فرهنگي و ورزشي داريم. اگر دوست داشتي بيا و توي اين برنامه ها شركت كن. حتي پيشنهاد كرد كه اگر فرصت نداري، در برنامه ي فوتبال بچه هاي مسجد شركت كن. آن پسرك هم لبخندي ميزد و ميگفت: چشم. اگر فرصت شد، مييام. ادامه دارد...🌱 ☘ 🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘🌸☘ ☘🌸☘🌸☘ 🌸☘🌸☘🌸☘ ☘🌸☘🌸☘🌸☘
☘🌸☘🌸☘🌸☘ 🌸☘🌸☘🌸☘ ☘🌸☘🌸☘ 🌸☘🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘ ☘ قسمت هشتم رفاقت ما با اين پسر در حد سلام و عليك بود. تا اينكه يك شب مراسم يادواره ي شهدا در مسجد برگزار شد. اين اولين يادواره ي شهدا بعد از پايان دوران دفاع مقدس بود. در پايان مراسم ديدم همان پسرك فلافل فروش انتهاي مسجد نشسته! به سيد علي اشاره كردم و گفتم: رفيقت اومده مسجد. سيد علي تا او را ديد بلند شد و با گرمي از او استقبال كرد. بعد او را در جمع بچه هاي بسيج وارد كرد و گفت: ايشان دوست صميمي بنده است كه حاصل زحماتش را بارها نوش جان كرده ايد! خلاصه كلي گفتيم و خنديديم. بعد سيد علي گفت: چي شد اينطرفا اومدي؟! او هم با صداقتي كه داشت گفت: داشتم از جلوي مسجد رد ميشدم كه ديدم مراسم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم. سيد علي خنديد و گفت: پس شهدا تو رو دعوت كردن. بعد با هم شروع كرديم به جمع آوري وسايل مراسم. يك كلته آهني مربوط به دوران جنگ بود كه اين دوست جديد ما با تعجب به آن نگاه ميكرد. سيد علي گفت: اگه دوست داري، بگذار روي سرت. او هم كلاه رو گذاشت روي سرش و گفت: به من مياد؟ سيد علي هم لبخندي زد و به شوخي گفت: ديگه تموم شد، شهدا براي هميشه سرت كلاه گذاشتند! همه خنديديم. اما واقعيت هماني بود كه سيد گفت. اين پسر را گويي شهدا در همان مراسم انتخاب كردند. پسرك فلافل فروش همان هادي ذوالفقاري بود كه سيد علي مصطفوي او را جذب مسجد كرد و بعدها اسوه و الگوي بچه هاي مسجدي شد. ادامه دارد...🌱 ☘ 🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘🌸☘ ☘🌸☘🌸☘ 🌸☘🌸☘🌸☘ ☘🌸☘🌸☘🌸☘