#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
این که دارد میرود از خانه، سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی بر مداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد، درمان من است
گریه هایش گریه درد است، درد بی کسی
فاطمه گریان پهلو نیست، گریان من است
باز هم از حق کعبه بر نخواهد داشت دست
فاطمه دست شکسته ش هم به دامان من است
لااقل گیسوی زینب را کمی شانه بزن
فاطمه جان شانه کردن حق طفلان من است
میهمان سر زده خوب است، لیک اینگونه نه
چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟
چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه
گیسوان سوخته، حالا پریشان من است
آی مردم در جوانی آخر کارم شده
اول این زندگی گرم، پایان من است
بیش ازین با گریه های خود مرا گریان نکن
خانه ی آباد را با رفتنت ویران نکن
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
@Allah_Almighty
•┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
بالم شکسته بود و هوایی نداشتم
از دست روزگار رهایی نداشتم
بیهوده نیست عاشق گنبد طلا شدم
مشهد اگر نبود که جایی نداشتم
#علی_اکبر_لطیفیان
@Allah_Almighty
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
#امام_حسین
خورشید شبِ فاطمه بالا آمد
شکل دگر علی و زهرا آمد
مشتاق زیارت حسن بود، حسین
این بود که شش ماهه به دنیا آمد
#علی_اکبر_لطیفیان
#میلاد_امام_حسین_ع_مبارک
@Allah_Almighty
══💝══════ ✾ ✾ ✾
#روز_ششم_محرم
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شب های مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسیم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو
نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری
من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم
می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم
قمری را به روی دست گرفته قمری
نوعروست که نشد موی تو را شانه کند
عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری
تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی
دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب درد سری وای عجب درد سری
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@Allah_Almighty
●➼┅═❧═┅┅───┄