eitaa logo
نشر آثار علامه طهرانی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
827 ویدیو
199 فایل
◦◦◉✿‏‏ ﷽ ✿◉◦◦ ❤️ عرفان با طعم زندگی ❤️ 📚 نشر علوم و معارف اسلام در پرتو آثار حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علماء و عرفاء بالله 📚 ارتباط با ما: @Ya_bab_allah کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰اعمال شب نیمهٔ شعبان 📚 «مفاتیح‌الجنان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌕 نـیـمـهٔ شـعـبـان فهرست ↓۱- گوشه‌ای از فضائل نيمهٔ شعبان ↓۲- اعمال مهم شب نيمهٔ شعبان‌ ↓۲.۱- چشم‌پوشى از لذات دنیوی ↓۲.۲- نمازهای نیمهٔ شعبان ↓۲.۳- اعمالی که پیامبر «صلی‌الله‌علیه‌و‌آله» در این شب بجا می‌آوردند ↓۲.۴- سجده و بیان اذكار وارده از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم ↓۲.۵- نزديكى جستن به امام زمان «عجل‌الله‌تعالیٰ‌فرجه‌الشریف» ↓۲.۶- دعای ظهور در نيمهٔ شعبان ↓۲.۷- زيارت مخصوص امام حسين عليه‌السّلام در شب نیمهٔ شعبان ↓۲.۸- خواندن دعاى كميل رحمه‌الله ↓۲.۹- چگونگی نافلهٔ شب در شب نیمهٔ شعبان ↓۲.۱۰- محاسبهٔ اعمال ↓۳- مطالب مرتبط ↓۴- پانویس 📍مشاهده از طریق لینک زیر:👇 🌐 erfanvahekmat.com/e/d2 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹سجدهٔ شب نیمهٔ شعبان 🔹نافلهٔ شب در شب نیمهٔ شعبان 🔹زیارت امام حسین در شب نیمهٔ شعبان 🔹نماز زیارت امام حسین در شب نیمهٔ شعبان 🆔 @allame_tehrani
🔰 💐 مراسم جشن روز ولادت حضرت صاحب‌الزمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) 📍از طریق: صفحهٔ «نورمجرّد» در آپارات:👇 https://www.aparat.com/Nooremojarrad_com/live ⏰ زمان: جمعه ۱۵ شعبان المعظّم ۱۴۴۶، حدود ساعت ۶:۲۰ صبح 💠 مکان: بیت حضرت آیت‌الله حسینی طهرانی (مدّظلّه‌العالی) 🆔 @allame_tehrani
[@Nooremojarrad_com]14460815-05.mp3
19.39M
🔉 بیانات حضرت آیت‌الله حسینی طهرانی (مدّظلّه‌العالی) در جشن شب نیمهٔ شعبان 1446 در مدرسهٔ علمیهٔ نورالرّضا (علیه‌السلام) 🆔 @allame_tehrani
📿 یا صاحِبَ الزَّمان‌ حضرت آقا (حاج سید هاشم حداد) خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و بطور کلّی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر، خصوص کلمهٔ «یا صاحِبَ‌الزَّمان‌» را بر زبان جاری می‌کردند. یکروز یک نفر از ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولیّ‌عصر أرواحُنا فداه مشرّف شده‌اید؟! فرمودند: کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اوّلین نظر نگاهش به امام زمان نیفتد. أقول‌: چقدر این جمله شبیه است به کلام مرحوم آیة‌الله حاج شیخ‌ محمّدجواد أنصاری همدانی قدَّس‌الله‌تربتَه که چون از ایشان سؤال شد: چه‌وقت انسان حضور صاحب‌الزّمان می‌رسد؟! فرمودند: در وقتی که حضور و غیبتش برای انسان تفاوت نداشته باشد. ✍ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 📚 روح مجرد، ص513 🆔 @allame_tehrani
نشر آثار علامه طهرانی
🔰... واللّٰه همین الآن ظهور می‌کند! ▪️مرحوم علامه طهرانی (قدس سره) 🆔 @allame_tehrani
🔴 ما با اعمال خودمان امام زمان را کنار زده‌ایم آن امام زمانی که ما معتقدیم و همه معتقدند و در دعاها برای تعجیل آن حضرت دعا می‌کنند، آن امامِ زمانی است که متحقّقِ به حق است. اگر الآن ما متحقّق به حقّ باشیم، والله همین الآن ظهور می‌کند؛ ولی ما با این اعمال خودمان او را کنار می‌زنیم و از صحنه خارج می‌کنیم، و اگر هم ظهور کند هزار ایراد بر کارهای او می‌گیریم و او را شخص لایق حکومت و زمامداری نمی‌دانیم! و او را با فرمول‌های اصولی و اجتهادی در برابر احکام غیبیّۀ او، محکوم می‌کنیم! چون زمینۀ کلّی برای ظهور او آماده نیست، و ما او را نمی‌پذیریم و رد می‌کنیم؛ او هم با التماس ما ظهور نمی‌کند و دنبال ما نمی‌گردد. بدانید که او عزیز است به عزّت خدائی: ﴿وَ لِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِۦ وَ لِلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَـٰكِنَّ ٱلۡمُنَافِقِينَ لَايَعۡلَمُونَ﴾.(1) حالا ما واقعاً دنبال امام زمان می‌گردیم یا نه بر طبق اصل تعبّد و تقلید از نیاکان و اجداد [از ایشان پیروی می‌کنیم]؟! اگر این دوّمی باشد که خیلی اهمیّت ندارد، ما اگر شیعه هم نشویم و سنّی باشیم، اگر مسلمان هم نشویم و یهودی و نصرانی باشیم، زیاد تفاوتی ندارد؛ زیرا که آراء و مذاهب، مختلف است و هرکسی چیزی را می‌گیرد و دنبال آن می‌رود و با آن اُنس دارد و سرگرم است. و اگر بنای تحقّق به حق نباشد، ما چه داعی داریم که بر خصوص این امام زمان بایستیم؟ شب نیمۀ شعبان غسل کنیم، تا به صبح بیداری بکشیم، عبادت کنیم، به کارها و سنّت مشغول باشیم، و بر میلاد او خوشحالی کنیم، و بر فرج او انتظار داشته باشیم، و انتظار فرج را اعظم از مثوبات بدانیم؛ اینها برای چیست؟ اینها برای تحقّق به حق است، و غیر از تحقّق به حق هیچ نیست. 📚 سالک آگاه، ص130 (بخشی از سخنرانی مرحوم علامه طهرانى‏ رحمةالله‌علیه به مناسبت نیمهٔ شعبان سال 1415 هجرى قمرى، مشهد مقدّس) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- سورهٔ منافقون (۶۳) آیهٔ ٨. امام‌شناسی، ج۵، ص١٢٧: «عزّت اختصاص به خدا و رسول خدا و مؤمنین دارد، و لیکن منافقین نمی‌دانند.» 🆔 @allame_tehrani
نشر آثار علامه طهرانی
🍃 چرا به حضرت مهدی، «مهدی» می‌گویند؟ 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه
🔹علّت اهمیّت لقب مهدی نسبت به سایر القاب حضرت ولیّ‌عصر حضرت مهدی هدایت‌شدۀ به هدایت خداست که می‌تواند هدایت کند. اصلاً چرا حضرت مهدی را مهدی می‌گویند؟ مگر حضرت مهدی هدایت نمی‌کند، پس باید بگویند هادی؛ ولی چرا می‌‌‌گویند مهدی و هدایت‌شده؟! چون مهدی، از هادی مهم‌تر است؛ چون تا مهدی نباشد هادی هم نیست: ﴿أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّايَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰ فَمَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ﴾؟(۱) «آیا آن کسی که مردم را به حق هدایت می‌کند، بهتر است که انسان از او تبعیّت کند یا آن کسی که هدایت نمی‌کند الّا اینکه اوّل خودش هدایت شود به هدایت خدا؟! (آن هدایت‌شده می‌تواند هدایت کند.)» پس مهدی: یعنی مهدیّ بالله؛ کسی که خدا او را هدایت کرده و زمام او را در دست گرفته و اداره کرده و تمام شئون سلوک او در دست پروردگار است. وقتی این قِسم از هدایت پیدا شود، دیگر هدایت‌کردن مردم کار مهمّی نیست و خیلی آسان است؛ عمده، هدایت‌شدن است. و لذا حضرت مهدی به لقب مهدی بیشتر معروف است تا به هادی، با اینکه هادی هم از القاب آن حضرت است. هادی، الخَلَفُ الصالح، الصالح، المُنتَقِم همۀ اینها از القاب آن حضرت است، و مرحوم نوری در کتاب نجم الثاقب، القاب آن حضرت را به صد و هشتاد و دو لقب رسانده است(۲)، ولی مشهورترین آنها مهدی است؛ به این جهت که مهدی یعنی هدایت‌شدۀ در دست پروردگار. خدا او را درست کرده و کسی را که خدا درست کند، هیچ عیبی ندارد! اگر خدا عیب دارد، او هم عیب دارد! آیا می‌شود خدا عیب داشته باشد؟ پس تمام جهات او هم پاک است؛ ظاهر، باطن، اراده و سِرّ او، همه طهارت محض است. 📚 شرح فقراتی از دعای افتتاح، ص253 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- سورهٔ یونس (١٠) آیهٔ ۳۵. ۲- نجم‌الثاقب، ج١، باب دوّم از ص۸۵ ـ١٧٧. 🆔 @allame_tehrani
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 لـقـاءاللّٰه ❤️ ما از تو به غیرِ تو نداریم تمنّا! 🎙حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدس‌اللـه‌نـفـسـه‌الـزکـیـة) 🆔 @allame_tehrani
❇️ اوّلين‌ بار حصول‌ تجرّد برای حاج‌ سيّد هاشم‌ حداد در كربلا به‌ پيروی از امر استاد قاضی به‌ صبر و تحمّل‌ و مخالفت‌ نفس‌ در برابر شدائد و آزار مردم‌ پيدا شد 🔸آزار و اذيّت‌های قولی و فعلی مادرزن‌ مرحوم‌ حدّاد كه‌ بيشتر بجهت‌ فقر ايشان‌ بوده‌ است‌ 🔹دستور آية‌الله‌ قاضی به‌ صبر و تحمّل‌ در آزارهای مادرزن‌ ▪️علّت‌ حصول‌ اوّل‌ مرتبۀ تجرّد برای حاج‌ سيّد هاشم‌ حدّاد حضرت‌ آقا می‌فرمودند: اوّلين‌ بار حصول‌ تجرّد برای من‌ در كربلا پيدا شد. و توضيح‌ اين‌ داستان‌ بدين‌ طريق‌ است‌ كه‌: ايشان‌ بواسطۀ ضيق‌ معيشت‌ در خانۀ پدرزن‌ و مادرزنشان‌ زندگی می‌نمودند. آنها در آن‌ طرف‌ حياط‌، و اينان‌ در اين‌ طرف‌ در يک اطاق‌ كه‌ پدر عيالشان‌ به‌ آنها مجّاناً داده‌ بود، مدّت‌ دوازده‌ سال‌ زندگی می‌نمودند. پدر عيال‌ ايشان‌: حسين‌ أبوعَمْشَه‌ بسيار به‌ ايشان‌ علاقه‌مند بود، ولی مادر عيال‌ ايشان‌ برعكس‌، ايشان‌ را نه‌تنها دوست‌ نداشت‌ بلكه‌ از انواع‌ و اقسام‌ آزارهای قولی و اذيّت‌های فعلی آنچه‌ از دستش‌ می‌آمد دريغ‌ نمی‌نمود؛ و زنی قویّ‌البُنيَه‌، و بَذیّ‌اللسان‌، و از قبيلۀ جَنابی‌های عرب‌، و زنی شجاع‌ و دلدار بود بطوريكه‌ از ترس‌ وی شب‌ها مردی حقّ نداشت‌ از نزديک منزل‌ وی عبور كند؛ و برای حفظ‌ عائله‌ و دخترانش‌ تا اين‌ حدّ ايستادگی داشت‌. و احياناً اگر كسی عبور می‌كرد، خودش‌ به‌ تنهائی می‌آمد و حساب‌ آن‌ عابر را می‌رسيد. می‌فرمودند: در ميان‌ اطاق‌ آنها و اطاق‌ ما در اين‌ طرف‌، گونی‌های برنج‌ عنبربو و حلب‌های روغن‌ به‌ روی هم‌ چيده‌ بود؛ و نه‌تنها از آنها به‌ ما نمی‌دادند، بلكه‌ اين‌ مادرزن‌ كه‌ نامش‌ نَجيبه‌ بود، تعمّد داشت‌ بر اينكه‌ مرا در شدّت‌ و عُسرت‌ ببيند و گوئی كيف‌ می‌كرد. ما با عيالمان‌ لحاف‌ و تشک نداشتيم‌، و بعضی اوقات‌ در مواقع‌ سرما نيمی از زيلو را به‌ روی خود برمی‌گردانديم‌. و با اينكه‌ مرتّباً دنبال‌ كار هم‌ می‌رفتم‌ ولی كثرت‌ مراجعين‌ از فقرا و مشتری‌های بسيار كه‌ مرا شناخته‌ بودند و جنس‌ را نسيه‌ می‌بردند و بعضاً وجه‌ آن را هم‌ نمی‌دادند و مخارج‌ شاگرد كه‌ هر چه‌ می‌خواست‌ برمی‌داشت‌، ديگر پولی برای من‌ باقی نمی‌گذارد مگر غالباً 100 فلس‌ يا 50 فلس‌ كه‌ فقط‌ برای نان‌ و نفت‌ و لولۀ چراغ‌ و أمثالها بود؛ و ماه‌ها می‌گذشت‌ و ما قادر نبوديم‌ برای عائلۀ خود در اين‌ طرف‌ قدری گوشت‌ تهيّه‌ كنيم‌. و عمدۀ علّت‌ ناراحتی اين‌ زن‌ با من‌ قضيّۀ فقر بود كه‌ به‌ نظر وی بسيار زشت‌ می‌نمود؛ و با اين‌ وضعی كه‌ ملاحظه‌ می‌نمود و می‌بايد مساعدتي‌ كند، و در نهايت‌ تمكّن‌ و ثروت‌ هم‌ بودند، برعكس‌ سعی می‌كرد تا چيزی از ما را فاسد و خراب‌ كند تا گرفتاری و شدّت‌ ما افزون‌ گردد.[1] و از طرفی هم‌ شدّت‌ حالات‌ روحانی و بهره‌برداری از محضر حضرت‌ آقای قاضی به‌ من‌ اجازۀ جمع‌ و ذخيرۀ مال‌ و يا ردّ فقير و محتاج‌ و يا ردّ تقاضای نسيۀ مشتری و أمثالها را نمی‌داد، و حالم‌ بدينطور بود كه‌ خلاف‌ آن‌ برايم‌ ميسور نبود. عيال‌ من‌ هم‌ تحمّل‌ و صبر می‌كرد، ولی بالأخره‌ صبر و تحمّلش‌ محدود بود. چندين‌ بار خدمت‌ آقای قاضی عرض‌ كردم‌: اذيّت‌های قولی و فعلی اُمّ‌الزّوجه‌ به‌ من‌ به‌ حدّ نهايت‌ رسيده‌ است‌ و من‌ حقّاً ديگر تاب‌ صبر و شكيبائی آن را ندارم‌، و از شما می‌خواهم‌ كه‌ به‌ من‌ اجازه‌ دهيد تا زنم‌ را طلاق‌ بدهم‌. مرحوم‌ قاضی فرمودند: از اين‌ جريانات‌ گذشته‌، تو زنت‌ را دوست‌ داری؟! عرض‌ كردم‌: آری! فرمودند: آيا زنت‌ هم‌ تو را دوست‌ دارد؟! عرض‌ كردم‌: آری! فرمودند: ابداً راه‌ طلاق‌ نداری! برو صبر پيشه‌ كن‌؛ تربيت‌ تو به‌ دست‌ زنت‌ می‌باشد. و با اين‌ طريق‌ كه‌ می‌گوئی خداوند چنين‌ مقرّر فرموده‌ است‌ كه‌: ادب‌ تو به‌ دست‌ زنت‌ باشد. بايد تحمّل‌ كنی و بسازی و شكيبائی پيشه‌ گيری! ⬇️ ادامـــهٔ متن در «پیام بعدی» ⬇️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- در «نهج‌البلاغه» خطبۀ 190: قاصعة‌، در قسمت‌ دوّم‌ از پنج‌ قسمت‌، و از طبع‌ مصر با تعليقۀ شيخ‌ محمّد عبده‌، ج‌1، ص‌380 آورده‌ است‌: وَ لـٰكِنَّ اللَهَ سُبْحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولي‌ قُوَّةٍ في‌ عَزآئِمِهِمْ، وَ ضَعَفَةً فيما تَرَی الأعْيُنُ مِنْ حالاتِهِمْ، مَعَ قَناعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلوبَ وَ الْعُيونَ غِنًی، وَ خَصاصَةٍ تَمْلَأُ الأبْصارَ وَ الأسْماعَ أذًی. 🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پیام قبلی» ⬇️ من‌ هم‌ از دستورات‌ مرحوم‌ آقای قاضی ابداً تخطّی و تجاوز نمی‌كردم‌، و آنچه‌ اين‌ مادرزن‌ بر مصائب‌ ما می‌افزود تحمّل‌ می‌نمودم‌. تا يک شب‌ تابستان‌ كه‌ چون‌ پاسی از شب‌ گذشته‌ بود، از بيرون‌ خسته‌ و فرسوده‌ و گرسنه‌ و تشنه‌ به‌ منزل‌ آمدم‌ كه‌ در اطاق‌ بروم‌، ديدم‌ مادرزنم‌ كنار حوضچۀ عربی داخل‌ منزل‌ نشسته‌ و از شدّت‌ گرما پاهايش‌ را برهنه‌ نموده‌ و پيوسته‌ دارد از شير آب‌ حياط‌ بالای حوضچه‌، آب‌ روی پاهايش‌ می‌ريزد. تا فهميد من‌ از در وارد شدم‌، شروع‌ كرد به‌ بد گفتن‌ و ناسزا و فحش‌ دادن‌ و همينطور بدين‌ كلمات‌ مرا مخاطب‌ قراردادن‌. من‌ هم‌ داخل‌ اطاق‌ نرفتم‌؛ يكسره‌ از پلّه‌های بام‌، به‌ بام‌ رفتم‌ تا در آنجا بيفتم‌، ديدم‌ اين‌ زن‌ صدای خود را بلند كرد و با صدای بلند بطوريكه‌ نه‌تنها من‌ بلكه‌ همسايگان‌ می‌شنيدند به‌ من‌ سبّ و شتم‌ و ناسزا گفت‌، گفت‌ و گفت‌ و همينطور می‌گفت‌ تا حوصله‌ام‌ تمام‌ شد. بدون‌ آنكه‌ به‌ او پرخاش‌ كنم‌ و يا يک كلمه‌ جواب‌ دهم‌، از پلّه‌های بام‌ به‌ زير آمدم‌ و از در خانه‌ بيرون‌ رفتم‌ و سر به‌ بيابان‌ نهادم‌. بدون‌ هدفی و مقصودی همينطور دارم‌ در خيابان‌ها می‌روم‌، و هيچ‌ متوجّه‌ خودم‌ نيستم‌ كه‌ به‌ كجا می‌روم‌؟ همينطور دارم‌ می‌روم‌. در اين‌ حال‌ ناگهان‌ ديدم‌ من‌ دو تا شدم‌: يكی سيّد هاشمی است‌ كه‌ مادرزن‌ به‌ او تعدّی می‌كرده‌ و سبّ و شتم‌ می‌نموده‌ است‌، و يكی من‌ هستم‌ كه‌ بسيار عالی و مجرّد و محيط‌ می‌باشم‌ و ابداً فحش‌های او به‌ من‌ نرسيده‌ است‌، و اصولاً به‌ اين‌ سيّد هاشم‌ فحش‌ نمی‌داده‌ است‌ و مرا سبّ و شتم‌ نمی‌نموده‌ است‌. آن‌ سيّد هاشم‌ سزاوار همه‌ گونه‌ فحش‌ و ناسزاست‌؛ و اين‌ سيّد هاشم‌ كه‌ اينک خودم‌ می‌باشم‌، نه‌تنها سزاوار فحش‌ نيست‌، بلكه‌ هر چه‌ هم‌ فحش‌ بدهد و سبّ كند و ناسزا گويد، به‌ من‌ نمی‌رسد. در اين‌ حال‌ برای من‌ منكشف‌ شد كه‌: اين‌ حالِ بسيار خوب‌ و سرورآفرين‌ و شادی‌زا فقط‌ در اثر تحمّل‌ آن‌ ناسزاها و فحش‌هائی است‌ كه‌ وی به‌ من‌ داده‌ است‌؛ و اطاعت‌ از فرمان‌ استاد مرحوم‌ قاضی، برای من‌ فتح‌ اين‌ باب‌ را نموده‌ است‌؛ و اگر من‌ اطاعت‌ او را نمی‌كردم‌ و تحمّل‌ اذيّت‌های مادرزن‌ را نمی‌نمودم‌، تا ابد همان‌ سيّد هاشم‌ محزون‌ و غمگين‌ و پريشان‌ و ضعيف‌ و محدود بودم‌. الحمد للّه‌ كه‌ من‌ الآن‌ اين‌ سيّد هاشم‌ هستم‌ كه‌ در مكانی رفيع‌ و مقامی بس‌ ارجمند و گرامی می‌باشم‌، كه‌ گَرد خاکِ تمام‌ غصّه‌ها و غم‌های دنيا بر من‌ نمی‌نشيند، و نمی‌تواند بنشيند. فوراً از آنجا به‌ خانه‌ بازگشتم‌، و به‌ روی دست‌ و پای مادرزنم‌ افتادم‌ و می‌بوسيدم‌ و می‌گفتم‌: مبادا تو خيال‌ كنی من‌ الآن‌ از آن‌ گفتارت‌ ناراحتم‌؛ از اين‌ پس‌ هر چه‌ می‌خواهی به‌ من‌ بگو كه‌ آنها برای من‌ فائده‌ دارد! 📚 روح مجرد، ص172 🆔 @allame_tehrani
💫 طبق‌هائی از نور [مرحوم‌ آية‌الله‌ آقای حاج‌ شيخ‌ آقا بزرگ‌ طهرانی] روايتی نقل‌ كرد كه‌ حاصلش‌ اين‌ بود كه‌: هر كس‌ در عصر پنجشنبه‌ برود بر سر قبر مادرش‌ و پدرش‌ و طلب‌ مغفرت‌ كند، خداوند جلَّ و عزَّ طبق‌هائی از نور به‌ قلب‌ آنان‌ افاضه‌ می‌كند و آن‌ها را خشنود می‌گرداند و حاجات‌ اين‌ كس‌ را برمی‌آورد. ارحام‌ انسان‌ در عصر پنجشنبه‌ منتظر هديّه‌ای هستند و لذا من‌ در بين‌ هفته‌ منتظرم‌ كه‌ عصر پنجشنبه‌ برسد و بيايم‌ اينجا و فاتحه‌ بخوانم‌. 📚 معادشناسی، ج1، ص190 📍مشاهدهٔ متن کامل:👇 eitaa.com/allame_tehrani/4599 🆔 @allame_tehrani
💬 داستان‌ خواب‌ پدر مرحوم‌ آية‌الله‌ حاج‌ شيخ‌ آقا بزرگ‌ طهرانی اين‌ حقير در اوقاتی كه‌ در نجف‌ أشرف‌ به‌ تحصيل‌ اشتغال‌ داشتم‌، عصر پنجشنبه‌ای بود كه‌ برای زيارت‌ اهل‌ قبور به‌ وادی‌السّلام‌ رفتم‌. در بين‌ قبرها كه‌ می‌گرديدم‌، برخورد كردم‌ به‌ مرحوم‌ آية‌الله‌ آقای حاج‌ شيخ‌ آقا بزرگ‌ طهرانی كه‌ از علمای برجسته‌ و از زهّاد و عبّاد و از متخصّصين‌ فنّ حديث‌ و رجال‌ و استاد حقير در اين‌ دو فنّ و صاحب‌ كتاب‌ «الذّريعة‌ إلی تصانيف‌ الشّيعة‌» و كتاب‌ «أعلام‌ الشّيعة‌» ـ كه‌ از نفائس‌ كتب‌ مدوّنۀ عصر حاضر است‌ ـ بودند. آن‌ مرحوم‌ متجاوز از صد سال‌ عمر كرد و اكنون‌ چند سالی است‌ كه‌ از رحلتش‌ می‌گذرد، و با حقير نسبت‌ سببيّت‌ [1] داشت‌، و از مشايخ‌ إجازۀ حقير است‌. مردی بود متواضع‌، ليّن‌العريكة‌، كثيرالمعونة‌، قليل‌المؤونة‌، نرم‌، سليم‌، بزرگوار، جليل‌، و با پدر من‌ سوابق‌ ممتدّی داشت‌ و محضر جدّ من‌ مرحوم‌ آقا سيّد إبراهيم‌ طهرانی را ادراک كرده‌ بود و داستان‌هائی از آن‌ مرحوم‌ نقل‌ می‌نمود. به‌ من‌ بسيار اظهار محبّت‌ می‌كرد و من‌ هفته‌ای يا دوهفته‌ای يكبار به‌ منزل‌ ايشان‌ می‌رفتم‌ و بسيار استفاده‌ می‌نمودم‌. باری، در وادی‌السّلام‌ كه‌ به‌ خدمتش‌ رسيدم‌ و سلام‌ كردم‌، با يكديگر فاتحه‌ می‌خوانديم‌ و می‌رفتيم‌ تا رسيديم‌ به‌ محلّی كه‌ در يک سطح‌ چهارگوش‌ زمين‌ را با آجر بنّائی كرده‌ بودند و سنگ‌هائی از قبور بر آن‌ نصب‌ بود. فرمود: بيا اينجا فاتحه‌ بخوانيم‌! اينجا قبر پدر من‌ و مادر من‌ و دائی من‌ و بعضی دگر از أرحام‌ من‌ است‌. نشستيم‌ و برای هر يک از آنها فاتحۀ جداگانه‌ خوانديم‌. و سپس‌ روايتی نقل‌ كرد كه‌ حاصلش‌ اين‌ بود كه‌: هر كس‌ در عصر پنجشنبه‌ برود بر سر قبر مادرش‌ و پدرش‌ و طلب‌ مغفرت‌ كند، خداوند جلَّ و عزَّ طبق‌هائی از نور به‌ قلب‌ آنان‌ افاضه‌ می‌كند و آنها را خشنود می‌گرداند و حاجات‌ اين‌ كس‌ را برمی‌آورد. ارحام‌ انسان‌ در عصر پنجشنبه‌ منتظر هديّه‌ای هستند و لذا من‌ در بين‌ هفته‌ منتظرم‌ كه‌ عصر پنجشنبه‌ برسد و بيايم‌ اينجا و فاتحه‌ بخوانم‌. پس‌ از آنكه‌ برخاستيم‌ و به راه‌ افتاديم‌ در راه‌ فرمود: من‌ طفل‌ بودم‌ و منزل‌ ما در طهران‌، پامنار بود، و چند روز بود كه‌ مادربزرگ‌ من‌ يعنی مادر پدر من‌ از دنيا رفته‌ بود و مجالس‌ ترحيم‌ برقرار شده‌ و خاتمه‌ يافته‌ بود. يک روز مادر من‌ در منزل‌ آلبالو پلو پخته‌ بود. هنگام‌ ظهر يک سائلی در كوچه‌ سؤال‌ می‌كرد و مادر هم‌ كه‌ در مطبخ‌ مشغول‌ طبخ‌ بود صدای سائل‌ را شنيد و برای خيرات‌ به‌ روح‌ مادربزرگ‌ من‌ كه‌ مادرشوهرش‌ بوده‌ و تازه‌ از دنيا رحلت‌ كرده‌ بود می‌خواهد مقداری از غذا به‌ سائل‌ بدهد ولی ظرف‌ تميز در دسترس‌ نبوده‌، به‌ عجله‌ برای آنكه‌ سائل‌ از در منزل‌ ردّ نشود مقداری از آن‌ آلبالو پلو را در طاس‌ حمّام‌ كه‌ در دسترس‌ بود ريخته‌ و به‌ سائل‌ می‌دهد، و از اين‌ موضوع‌ كسی خبر نداشت‌. نيمه‌ شب‌ پدر من‌ از خواب‌ بيدار شده‌ و مادر مرا بيدار كرد و گفت‌: امروز چكار كردی؟ چكار كردی؟ مادرم‌ گفت‌: نمی‌دانم‌! پدرم‌ گفت‌: الآن‌ مادرم‌ را در خواب‌ ديدم‌ و به من‌ گفت‌: من‌ از عروس‌ خودم‌ گله‌ دارم‌، امروز آبروی مرا در نزد مردگان‌ برد؛ غذای مرا در طاس‌ حمّام‌ فرستاد. تو چكار كرده‌ای؟ مادرم‌ می‌گفت‌: هر چه‌ فكر كردم‌ چيزی به نظر نيامد، ناگهان‌ متوجّه‌ شدم‌ كه‌ اين‌ آلبالو پلو را به‌ سائل‌ چون‌ به‌ قصد هديّه‌ برای روح‌ تازه‌گذشته‌ داده‌ام‌ و در آن‌ عالم‌ غذای آن‌ مرحومه‌ بوده‌ است‌، چون‌ بصورت‌ نامطلوبی به‌ سائل‌ داده‌ شده‌ است‌، به‌ همان‌ طريق‌ آن را در عالم‌ ملكوت‌ برای مادر شوهرم‌ برده‌اند و او از اين‌ كار گله‌مند است‌. آری، او شِكوه‌ دارد كه‌ چرا غذای مرا كه‌ صورت‌ مُلكی‌اش‌ آلبالو پلو به‌ سائل‌ است‌ و صورت‌ ملكوتی‌اش‌ يک طبق‌ نور است‌ كه‌ برای روان‌ متوفّی می‌برند، در طاس‌ حمّام‌ ريخته‌! و اهانت‌ به‌ سائل‌، اهانت‌ به‌ روح‌ متوفّی بوده‌ است‌. هر احسانی كه‌ انسان‌ می‌خواهد بكند بايد با كمال‌ احترام‌ و بزرگداشت‌ سائل‌ و فقير، و با توقير و تجليل‌ آنها انجام‌ يابد. هر كاری كه‌ انسان‌ می‌كند و با سعه‌ و اختيار می‌تواند برای او سودمند باشد، بايد در حال‌ زندگی و حيات‌ بكند و الّا چون‌ دستش‌ كوتاه‌ شود، قدرت‌ ندارد كه‌ ظرف‌ غذای خود را كه‌ بصورت‌ طاس‌ حمّام‌ است‌ عوض‌ كند و غذای ملكوتی خود را در ظرف‌ بلورين‌ صرف‌ كند. ⬇️ ادامـــهٔ متن در «پیام بعدی» ⬇️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- ايشان‌ پدر عيال‌ دائی‌زادۀ ما بودند، چون‌ مرحوم‌ آقا ميرزا محمّد طهرانی صاحب‌ كتاب‌ «مستدرک البحار» رحمةُالله‌عليه‌ دائی پدر ما بودند و فرزند آن‌ مرحوم‌ كه‌ بنام‌ آقا ميرزا مهدی شريف‌ عسكری طهرانی است‌، صبيّۀ مرحوم‌ شيخ‌ آقا بزرگ‌ را تزويج‌ كرده‌اند. 🆔 @allame_tehrani