🔰فرق مؤمن و كافر در پيروی از عقل و حسّ
كفّار هم بدنبال آب میگردند. كفّار هم بدنبال خدا میگردند. آنها هم گمشدهای دارند و برای بدست آوردن آن در حركت و جستجو و برای نيل به آن در تكاپو و تلاشند ليكن راه را گم كردهاند. راه، راه آب بايد باشد نه راه سراب. مؤمن بدنبال آب میرود و از راه آب به چشمۀ زلال و گوارای حقيقت دست میيابد و سيراب میشود؛ كافر برای رفع تشنگی و رسيدن به آب راه آب را بدست نسيان سپرده، راه سراب در پيش میگيرد، و برای زياد كردن اعتباريّات دنيا از جاه و مال و زن و فرزند و رياست و حكومت هر چه بيشتر میكوشد، و هر چه بيشتر بكوشد از راه حقيقت دورتر شده و به سراب نزديكتر، حرارت آفتاب و سوزندگی بيابان خشک جگر او را تشنه، عمر سپری، راه برگشت باقی نمانده، با نكبت و وبال در آرزوهای خود مدفون میگردد و خيالات و افكار باطل مقبرۀ او میشود.
📚 معادشناسی، ج1، ص23
🆔 @allame_tehrani
💢 تقسيم مراحل اعتباری در طول حيات انسان از نظر قرآن مجيد
در قرآن مجيد چقدر اين موضوع به شكل عالی و تشبيه لطيفی بيان شده است:
اعْلَمُوٓا أَنَّمَا الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَ الأوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَآ إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ[1].
ببينيد خداوند علیّ أعلا چگونه حقيقت را برای انسان مجسّم میكند؛ میفرمايد: اين زندگی دنيا، اين زندگی كه بشر با اين صحنۀ وسيع از اعتبارات و خواستهها و آرزوها كه عمر خود را بر اساس آنها سپری میكند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق مینمايد، و بالأخره با دست تهی از دنيا میرود، از پنج موضوع خارج نيست. اين زندگی كه حقيقةً مادون زندگی حيوانات و بهائم است، اين اعتباريّاتی كه بشر را بخود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زيست درندگان پائينتر آورده است، مركّب است از لَعِب: بازی بدون خواهش نفسانی، و لَهْو: كارهائی كه انسان روی تمايلات نفسانی انجام میدهد و غرض عقلائی صحيحی بر آن مترتّب نيست، و زينَة: روی باطل و اعتبارات را به لباس حقيقت پوشانيدن و امور فانيه را بصورت امور باقيه جلوهدادن، وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ: خودپسندی نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگی خود را بنا نهادن، و تَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَ الأوْلَادِ: پيوسته بدنبال زياد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد برآمدن.
مرحوم شيخ بهاءالدّين عاملی (ره) كلام لطيفی [2] در تفسير اين آيه دارد و میفرمايد: خداوند اين پنج مرتبه را به موازات سير عمر افراد بشر بيان فرموده است. چون انسان در اوّل مرحله از زندگی كه همان دوران صباوت است به بازی مشغول میگردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهيانه دست میزند، و در هنگام شباب و جوانی زينت به حدّ اعلا بدو روی میآورد، و در نيمۀ عمر به تفاخر و حسّ تفوّق میپردازد، و بالأخره در اوان پيری و شيخوخيّت داعيۀ زياد نمودن اموال و اولاد در سر او میافتد.
آری! انسان پس از گذرانيدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زينت ببندد. لباس خود را، شغل خود را، زندگی و مكان خود را، و بالأخره تمام متعلّقات خود را بنحوی ترتيب دهد كه نقش بقاء و بنحو ابديّت زيست نمودن، روی حقيقت فناء را بپوشاند و واقع امر در تحت اين نقشهای باطله مختفی و منتفی گردد. از اين مرحله كه بگذريم دوران تفاخر است، میگويد: قدرت من چنين است، مال من چنان است، علم من فلان است؛ حتّی با كمال جرأت به استخوانهای پوسيده و خاكستر شدۀ آباء و نياكان خود فخر میكند و رجز میخواند، و بر اشياء درهم شكسته و نقشههای پوسيده افتخار میكند و آنها را در موزههای مجلّل و باشكوه قرار میدهد و شعرهای حماسی میخواند. و بالأخره در آخر دوران زندگی نيروی وجودی خود را در زياد كردن مال و فرزند متمركز میكند.
انسان طبعاً هر چه عمرش زيادتر شود حريصتر میشود؛ در جوانی انفاق در راه خدا میكرد، حالا نمیكند؛ حسّ گذشت و ايثار داشت، حالا ندارد.
طبع بشر چنين است كه بر هر اساسی تربيت شود نفس او بر همان اساس متحجّر میگردد و احوال گذران او بصورت ملكات ثابته درمیآيد. البتّه چون خود را بر محور قانون دين و حقّ تربيت ننموده است لذا در آخر عمر نتيجۀ نفسانی او همان تراكم احوال و تحجّر خاطرات و افكار اوست.
📚 معادشناسی، ج1، ص24
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ آيۀ 20، از سورۀ 57: الحديد.
2ـ اين مطلب را علاّمۀ طباطبائی مُدّظلُّهالعالی در حاشيۀ رسالۀ مخطوطۀ «الإنسان فی الدّنيا» از شيخ بهائی نقل كردهاند. و نيز در تفسير «الميزان» ج19، ص188 ضمن تفسير اين آيه از سورۀ حديد، از مرحوم شيخ بواسطه نقل فرمودهاند.
🆔 @allame_tehrani