↩️ ادامـــهٔ «پست قبل»
من شما را میشناسم؛ در مسجد قائم نماز میخوانيد؛ به آن مسجد آمدهام؛ باز هم میآيم. من جای معينی ندارم. شبها خواب ندارم؛ در طهران پارس، طهران نو، طَرَشت، و اين طرف و آن طرف میروم، به قهوهخانهها میروم؛ و سرمیزنم. منزل سابق ما نزديک دروازه شميران بوده است. ولی از وقتی که مادرم فوت کرده است، کمتر به آن منزل میروم.
گفتم: عنايات از جانب خداوند است. ولی آيا به حسب ظاهر برای اين عناياتی که به شما شده است؛ سبب خاصّی را در نظر داری؟!
گفت: بلی! من مادر پيری داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمينگير بود؛ خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برمیآوردم؛ و غذا برايش میپختم؛ و آب وضو برايش حاضر میکردم؛ و خلاصه بهرگونه در تحمّل خواستههای او در حضورش بودم. و او بسيار تند و بدأخلاق بود. بَعْضاً فحش میداد؛ و من تحمّل میکردم، و بر روی او تبسّم میکردم. و به همين جهت عيال اختيار نکردم، با آنکه از سنّ من چهل سال میگذشت. زيرا نگهداری عيال با اين خلقِ مادر مقدور نبود.
و من میدانستم اگر زوجهای انتخاب کنم، يا زندگانی ما را بهم خواهد زد؛ و يا من مجبور میشدم مادرم را ترک گويم. و ترک مادر در وجدانم و عاطفهام قابل قبول نبود؛ فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل کرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهی در أثر تحمّل ناگواريهائی که از وی به من میرسيد؛ ناگهان گوئی برقی بر دلم میزد، و جرقّهای روشن میشد؛ و حال خوش دست میداد، ولی البته دوام نداشت و زودگذر بود.
تا يک شب که زمستان و هوا سرد بود – و من رختخواب خود را پهلوی او و در اطاق او میگستردم، تا تنها نباشد، و برای حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد – در آن شب که من قلقلک را (کوزه را) آب کرده – و هميشه در اطاق پهلوی خودم میگذاردم که اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم – او در ميان شب تاريک آب خواست.
فوراً برخاستم و آب کوزه را در ظرفی ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
او که خوابآلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر کرد که: من آب را دير دادهام؛ فحش غريبی به من داد، و کاسهٔ آب را بر سرم زد. فوراً کاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت میخواهم! که ناگهان نفهميدم چه شد؟
إجمالاً آنکه به آرزوی خود رسيدم؛ و آن برقها و جرقهها تبديل به يک عالمی نورانی همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خدای من، طبيب من، با من سخن گفت. و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است که ادامه دارد.
در اين حال گيوهٔ خود را وَر کشيد؛ و کتابها را به دوش گرفت، و خداحافظی کرده و گفت: إنشاءالله پيش شما میآيم؛ و به سمت دَرِ أنبار برای خروج رفت. در اين حال روی خود را به طرف ما کرده؛ و اين غزل را با همان آهنگ خواند:
منم که گوشهٔ ميخانه خانقاه منست
دعای پير مغان وردِ صبحگاه منست
گرم ترانه چنگ و صبوح نيست چه باک
نوای من به سحر آهِ عذرخواه منست
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک درِ دوست پادشاه منست
غرض ز مسجد و ميخانهام وصال شماست
جز اين خيال ندارم خدا گواه منست
از آن زمان که برين آستان نهادم روی
فراز مسند خورشيد تکيهگاه منست
مگر به تيغ أجَل خيمه برکنم ورنه
رميدن از در دولت نه رسم و راه منست
گناه اگر چه نبود اختيار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه منست[2]
▪️ادامـــه دارد...
⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️
🆔 @allame_tehrani
↩️ ادامـــهٔ «پست قبل»
ما ديگر او را نديديم؛ تا يک روز نزديک غروب که با تاکسی به مسجد میرفتم؛ و در چراغ قرمزِ دروازه شميران منتهیاليه خيابان فخرآباد ماشين توقّف کرد، از پشت شيشه ماشين سلامی کرد، و با انگشت مسبّحهٔ خود (سبّابه) به شيشهٔ ماشين زده و إشارةً گفت: دالّی.
من هم سلامی کردم، و ماشين حرکت کرد.
و من داستان او را برای بعض از دوستان که در نواحی دروازه شميران سکنی دارند؛ تعريف کردم؛ گفتند: ما او را میشناسيم؛ و مادر او را که چند سال فوت کرده است، نيز با همين أخلاق و کيفيّت میشناختيم.[3]
و أمّا آقای حاج سيّد محمّد کتابچی شرح حال او را بدينگونه بيان کردند که: او مردی است دستفروش. مقدار کمی از ما کتاب میخرد، به همان مقداری که میتواند آنها را آن روز بفروشد؛ و در کنار خيابان بساط پهن میکند؛ و کتابها را که مورد لزوم مردم است میفروشد. او مرد درست حسابی است. هر روز صورتی میآورد؛ و ما کتابهايش را برای او جور میکنيم؛ عصر همان روز که کتابها را فروخت؛ وجهش را میآورد.
بعضی از أوقات تجاهل میکند؛ بطوری که کسی او را نمیشناسد. و ما حالات بسيار خوبی از او ديدهايم.
باری منظور از اين قضيّه، بيان نتائج معنوی خدمت به مادر که: چون دلش گشوده شود، درِ آسمان باز میشود. دل مادر گنجينهٔ مِهر خدا و سِرِّ خداست. اگر بسته باشد، درهای آسمان بسته است و اگر باز شود، درهای آسمان باز میشود.
ديده شده است: چه بسياری از أفراد سالک راه خدا به تهجّد و قيام شب، و صيام نهار، و رياضتهای مشروع مدتها به سر بردهاند؛ ولی چون رفتارشان با مادر و پدر خوب نبوده است، از زحمات خود طرفی نبسته؛ و پس از ساليان متمادی کشف بابی برای آنها نشده است. ولی أفرادی نظير همين مرد مذکور که زياد هم به رياضات، و مستحبّات، و نوافل، و ترک مکروهات مشغول نبودهاند أمّا در أثر مراعات همين اُموری که به نفوس مردم وابسته است؛ از قبيل نرنجانيدن زيردست، و نرنجيدن از مردم، و توقير و تکريم در مقابل ذویالحقوق، از بزرگان، و أولياء، و والدين، به مقامات عاليه، و درجات ساميه نائل آمدهاند.
باری از بحث در اين آيهٔ مبارکه و بيان، اين قضيّه معلوم شد: چطور قرآن به سوی سُبُل سَلام رهبری میکند؟ و بر مرد دستفروش تهیدست که گيوهٔ خود را وَر میکشد، و سرمايه و بضاعت مزجاة خود را هر روز به دوش میکشد، چنان يقين و بصيرتی میدهد که: عقلای عالم از ادراک آن عاجز، و او بر همهٔ تعيّنات و اُمور اعتباريّه لبخند میزند، و با چشمی باز و ملکوتی در عالم گذر میکند؛ و بر مردم نابينا و کور از إدراک حقايق و معنويّات ترحّم مینمايد؛ و خود را صدرنشين عالم إمکان و فراز مسند خورشيد را تکيهگه خود میبيند.
📚 نور ملکوت قرآن، ج۱، ص۱۴۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- علامه قزوينی علیاکبر دَخُوْ صاحب تأليف لغتنامهٔ معروف به لغتنامهٔ دهخدا، چون قزوينیها به رئيس ده و کدخدا، دَخُو میگويند لذا او به دخو امضاء میکرده است ولی لغتنامهاش به نام دهخدا انتشار يافته است.
2- اين غزل از خواجه شمسالدين محمّد حافظ شيرازی است و در ديوان او، طبع پژمان ص18 میباشد.
3- اينک كه از موقع تحرير اين كتاب چند سال گذشته است و او به رحمت خداوند واصل شده و به عالم بقا رحلت نموده است، جای آن دارد كه نام وی را در اينجا ثبت كنيم. او معروف به حاج مهدی مجنون بود.
🆔 @allame_tehrani
🥀 حضرت رقیه (سلاماللهعليها)
وجود مقدّس حضرت رقيّه سلاماللـهعليها و خاندان رسولخدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم همچون طلاست و وجود ديگر اوليا همچون مسى است كه در آتش مجاهدات نفسانيّه گداخته شده و با كيمياى محبّت أهلبيت عليهمالسّلام و توسّل به ايشان طلا گرديده است و به همين علّت است كه كاملين از خاندان و ذريّهٔ رسول خدا در سعه و نورانيّت نسبت به ديگران مانند دريا نسبت به قطره مىباشند و هزار محيىالدّين عربى بايد درب خانهٔ حضرت رقيّه سلاماللـهعليها به گدائى بنشينند.
📚 «نورمجرّد»، ج۱، ص۳۳۳
📍مشاهدهٔ متن کامل:👇
eitaa.com/allame_tehrani/2044
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 روضهٔ حضرت رقیه (سلاماللهعلیها)
😭 شنیدم غارتت کردند و عریانت
😭 به خود گفتم که دزدان را نمیبخشم
😭 خصوصاً ساربان را نه...
🎙حاج جواد شکری
🆔 @allame_tehrani
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧮 محاسبهٔ نفس
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
1.mp3
17.86M
🎒 زیارت أربعین (۱)
🚩 فضیلت زیارت سیّدالشهداء علیهالسلام
🆔 @allame_tehrani
02.mp3
15.59M
🎒 زیارت أربعین (۲)
🚩 توصیههایی به زائران
🆔 @allame_tehrani
51.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 پیرامون زیارت اربعین
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔉 فایل صوتی کامل:
▪️(1) فضیلت زیارت سیّدالشهداء علیهالسلام
▪️(2) توصیههایی به زائران
📝 عکسنوشتهٔ توصیههای زیارت اربعین
🆔 @allame_tehrani
🔹توصیههای زیارت اربعین (۱)
▪️حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
🔹توصیههای زیارت اربعین (۲)
▪️حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
24.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 صَلَّی اللّٰهُ علَیکَ یَا أبَاعَبدِاللّٰهِ...
🎞️ تصاویری از پیادهروی حضرت آیةالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله) در پیادهروی اربعین ۱۴۴۳
🆔 @allame_tehrani
◾️از اختصاصات سیّدالشهداء علیهالسلام◾️
أربعين در اسلام فقط براى حضرت سيّدالشهداء عليهالسّلام وارد شده و از اختصاصات آن حضرت بوده و زيارت آن حضرت در اربعين از علامات مؤمن و شعائر شيعه است؛ و حتّى براى حضرت رسول أكرم يا أميرالمؤمنين يا صدّيقهٔ كبرى صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين أربعين وارد نشده است.
▪️حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📚 «نورمجرد»، ج۲، ص۸۷
🆔 @allame_tehrani
🚩 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَاعَبدِاللّٰه...
🚩 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ...
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
😭 السلام علیک یا أباعبدالله...
🎙استاد میرزامحمدی
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸چرا بریم زیارت؟ پولشو بدیم...
🎙آیتالله شهید مطهری (رحمةاللهعلیه)
🆔 @allame_tehrani