🏴 مرثیهخوانى و ذکر مصیبت
▪️حضرت امام رضا علیهالسّلام مىفرمایند:
مَنْ تَذَکَّرَ مُصابنَا وَ بَکَى لِما ارْتُکِبَ مِنّا کانَ مَعَنا فى دَرَجَتِنا یَوْمَ الْقِیَامَةِ. وَ مَنْ ذَکَّرَ بِمُصابِنا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکى الْعُیُونُ. وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیا فیهِ أَمْرُنا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَموتُ الْقُلوُبُ.(۱)
«هر کس مصیبت ما را به یاد آورد و به جهت آنچه در حقّ ما روا داشته شده اشک بریزد، در روز قیامت همراه ما و در درجه ما خواهد بود. و هر کس مصیبت ما را به یاد دیگران آورد و خود بگرید و دیگران را بگریاند، چشم او در روزى که دیدگان گریان است، نخواهد گریست. و هر کس در مجلسى بنشیند که امر ما در آن إحیاء میگردد، قلبش در روزى که قلبها مىمیرد، نخواهد مرد.»
📚 نورمجرد، ج۱، ص۱۹۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۷۸، ح۱؛ و أمالی صدوق، ص۷۳، مجلس۱۷، ح۴.
🆔 @allame_tehrani
🔴 اهتمام به مرثیهخوانی و ذکر مصیبت در منابر
🏴 مجلس روضهٔ اهلبیت علیهمالسلام مهبط اولیاء و فرشتگان مقرّب الهی است
إقامهٔ عزا و سوگوارى و بر تن نمودن جامهٔ حزن و اندوه و قرائت شعر و مرثیه و سردادن گریه در مصیبت و رثاى أهلبیت علیهمالسّلام خصوصاً در مصیبتهاى جانکاه حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام، از أفضل عباداتى است که بدان ترغیب شده است؛ فلذا از دیرباز دأب و سیرهٔ علماء و فقهاء و بزرگان از مدرّسین و أساتید و أصحاب وعظ و منبر بر این بوده است که بعد از تدریس و بیان علوم و معارف إلهیّه و حِکَم و مواعظ أخلاقى، ذکر مصیبت نموده و روضه مىخواندند و سرشک غم مىفشاندند و بدین کار فخر مىنمودند و آن را منّتى و موهبتى از سوى خداوند بر خود مىدانستند.
مجلسى که در آن روضهٔ أهلبیت خوانده مىشود، مهبط أولیاء و فرشتگان مقرّب إلهى است. ملائکه دوستدار این مجالس مىباشند و هر کجا چنین مجلسى را ببینند، در آنجا هبوط کرده و أهل آن را در حلقهٔ نور خود مىگیرند و آنجا را مطاف خویش مىسازند. در این مجالس است که غالیهٔ حوریان بهشتى از مشک و عبیر و یاس ولایت پر مىشود و آنجاست که دلها از جام کوثر سیراب میگردد و چراغ هدایت در قلوب، افروخته مىشود.
با این همه اگرچه روضهخوانى سنّتى حسنه است، لکن آنگاه فضیلت دارد و به غایت خود مىرسد که مطابق با موازین شرع و سیرهٔ خود أهلبیت علیهمالسّلام بوده و از هر گونه بدعت و تحریف و غلوّ و خرافات برکنار باشد، و خداى نکرده بگونهاى نباشد که به عصمت و جلالت و عظمت شأن خاندان رسالت لطمه زده و موجب وهن شعائر دینى شود.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۲۰۱
🆔 @allame_tehrani
💫 روضه برکت و نور منبر است
🔺 لزوم استفاده از اشعار وزین و متین
بارى! نور ملکوت روضه، مجالست با أولیاء و اختران فروزان آسمان توحید در حدیقههاى بهشت و بهرهمند شدن از لذّت مصاحبت با أئمّهٔ هدى علیهمالسّلام است.
روى همین أساس، حضرت علّامه والد رضوان الله تعالى علیه مىفرمودند: روز مصیبت و شهادت أئمّه علیهمالسّلام روز تجدید حزن و غم و اندوه أهلبیت علیهمالسّلام و شیعیان و موالیان آنان است، روز اشک و گریه است. و باید خود منبرى بعد از سخنرانى روضه بخواند و مفصّل هم بخواند.
حقیر یکبار در حضور ایشان منبر رفتم و بعد از بیان عرائض خود پنج دقیقه روضه خواندم. بعد از منبر، ایشان فرمودند: این مقدار براى روضه و ذکر مصیبت کم است، باید پانزده دقیقه روضه بخوانید. و گاهى مىفرمودند: علاوه بر این که روضه مىخوانید، نوحهخوانى کنید و دم نیز بدهید.
مىفرمودند: روضه را باید با تکیه به صوت و حزین خواند و از مستمعین اشک گرفت. یکبار منبر رفته بودم و ایشان در آن مجلس تشریف نداشتند، بعداً از حقیر پرسیدند: اشک هم گرفتید؟ عرض کردم: بله. فرمودند: از چه کسانى؟ از آنان که زود گریه مىکنند و اشکشان جارى مىشود؟! این فائده ندارد بلکه باید طورى روضه بخوانید که افراد قسىّالقلب و سنگدل نیز اشک ماتم بریزند.
و بطور کلّى ایشان سخنرانى و منبر بدون روضه و ذکر توسّل را صحیح نمىدانستند و مىفرمودند: روضه، برکت و نور منبر است.
مىفرمودند: در بیان مصائب أهلبیت علیهمالسّلام و ظلم و جورى که از سوى دشمنان بر آنان وارد آمده، از کتب سیره و تاریخ و مقاتل معتبر استفاده کنید، و تأکید داشتند که تاریخ باید به شکل صحیح بیان شود، و به کتبى همچون ارشاد شیخ مفید، لهوف سیّد ابن طاووس، نفسالمهموم و مقتل مقرّم سفارش مىنمودند. و اگر روضهاى خوانده مىشد که در منابع معتبر نیامده بود، تذکّر مىدادند.
و نیز مىفرمودند: در روضهخوانى از مراثى و أشعارى استفاده کنید که داراى مضامین عالى و متناسب با شأن أهلبیت علیهمالسّلام بوده و سبک نباشد.
فلهذا أشعار و مراثى دیوان آیةالله غروى اصفهانى (مشهور به کمپانى)، شمع جمع فؤاد کرمانى و گنجیةالأسرار عمّان سامانى و ترکیببند معروف محتشم کاشانى و آتشکدهٔ نیّر و أمثال آن را دوست داشتند و به آنها ترغیب مىنمودند.
خود ایشان نیز در جاى جاى دورهٔ علوم و معارف إسلام، با استفاده از همین نوع أشعار عالى و ناب و بیان مصائب أهلبیت علیهمالسّلام، مطالب علمى و توحیدى را با شور و عشق ولائى آمیختهاند و بالأخصّ در أواخر درسها و مجلسها، غالباً سخن را با نام مقدّس أهلبیت علیهمالسّلام و ذکر مصائبشان پایان دادهاند.
📚 نورمجرد، ج۱، ص۲۰۲
🆔 @allame_tehrani
☕️ چای روضه برکت دارد
چای روضه برکت دارد؛ و این چای از برکات مجلس روضه متبرک شده و مورد عنایت است و خوردن دارد.
▪️حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـیـة)
📚 نورمجرد، ج۲، ص۴۶۳
🆔 @allame_tehrani
21.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 جانم حسین... 😭
مرهم واسه چشم ترم میخوام...
حال دلم بده حرم میخوام...
🎙کربلایی نریمان پناهی
🆔 @allame_tehrani
11.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء (علیهالسلام) به جوان فرنگی مآب
📚 رسالهٔ لباللباب، ص۸۹
📝 مشاهدهٔ متن کامل داستان
🆔 @allame_tehrani
💫 هدايت خداوند كسانی را كه صميمانه و قلباً خواهان هدايتاند
💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء علیهالسلام به جوان فرنگی مآب
یکى از دوستان چنین نقل مىکرد که: «در ماشین نشسته و مشرّف به کربلاى معلّى مىشدم، سفر من از ایران بود. در نزدیکى صندلى من جوانى ریش تراشیده و فرنگى مآب نشسته بود لهذا سخنى بین ما و او ردّ و بدل نشد. ناگهان صداى این جوان دفعتاً به زارى و گریه بلند شد. بسیار تعجّب کردم، پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: پس اگر به شما نگویم به چه شخصى بگویم. من مهندس راه و ساختمان هستم. از دوران کودکى تربیت من طورى بود که لامذهب بار آمده و طبیعى بودم و مبدأ و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبّتى به مردم دیندار احساس مىکردم خواه مسلمان باشند یا مسیحى یا یهودى.
شبى در محفل دوستان که بسیارى بهائى بودند حاضر شدم و تا ساعتى چند به لهو و لعب و رقص و غیره اشتغال داشتم. پس از گذشت زمانى در خود احساس شرمندگى نمودم و از افعال خودم خیلى بدم آمد. ناچار از اطاق خارج شده به طبقهٔ فوقانى رفتم و در آنجا تنها مدّتى گریه کردم و چنین گفتم: اى آنکه اگر خدائى هست آن خدا توئى، مرا دریاب. پس از لحظهاى به پائین آمدم. شب به پایان رسید و تفرّق حاصل گردید. فرداى آن شب به اتّفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان براى مأموریّت فنّى خود عازم مسافرت به مقصدى بودیم، ناگهان دیدم از دور سیّدى نورانى نزدیک من آمده به من سلام نمود و فرمود: با شما کارى دارم، وعده کردم فردا بعد از ظهر از او دیدن کنم. اتّفاقاً پس از رفتن او بعضى گفتند: این بزرگوار است و چرا با بىاعتنائى جواب سلام او را دادى؟ چون وقتى که آن سیّد به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجى دارد و براى این منظور اینجا پیش من آمده است. از روى تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملاً تطبیق با همان وقت معهود مىنمود باید فلان مکان بوده و دستوراتى چنین و چنان به من داد که باید عمل کنى، من با خود گفتم بنا بر این نمىتوانم دیگر به دیدن این سیّد بروم. فردا چون وقت کار محوّلهٔ رئیس قطار نزدیک مىشد در خود احساس کسالت کردم و کم کم تب شدیدى روى نموده به قسمى که بسترى شدم به طورى که طبیب براى من آوردند و طبعاً از رفتن براى مأموریّتى که رئیس قطار داده بود معذور گردیدم.
پس از آنکه فرستادهٔ رئیس قطار از نزد من بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم به حالت عادى برگشت کاملاً خوب و سرحال خود را دیدم، دانستم باید در این میان سرّى باشد، از این روى برخاسته به منزل آن سیّد رفتم، به مجرّد آنکه نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادیّه با برهان و دلیل براى من گفت به طورى که من مؤمن شدم و سپس دستوراتى به من داده فرمود: فردا نیز
بیا، چند روزى همچنان نزد او رفتم. هنگامى که پیش روى او مىنشستم آنچه از امور واقعه روى داده بود براى من بدون ذرّهاى کم و بیش حکایت مىنمود و از افعال و نیّات شخصى من که احدى جز من بر آنها اطّلاع نداشت بیان مىنمود.
مدّتى گذشت تا اینکه شبى از روى ناچارى در مجلس دوستان شرکت کردم و ناچار شدم قمارى بنمایم. فردا چون خدمت او رسیدم فوراً فرمود: آیا حیا و شرم ننمودى که این گناه کبیرهٔ موبقه را انجام دادى؟ اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شد گفتم: غلط کردم، توبه کردم. فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین منما، و سپس دستوراتى دیگر فرمود. خلاصه به طور کلّى رشتهٔ کارم را عوض کرد و برنامهٔ زندگى مرا تغییر داد. چون این قضیّه در زنجان اتّفاق افتاد و بعداً خواستم به طهران حرکت کنم امر فرمود که بعضى از علماء را در طهران زیارت کنم و بالأخره مأمور شدم که براى زیارت اعتاب عالیات بدان صوب مسافرت کنم. این سفر، سفرى است که به امر آن سیّد بزرگوار مىنمایم.
دوست ما گفت: در نزدیکىهاى عراق دوباره دیدم ناگهان صداى او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت:
الآن وارد خاک عراق شدیم چون حضرت اباعبدالله علیهالسّلام به من خیر مقدم فرمودند.
منظور آنکه اگر کسى واقعاً از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خداى خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد.
📚 رسالهٔ لباللباب، ص۸۹
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️دور حرم دویدهام
▪️صفا و مروه دیدهام
▪️هیچ کجا برای من
▪️کرب و بلا نمیشود
🆔 @allame_tehrani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ آثار محبت
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
❤️🔥 کیمیای تکامل ❤️ طلوع عشق و محبّت پروردگار لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممكن است. همهٔ دستو
🔅طلوع عشق خدا
اگر عشق خدا طلوع نکند، سالک به مقصد نمیرسد و باید زحمتی بسیار متحمل شود تا معاصی و اوصاف مذمومه را از خود دور کند.
✍ حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
📚 «نورمجرّد»، ج۱، ص۴۴۹
🆔 @allame_tehrani
15.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕋 همیشه به یادِ خدا
🎙حضرت آیتالله حاج سید محمدصادق حسینی طهرانی (حفظهالله)
🆔 @allame_tehrani
کانال علامه طهرانی
❤️🔥 عاشق حقیقی کیست؟ 🎙حضرت علامه آیتالله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (قـدساللـهنـفـسـهالـزکـ
💫 شرط رسیدن به لقاء الهی
هر كس بخواهد ليلی را ببيند نمیتواند غير ليلی را ببيند، و اگر بخواهد سخن ليلی را بشنود نمیتواند سخن غير ليلی را بشنود.
هركس بخواهد به شرف لقاء و ديدار خدا مشرّف گردد نمیتواند آن را با صحبت اغيار و دشمنان خدا و مقاصد غيرالهيّه و منويّات غيرسبحانيّه و آمال دنيّهٔ دنيويّه جمع نمايد. و به حكم امتناع اجتماع ضدّين كه مرجعش به اجتماع نقيضين میباشد، تا آن از ميان نرود اين پا در ميدان نخواهد گذارد.
منظر دل نيست جای صحبت اغيار
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد (۱)
📚 اللهشناسی، ج۱، ص۱۲۲
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- در «ديوان حافظ» طبع پژمان، مطبعۀ بروخيم (سنۀ 1318) ص84 غزل187 بدينگونه میباشد:
بر سر آنم كه گر ز دست برآيد
دست بكاری زنم كه غصّه سرآيد
منظر دل نيست جای صحبت اضداد
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
صحبت حكّام، ظلمتِ شبِ يلداست
نور ز خورشيد خواه بو كه برآيد
بر در ارباب بیمروّت دنيا
چند نشينی كه خواجه كی بدر آيد
ترک گدائی مكن كه گنج بيابی
از نظر رهروی كه بر گذر آيد
صالح و طالح متاع خويش نمودند
تا كه قبول افتد و چه در نظر آيد
بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر
باغ شود سبز و سرخ گل به بر آيد
غفلت حافظ درين سراچه عجب نيست
هركه به ميخانه رفت بیخبر آيد
* ـ خلوت دل نيست جای صحبت اغيار (تعليقه)
** ـ دو بيت معروف ذيل در اين غزل است:
بگذرد اين روزگار تلختر از زهر
بار دگر روزگار چون شكر آيد
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد
ولی ابيات مذكور در نسخ قديمه ديده نمیشود. (تعليقه)
🆔 @allame_tehrani