⚡️تأثير تبحّر استاد در بناى جديد نفس شاگرد
از زمانى که سالک در میدان ریاضت و سلوک قرار مىگیرد، بنیان نفس رفته رفته تغییر کرده و درهم ریخته، و به دست استاد در قالب تازهاى ریخته مىشود؛ حال اگر استاد طریق از مهارت و تبحّر لازم و کافى در سلوک و تربیت برخوردار باشد، طبعاً بناى جدید نفس شاگرد خود را بر أساسى مستحکم و استوار و مستقیم برپا میکند، و در صورتى که به دقائق و زوایاى تربیت آگاه نباشد، از طرفى نفس از حال أوّل خود خارج شده و از طرف دیگر در مرتبهٔ دوّم بر بنیانى ضعیف و چه بسا معوجّ رشد کرده و بىثمر خواهد شد، بطوریکه آن شاگرد در سلوک راه خدا عقیم شده و دیگر قابل علاج و درمان نیست.
مهم این نیست که سالک، در سلوک خود سریعاً به مرتبهٔ مکاشفات صوریّه و مثالیّه برسد و یا کارهاى خارقالعاده انجام دهد و در موادّ کائنات تصرّف کند؛ در هیچیک از کلمات أعیان از علماء ربّانى و عرفاء حقّ، این امور به عنوان ثمرات سلوک معرّفى نشدهاند، بلکه تنها تقوى و طهارت ملاک ترقّى و تکامل سالک و قرب به حضرت حقّ است.
مهم اینستکه سالک به مرتبهٔ طهارت از تمام مراتب شرک و خودپرستى و خودبینى برسد، و ملکهٔ تقوى را تحصیل کند، و در عالم ملکوت ریشه دواند.
و لذا اینکه در سیرهٔ تربیتى بعضى دیده مىشود که شاگردان خود را براى تحصیل امور جزئیّه و یا سیر سریع وادار به ریاضتهاى شاقّ و تحمّل عبادتهاى سنگین مىکنند، خود کاشف از نقص استاد و غفلت از این معنى است که سنّت خداوند در این عالم براى حصول کمال، تدریجى است نه دفعى.
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۵
🆔 @allame_tehrani
✨ سير آرام و لطيف سالک، نشانهٔ كمال استاد است
💫 تعيين نوع و عدد ذكر، محتاج احاطهٔ تامّ استاد بر شاگرد است
و از طرفى، هر قدر سعهٔ ولايت استاد بيشتر باشد، سير سالكين بسيار آرامتر و لطيفتر بوده و براى عبور از بعضى مراحل و منازل سلوک، مجبور به تحمّل عبادتها و مجاهدتهاى سنگين نيستند. و اين معنى در سيرهٔ تربيتى حضرت علّامه والد رضواناللـهتعالىعليه به خوبى محسوس و مشاهد بود؛ همانند كشتى عظيمى كه با سرعت، أمواج متلاطم و خروشان اقيانوس را مىشكافد أمّا با كمال طمأنينه و آرامش، به گونهاى كه ساكنان كشتى سير سريع آن و ضربههاى سنگين و سهمگين را كه أمواج بر پيكر كشتى مىزنند احساس نمىكنند و أصلاً متوجّه نمىگردند كه كشتى در حال حركت است و منزل به منزل پيش مىرود.
و از طرف ديگر اين نوع سيردادن، خود مانع از بروز آفات سلوک مىشود؛ چهبسا سالكى در أثر اطّلاع بر مقامى كه در آن است و مشاهدهٔ آثار آن مبتلا به أنانيّت و عجب و خودبينى شده، يا زيبايى و بهجت منازل سلوک او را به خود مشغول كرده و سبب تعلّق خاطر بدانها شود و براى هميشه در آنجا محبوس گشته و از ادامهٔ سير باز ماند.
روى اين جهات، تعيين نوع ذكرى كه سالک بدان اشتغال پيدا كند و با آن زنگار دل را صيقل زند و نيز عدد آن، از امّهات سلوک به شمار رفته و متوقّف بر إشراف و اطّلاع و إحاطهٔ تامّ بر قابليّت و استعداد و مقدار تحمّل شاگرد است.
بودهاند كسانى كه در أثر عدماطّلاع و خبرهنبودن در طريق، بيش از ظرفيّت سالک، ذكرى را بر او تحميل كرده و سالک را در اوان سلوكش مثلاً به گفتن هزارمرتبه ذكر لا إلـٰه إلّا اللّه توصيه كردهاند و آن سالک بيچاره يا تحمّل نكرده و نفس او عقب زده و شوق و اشتياق به حركت را از دست داده و يا سر از جنون درآورده است.
حضرت علاّمه والد قدّسسرّه مىفرمودند: مرحوم آيةاللـه آقاسيّد جمالالدّين گلپايگانى ذكر يونسيّه را روزى تا سههزار مرتبه مىگفتند، و در هر شبانهروز حدّأقلّ چهارصد تا هزار مرتبه را ضرورى مىدانستند. و البتّه اين براى آن دسته از سالكينى بود كه دچار ملال و خستگى نشده و أذكار را با شوق و رغبت گفته و ظرفيّت و قابليّت آن را داشتهاند. چون عبادت در حال خستگى چهبسا مضرّ بوده و در أثر خستگى و ملالتى كه به وجود مىآيد، نفس عقب زده و اشتياق انسان به عبادت و سائر تكاليف كم میگردد.
خود ايشان نيز براى شاگردانشان تمام اين جهات را رعايت مىنمودند، بهطورىكه گاهى به بعضى از شاگردان از مخدّرات، در عين اينكه سنّ آنها نيز كم نبود، ذكر تهليل را پنجاه مرتبه دستور مىدادند.
أذكارى را كه دستور مىدادند، گاه به صورت أربعين و گاه بصورت مطلق بود و نسبت به اتّصال أربعينات مُصرّ بودند.
يكى از تلامذهٔ سلوكى خدمت ايشان رسيد و عرض كرد: دو يا سهماه است كه أربعينم تمام شده و چون به شما دسترسى نداشتهام ذكر نگفتهام. ايشان فرمودند: نهايت فاصله بين أربعين تا أربعين ديگر، يك روز است و نبايد بيشتر از اين فاصله بيفتد؛ و اگر دسترسى نداشتيد، علىالدّوام، لا إلَـٰه إلّا اللّه بگوئيد.
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۶
🆔 @allame_tehrani
🔰عنايت و اهتمام به اذكار قبل از خواب
و نيز در دستورات عمومى به ذكر خواب نيز عنايت زيادى داشتند و كيفيّت آنرا غالباً به اين طريق بيان مىفرمودند:
«سالک با طهارت و رو به قبله خوابيده، سورهٔ توحيد را سه مرتبه و هر يک از آيةالكرسى، صلوات و تسبيحات أربعه (سُبْحَانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ) را يكبار بخواند. بعد از آن ذكر: يَفْعَلُ اللّهُ مَا يَشآءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه را سه مرتبه خوانده و نيز آيهٔ آخر سورهٔ كهف، آيات أخيره از سورهٔ حشر ـ از لَوْ أَنزَلْنَا هَـذَا الْقُرْءَانَ عَلَى جَبَلٍ[۱] تا آخر سوره ـ و آيهٔ ۱۸ و ۱۹ از سورهٔ ءالعمران را قراءت كرده و تسبيحات حضرت زهرا سلاماللـهعليها را بگويد، و بعد از إتمام اين أذكار، ذكر توحيد و كلمهٔ طيّبهٔ لا إلَـٰهَ إلّا اللّه را بگويد تا در حال ذكر به خواب رود.»
البتّه اگر كسى نمىتواند أذكار را در رختخواب بگويد و ممكن است خوابش ببرد، میتواند از هنگام مهيّاشدن براى خواب و وضو گرفتن، قراءت أذكار را شروع كند.
علاوه بر اين أذكار كه سالک بايد آنها را در اوقات مخصوص و با رعايت شرايط و آداب آن بجا بياورد، مىفرمودند: سالک بايد علىالدّوام و در تمام اوقات، توجّه به خداوند داشته باشد و لحظهاى از مراقبت حضرت پروردگار غفلت نكند.
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. صدر آيهٔ ۲۱، از سورهٔ ۵۹: الحشر.
🆔 @allame_tehrani
💠 نحوهٔ جمع بين ذكر دائمى خدا و انجام امور روزمرّه
در أيّامى كه به مبحث استصحاب از رسائل شيخأعظم رحمةاللـهعليه كه مشتمل بر مباحث دقيق و مشكلى است اشتغال داشتيم، از خدمت ايشان سؤال كردم: چه كنيم؟! اگر بخواهيم بتماممعنىالكلمه توجّه به خدا داشته باشيم، از فهم درس و دقائق و ظرائف آن بازمىمانيم، و اگر بخواهيم حقّ درس را بجا آورده و متن و زواياى آن را تحقيق كنيم، از ذكر و ياد خدا بازمىمانيم!
حاصل پاسخ ايشان اين بود كه: ذكر و توجّه به حضرت معبود بر دو قسم است: يكى ذكر و توجّه إجمالى و ديگرى ذكر و توجّه تفصيلى. و آنچه براى سالک هنگام انجام و پرداختن امور روزمرّه از تعليم و تعلّم، كسب و تجارت، و صنعت و طبابت ضرورى است ذكر و ياد إجمالى است؛ در عين اينكه درس مىخواند و يا تدريس میكند و مباحثه و مطالعه دارد، دل نيز از ياد خدا روشن بوده، و بالمرّه از ياد او غافل نباشد.
سپس براى تقريب اين معنا فرمودند: فرض كنيد امروز ظهر مهمان عزيزى بر شما وارد مىشود، رفيقى صميمى كه دوران رفاقت طولانى با او داشته و به يكديگر مهر و محبّت بسيار داريد؛ چگونه وقتى به درس رفته و يا در كوچه و خيابان هستيد به ياد او مىباشيد كه امروز ظهر مىآيد با اينكه كارهاى روزانه را نيز انجام مىدهيد، در اينجا نيز بايد چنين باشد.
أمّا ذكر و ياد تفصيلى، در أوقات انجام أذكار و أوراد مقرّر مىباشد و وظيفهٔ سالک است كه در آن هنگام سرّ و ضمير را از غير خالى كرده و خلوت دل را براى مجالست با حضرت دوست مهيّا كند.
و حاصل اينكه در هيچ حالى دل از محبّت و ياد خدا فارغ نباشد و در أثر اشتغال به كثرات، خداى ناكرده مبتلا به نسيان نشود؛ كه سرمايهٔ كار و سلوک مؤمن و وسيلهٔ نجات از شيطان، ذكر است.
حضرت أميرالمؤمنين عليهالسّلام مىفرمايند: ذِكرُ اللّهِ رَأْسُ مالِ كُلِّ مُؤمنٍ و رِبْحُهُ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيْطانِ[۱] «سرمايهٔ هر مؤمنى در طريق رشد و تحصيل كمال، ذكر خداوند است. و سود حاصل از اين تجارت، سلامت و رهائى از شيطان است.»
هم گلستان خيالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمنساى تو خوش[۲]
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۸
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. غررالحكم، ص۱۸۸، ح۳۶۲۱
۲. دیوان حافظ، ص۱۳۲، غزل۲۹۹
🆔 @allame_tehrani
♻️ رابطهٔ ذكر با نفى خواطر و فكر
از أهمّ امورى كه تجلّى سلطان معرفت براى سالک إلى اللـه بر آن متوقّف است يكى نفى خواطر و تحصيل آرامش و ديگرى فكر مىباشد. و اين دو امر با ذكر رابطهاى متقابل دارند، يعنى از سوئى ذكر موجب نفى خواطر و تحصيل آرامش است و همچنين موجب شعلهورشدن و نورانيّت فكر مىباشد، و از سوى ديگر حقيقت ذكر متوقّف بر نفى خواطر و آرامش است و نفى خواطر متوقّف بر فكر و توجّه به نفس مىباشد. بر همين أساس، ذكر از امورى است كه از آغاز سلوک لازم بوده و تا پايان نيز سالک از آن مستغنى نخواهد شد، البتّه كيفيّت آن در هر مرتبه متفاوت خواهد بود.
آيات قرآن كريم و روايات مباركات و كلمات اعلام و بزرگان اهلعرفان در بيان كيفيّت رابطهٔ ذكر با نفى خواطر و فكر با هم تطابق دارد.
أمّا در بيان تأثير ذكر در نفى خواطر و فكر، در سورهٔ مباركهٔ أعراف میفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَـآئِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ.[۱] «كسانىكه تقوا پيشه نمودهاند، هنگامى كه شيطان پيرامون قلب و دل آنان به گردش درآيد و خاطرهاى در دل ايشان بيفكند، ذكر و ياد خدا را به خاطر آورده و با آن، شيطان را دفع مىكنند؛ و در اين حال، ايشان بينا و صاحب بصيرت مىگردند و حجاب غفلت از ديدگانشان برداشته مىشود.»
و میفرمايد: أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.[۲] «آگاه باشيد كه فقط با ذكر خداوند دلها آرام شده و از تلاطم و اضطراب خارج میگردد.»
و عبدالواحد آمدى در كتاب غررالحكم و دررالكلم از أميرالمؤمنين عليهالسّلام روايت میكند: مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيَى اللّهُ قَلبَهُ و نَوَّرَ عَقلَهُ و لُبَّهُ.[۳] «هر كس خداوند سبحانه را ياد كند، خداوند نيز دل او را به حيات معنوى زنده نموده و عقل و خرد او را روشن و نورانى میكند.»
و در موضع ديگرى از آن حضرت روايت میكند: الذِّكرُ نورُ العُقولِ و حَياةُ النُّفوسِ و جَلآءُ الصُّدُورِ.[۴] «ذكر خدا، نور عقلها، و حيات جانها بوده و سينهها را از زنگار غفلت و رين معاصى جلا مىدهد.»
و ملّا جلالالدّينمحمّد رومى در مثنوىمعنوى به همين حقيقت اشارهكرده و میفرمايد:
اين قدر گفتيم باقى فكر كن
فكر اگر جامد بود رو ذكر كن
ذكر آرد فكر را در اهتزاز
ذكر را خورشيد اين افسرده ساز[۵]
از درون خويش اين آوازها
منع كن تا كشف گردد رازها
ذكر حقّ كن پاک غولان را بسوز
چشم نرگس را از اين كركس بدوز
صبح صادق را ز كاذب واشناس
رنگ مى را بازدان از رنگ كاس[۶]
ذكر حقّ پاكست چون پاكى رسيد
رخت بر بندد برون آيد پليد
چون بر آمد نام پاک اندر دهان
نه پليدى ماند و نى اَندُهان[۷]
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. آيهٔ ۲۰۱، از سورهٔ ۷: الأعراف
۲. آيهٔ ۲۸، از سورهٔ ۱۳: الرّعد
۳. غررالحكم، ص ۱۸۹، ح ۳۶۴۵
۴. غررالحكم، ص۲۸۹، ح۳۶۳۴
۵و۶. مثنوىمعنوى، ص۵۶۷ و ص۱۲۴
۷. مثنوىمعنوى، ص۲۰۶؛ اَندُهان، جمع اَندُه مخفّف اندوه است.
🆔 @allame_tehrani
💥حقيقت ذكر متوقّف بر نفى خواطر است
بر اساس همين تأثير ذكر در نفى خواطر و فكر، نظر شريف مرحوم علاّمه والد و اساتيدشان بر اين بوده است كه جايگاه ذكر پس از نفى خواطر نيست، بلكه ذكر مراتبى دارد و برخى از مراتب آن مقدّم بر نفى خواطر و وسيلهٔ تحصيل آن مىباشد، گرچه حقيقت آن پس از نفى خواطر محقّق گردد. و طريقهٔ منسوب به مرحوم سيّدبحرالعلوم را در نفى خواطر مردود مىشمردند چنانچه علاّمه والد به تفصيل در شرح رسالهٔ سيروسلوک منسوببهبحرالعلوم و در رسالهٔ لبّاللباب به اين امر پرداختهاند.[۱]
أمّا توقّف حقيقت ذكر بر نفى خواطر أمرى است روشن و آشكار كه مستغنى از شرح و توضيح است. أميرالمؤمنين عليهالسّلام مىفرمايند:
لا تَذْكُرِ اللّهَ سُبْحَانَهُ ساهياً، و لا تَنْسَهُ لاهياً و اذْكُرْهُ ذِكراً كامِلاً يُوافِقُ فيهِ قَلْبُكَ لِسانَكَ، وَ يُطابِقُ إضْمارُكَ إعْلانَكَ. وَ لَنْتَذْكُرَهُ حَقيقَةَ الذِّكْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَكَ فى ذِكْرِكَ وَ تَفْقِدَها فى أَمْرِكَ.[۲]
«خداوند سبحان را از روى غفلت ياد مكن، و با إعراض از حضرت پروردگار او را فراموش مكن، بلكه خدا را با ذكر كامل ياد نما؛ آنگونه كه در ذكر، قلب تو با زبانت موافق و همراه، و باطن تو با ظاهرت مطابق و هماهنگ باشد. و البتّه خدا را به حقيقت ذكر، ياد نخواهى كرد تا آنكه خود را هنگام ذكر فراموش نموده و گم كنى!»
با توجّه به اين دسته از أخبار روشن مىشود كه: آن ذكرى قلب و دل را به مرتبهٔ حيات طيّبه و معنوى رسانده و پردهٔ أوهام و شكوک كه مانع از إدراک حقائق است را كنار مىزند و عقل و طائر فكر را به پرواز در عالم قدس درمىآورد كه دل نيز با زبان همراه و موافق باشد، نه اينكه زبان به ذكر خدا مشغول أمّا قلب و ذهن سالک مستغرق در كثرات و أفكار و أوهام باطل باشد.
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. رسالهٔ سيروسلوک منسوببهبحرالعلوم، ص ۱۷۳، تعليقهٔ شماره ۱۴۱؛ و رسالهٔ لبّاللباب، ص۱۴۱
۲. غررالحكم، ص۱۸۸، ح ۳۶۲۸
🆔 @allame_tehrani
🌿 بهرهٔ سالک از ذكر، به مقدار حضور قلب اوست
و بايد دانست كه حظّ و بهرهٔ سالک از ذكر، به مقدار حضور قلب اوست و بس. و از آنجا كه نفس و شيطان بيمناک از افروختهشدن چراغ شهود و معرفت در دل سالكند، سعى دارند تا با إلقاء خواطر پريشانكننده و خيالات باطله، بارقههاى ذكر را خاموشكرده و دل را در سردى و ظلمت، براى هميشه، مأمن و مأواى خود قرار دهند.
بنابراين سالک با عنايات ربّانيّه، هنگام ذكر بايد هر مهرى به جز مهر خدا را از دل، و هر سودايى جز سوداى او را از سر بيرون كند تا ذكر او به ثمر نشسته و طلعت «مذكور» در آئينهٔ جان هويدا شود.
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۳
🆔 @allame_tehrani
💬 تمثيلى براى لزوم نفى خواطر
مثنوىمعنوى در تمثيلى، از نفس و مكرها و وسوسههاى آن تعبير به «موش» و از أذكار و عبادتها و مجاهدتهاى سالک در راه وصول به مقصود و حقيقت تعبير به «گندم» كرده است؛ كه اين موش نفس دائماً به انبار دسترنج او دستبرد زده و سرمايهٔ او را به يغما مىبرد، و لذا چنين سالكى پس از ساليان دراز از سلوک خود هيچ طرفى نبسته و قدمى برنداشته است. و علاج آن را در دفع و هلاک اين سارق میداند. و بايستى دائما در سعى و تلاش باشد تا با استعانت از پروردگار و تضرّع به درگاه او، لطف إلهى شامل او شده بر آن فائق آيد.
ما در اين انبار گندم مىكنيم
گندمِ جمع آمده گم مىكنيم
مىنينديشيم آخر ما به هوش
كاين خلل در گندم است از مكر موش
موش تا انبار ما حفره زده است
وز فنش انبار ما ويران شده است
أوّل اى جان! دفع شرّ موش كن
وآنگه اندر جمع گندم جوش كن
بشنو از أخبارِ آن صدر صدور
لا صلوة تمّ إلّا بالحضور
گر نه موشى دزد در انبار ماست
گندم أعمال چل ساله كجاست؟
ريزهريزه، صدق هر روزه چرا
جمع مىنايد در اين انبار ما؟
بس ستاره آتش از آهن جهيد
وين دل سوزيده پذرفت و كشيد
ليک در ظلمت يكى دزد نهان
مىنهد انگشت بر استارگان
مىكُشد استارگان را يک به يک
تا كه نفروزد چراغى بر فلک
چون عناياتت شود با ما مقيم
كى بود بيمى از آن دزد لئيم؟
گر هزاران دام باشد هر قدم
چون تو با مايى نباشد هيچ غم[۱]
📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. مثنوىمعنوى، ص۱۱
🆔 @allame_tehrani
📿 حلقات ذكر و ياد خدا
🌳 حلقههاى ذكر خدا، بوستانهاى بهشت در زمين
حضرت رسول مكرّم اسلام صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم مىفرمايند: بادِروا إلَى رياضِ الْجَنَّةِ. فَقالوا: وَ ما رياضُ الْجَنَّةِ؟ قالَ: حِلَقُ الذِّكْرِ.[۱] «به سوى بوستانهاى بهشت سرعت جوئيد. پرسيدند: بوستانها و رياض بهشت چيست؟ حضرت فرمودند: حلقههاى ياد و ذكر خداوند.»
حضرت علاّمه والد أفاضاللـهعلينامنبركاتتربته در زمان اقامت در طهران عصرهاى جمعه با رفقا و تلامذهٔ سلوكى خود مجلس ذكر و ياد خدا داشتند و كيفيّت اين جلسات كه از يكساعتونيم به غروب تشكيل مىشد اين بود كه: ابتدا مدّتى به سكوت و توجّه تامّ و تمام به حضرت پروردگار مىگذشت، و بعد از آن، آيات دلنشين توحيدى قرآن بود كه اين شوريدگان را در عشق و محبّت خدا مستغرق میكرد و اشک از ديدگان آنان مىفشاند، و بعد از قرآن، دعاى سمات يا يكى از مناجات خمسعشرة يا بندهايى از دعاى جوشن كبير خوانده مىشد، و نهايةً با إقامهٔ نماز مغرب و عشاء جلسه ختم مىگرديد و بعضاً در اين جلسات ارشادات و تذكّراتى نيز بيان مىفرمودند.
علاوه بر اين، در شبهاى سهشنبه در مسجد قائم نيز اين حلقهٔ ذكر تشكيل مىشد أمّا اختصاص به شاگردان ايشان نداشت و ديگران نيز در اين جلسات شركت مىكردند. حضرت علّامه والد در اين شبها، سورهٔ نور را تفسير مىكردند و صحبت از مطالب عالى و راقى توحيد و عرفان بود. لذا اين جلسات نيز شور و حرارت و عشق عجيبى داشت و چنان مجذوب ايشان مىشديم كه گذر زمان را نمىفهميديم، حتّى در افرادى كه از شاگردان سلوكى ايشان نبودند، اين عشق و شور ظاهر بود؛ شخصى بود أهل آمل، شبهاى سهشنبه خود را از آمل به طهران مىرساند، فقط براى اين كه از مجالس علّامه والد استفاده كند.
بسيارند كسانى كه از عرفان و توحيد سخن مىگويند، أمّا حلاوت و شيرينى ندارند، چون دلداده به خدا نيستند و توحيد حضرت حقّ را خودشان ذوق نكردهاند؛ و المُسْتأجرةُ لَيستْ كَالنّآئِحةِ الثَّكْلى. أمّا عارف حقيقى و انسان كامل كه اين منازل را پيموده و سختى راه را چشيده و بالأخره هستى مجازى خود را در آتش محبّت خدا خاكستر نموده، وقتى از عرفان و محبوب خود سخن میگويد، دلها را به خود مىربايد و آن آتش را نيز در دل مخاطبين مىاندازد.
📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۳
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. بحارالأنوار، ج۱، ص۲۰۲، ح۱۲
🆔 @allame_tehrani
💗 تشديد نشاط و عشق به خداوند در جلسات ذكر خدا
سالک با مركب نفس، مراحل و منازل سلوک را مىپيمايد و محرّک اين مركب، نشاط و عشق و محبّت به خداوند متعال است. ايشان مىفرمودند: نفس انسان حكم باطرى را دارد كه بايد شارژ شود و در اين جلسات است كه قلب سالک شارژ مىشود و از عشق پروردگار سرشار میگردد. وقتى مؤمنين دور هم گرد مىآيند و با هم قلبهايشان را متوجّه خدا مىكنند، بهرهٔ بيشترى برده و زودتر به مقصد مىرسند. لذا از ميزان شوق و لحظهشمارى سالک براى جلسهٔ بعدى، إنّاً كشف مىشود كه او بهره خود را از اين جلسات مىبرد يا نه. و عطش خدا را كسى در دل دارد كه پيش از همه و منظّم به جلسه مىآيد.
در زمانى كه به مشهد مقدّس رضوى مشرّف شدند و رفقاى ايشان نيز هجرت كرده و به ايشان پيوستند، جلسات عصر جمعه نيز دائر بود. و علاوه بر آن، شبهاى سهشنبه نيز جلساتى مخصوص شاگردان خود مقرّر فرمودند و مىفرمودند: اگر چنانچه اين باطرى در طول هفته كم بياورد، جلسات شب سهشنبه آن را تأمين میكند.
و بالجمله حضرت علّامه والد و نيز حضرت آقاى حدّاد و حضرت آقاى قاضى رضواناللـهتعالىعليهم به اين جلسات عنايت و توجّه خاصّى داشتند. حقير كراراً از حضرت آقاى حدّاد و نيز از فرزند أرشد مرحوم قاضى، مرحوم آقا سيّد مهدى قاضى، شنيدم كه حضرت آقاى قاضى در جلسهاى كه با رفقايشان در مدرسهٔ هندى داشتهاند مىفرمودند: به شرق و غرب عالم نظر انداختم و هيچ جلسهاى را بهتر از اين جلسه نديدم!
مرحوم آيةاللـه تألّهى رضواناللـهعليه كه بعضاً در جلسات مرحوم حضرت آيةاللـه أنصارى قدّسسرّه شركت كرده و فيض مىبردند، در وصف آن جلسات اين شعر را مىخواندند:
آسمان رشک برد بهر زمينى كه در او
يک دو كس بهر خدا يک نفسى بنشينند
📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۴
🆔 @allame_tehrani
🔰شرائط بهرهورى از جلسات ذكر خدا
حضرت علّامه والد قدّسسرّه مىفرمودند: جلسات شرائط سابقه و لاحقه دارند و سالک با رعايت آنها میتواند از مجالس ذكر بهرهٔ كامل را ببرد و سرمايهٔ ارزندهٔ معنوى عشق و محبّت به پروردگار را كه در أثر توجّه و اتّحاد دلها به دست آمده، زنده نگه دارد و بيهوده از دست ندهد.
نظر شريفشان بر اين بود كه اگر كسى اين شرائط را رعايت نمايد، بهرهٔ خود را خواهد برد، گرچه خودش متوجّه نگردد و ظهور و بروزى نداشته باشد. شخصى از رفقا خدمت ايشان عرض میكرد: من نمىتوانم به فلان جلسه بروم و از آن جلسه استفاده نمىبرم. ايشان فرمودند: استفادهٔ شما در همان جلسه است. و البتّه نفس دستور ولىّخدا موجب استفاده میگردد.
📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۵
🆔 @allame_tehrani
🔴 لزوم توجّه و جمعيّت خاطر در جلسات ذكر
مىفرمودند: سالک قبل از ورود به جلسه بايد خود را از مشاغل و شواغلى كه دارد فارغ كند و خانهٔ دل را از غير و آثار ماسوىاللـه تكانده و با ضميرى صاف و روشن وارد مجلس شود، تا هم خود استفاده كند و هم به ديگران بهره برساند؛ ولى اگر سالك با ذهن پريشان و گرفتار در تارهاى أوهام و خواطر و مشغول به كسب و كار و زن و بچّه و درس و كتاب، به جلسه بيايد، نه تنها استفاده نمىكند، بلكه مايهٔ اضطراب و تشويش خاطر سالكان مبتدى و ضعيف شده و راه آنان را نيز سدّ میكند.
روزى در طهران و در خدمت ايشان به جلسهاى رفتيم كه با دهدوازده نفر از رفقا تشكيل شده بود. ده دقيقه در سكوت نشستيم. ناگهان ايشان فرمودند: خواطر آقايان رفقا متشتّت است و جمعيّت خاطر نيست و تا اطّلاع بعدى، جلسات تعطيل است. و تشريف بردند و آن جلسه تا مدّتى تعطيل بود.
بارى، از اين رفتار حضرت علّامه والد قدّسسرّه به خوبى استفاده مىشود كه اين جلسات بهخودىخود موضوعيّت ندارند و ارزش و فضيلت آنها زمانى است كه قلب سالک را كه در أثر توجّه به عالم كثرت و رعايت أحكام و لوازم آن نزول كرده، با آتش محبّت خدا به عالم توحيد صعود دهد و حال وحدت بر كثرت غالب شود، و إلّا سالک اندک توجّه و حرارت عشقى را كه دارد چهبسا در همين جلسه از دست بدهد!
ديگر اينكه جلسه بايد در جاى آرام و فارغ از أشياء و مناظرى باشد كه مانع از توجّه مىشود. و سالک هنگام ورود به جلسه نبايد با سلام كردن[۱] يا سروصدا سكوت جلسه را بشكند و مانع از سير و تفكّر رفقاى خود شود، زيرا عمده استفاده و بهرهورى از جلسه در همين سكوت همراه با توجّه است.
📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۶
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. سلامكردن مستحبّ مؤكّد است، أمّا گاهى به علّت تقارن با أمر ديگرى استحباب آن ساقط مىشود، بلكه ترک آن راجح است. شهيد ثانى رحمةاللـهعليه در آداب ورود به مجلس درس میفرمايد:
وعَدَّ بعضُهم حِلَقَ العِلمِ حالَ أخذِهِم فى البَحثِ مِنَ المَواضِعِ الَّتى لا يُسَلَّمُ فيها، و اخْتارَهُ جَماعةٌ مِنَ الأفاضِلِ و هُو مُتَّجِهٌ حيثُ يَشغَلُهم ردُّ السَّلام عمّا هُم فيهِ مِنَ البَحثِ و حضورِ القَلبِ كَما هو الغالبُ سيَّما إذا كانَ فى أثنآءِ تقرير مسألةٍ فَإنَّ قطعَهُ عَليهِم أضرُّ مِن كثيرٍ مِنَ المَواردِ الّتى ورَد أنّه لا يُسَلَّمُ فيها.
«برخى، مجالس علم را در حالى كه أهل آن مشغول به بحث و گفتگوى علمى هستند، از مواردى شمردهاند كه سلامنمودن در آن مستحبّ نمىباشد و عدّهاى از أفاضل اين نظر را اختيار نمودهاند و اين سخنى است وجيه و نيكو؛ زيرا غالباً جواب سلام دادن در اين مجالس أشخاص را از بحث علمى و حضور قلب و تمركز لازم در آن باز مىدارد، خصوصاً اگر در ميان تقرير و تبيين يک مسألهٔ علمى باشند و رشتهٔ سخن پاره گردد كه از هم گسستن اتّصال مطالب ضررش از ضرر بسيارى از مواردى كه در شرع از سلامكردن در آن نهى شده است، بيشتر است.» (منيةالمريد، ادب سيزدهم از آداب درس، ص ۲۶۹)
🆔 @allame_tehrani