eitaa logo
کانال علامه طهرانی
3.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
819 ویدیو
197 فایل
❤️عرفان با طعم زندگی❤️ 💎نشر آثار و معارف منتخب و ناب حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی (قدس سره) و سایر علما و عرفای بالله💎 ادمین: @Ya_bab_allah پیام ناشناس: daigo.ir/secret/allametehrani کانال خانواده و زندگی الهی: @ezdevaje_elahi
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️تأثير تبحّر استاد در بناى جديد نفس شاگرد از زمانى که سالک در میدان ریاضت و سلوک قرار مى‌گیرد، بنیان نفس رفته رفته تغییر کرده و درهم ریخته، و به دست استاد در قالب تازه‌اى ریخته مى‌شود؛ حال اگر استاد طریق از مهارت و تبحّر لازم و کافى در سلوک و تربیت برخوردار باشد، طبعاً بناى جدید نفس شاگرد خود را بر أساسى مستحکم و استوار و مستقیم برپا می‌کند، و در صورتى که به دقائق و زوایاى تربیت آگاه نباشد، از طرفى نفس از حال أوّل خود خارج شده و از طرف دیگر در مرتبهٔ دوّم بر بنیانى ضعیف و چه بسا معوجّ رشد کرده و بى‌ثمر خواهد شد، بطوریکه آن شاگرد در سلوک راه خدا عقیم شده و دیگر قابل علاج و درمان نیست. مهم این نیست که سالک، در سلوک خود سریعاً به مرتبهٔ مکاشفات صوریّه و مثالیّه برسد و یا کارهاى خارق‌العاده انجام دهد و در موادّ کائنات تصرّف کند؛ در هیچیک از کلمات أعیان از علماء ربّانى و عرفاء حقّ، این امور به عنوان ثمرات سلوک معرّفى نشده‌اند، بلکه تنها تقوى و طهارت ملاک ترقّى و تکامل سالک و قرب به حضرت حقّ است. مهم اینستکه سالک به مرتبهٔ طهارت از تمام مراتب شرک و خودپرستى و خودبینى برسد، و ملکهٔ تقوى را تحصیل کند، و در عالم ملکوت ریشه دواند. و لذا اینکه در سیرهٔ تربیتى بعضى دیده مى‌شود که شاگردان خود را براى تحصیل امور جزئیّه و یا سیر سریع وادار به ریاضت‌هاى شاقّ و تحمّل عبادتهاى سنگین مى‌کنند، خود کاشف از نقص استاد و غفلت از این معنى است که سنّت خداوند در این عالم براى حصول کمال، تدریجى است نه دفعى. 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۵ 🆔 @allame_tehrani
✨ سير آرام و لطيف سالک، نشانهٔ كمال استاد است 💫 تعيين نوع و عدد ذكر، محتاج احاطهٔ تامّ استاد بر شاگرد است و از طرفى، هر قدر سعهٔ ولايت استاد بيشتر باشد، سير سالكين بسيار آرام‏تر و لطيف‏تر بوده و براى عبور از بعضى مراحل و منازل سلوک، مجبور به تحمّل عبادتها و مجاهدتهاى سنگين نيستند. و اين معنى در سيرهٔ تربيتى حضرت علّامه والد رضوان‌اللـه‏تعالى‏عليه به خوبى محسوس و مشاهد بود؛ همانند كشتى عظيمى كه با سرعت، أمواج متلاطم و خروشان اقيانوس را مى‏شكافد أمّا با كمال طمأنينه و آرامش، به گونه‏اى كه ساكنان كشتى سير سريع آن و ضربه‏هاى سنگين و سهمگين را كه أمواج بر پيكر كشتى مى‏زنند احساس نمى‏كنند و أصلاً متوجّه نمى‏گردند كه كشتى در حال حركت است و منزل به منزل پيش مى‏رود. و از طرف ديگر اين نوع سيردادن، خود مانع از بروز آفات سلوک مى‏شود؛ چه‏بسا سالكى در أثر اطّلاع بر مقامى كه در آن است و مشاهدهٔ آثار آن مبتلا به أنانيّت و عجب و خودبينى شده، يا زيبايى و بهجت منازل سلوک او را به خود مشغول كرده و سبب تعلّق خاطر بدانها شود و براى هميشه در آنجا محبوس گشته و از ادامهٔ سير باز ماند. روى اين جهات، تعيين نوع ذكرى كه سالک بدان اشتغال پيدا كند و با آن زنگار دل را صيقل زند و نيز عدد آن، از امّهات سلوک به شمار رفته و متوقّف بر إشراف و اطّلاع و إحاطهٔ تامّ بر قابليّت و استعداد و مقدار تحمّل شاگرد است. بوده‏اند كسانى كه در أثر عدم‏اطّلاع و خبره‏نبودن در طريق، بيش از ظرفيّت سالک، ذكرى را بر او تحميل كرده و سالک را در اوان سلوكش مثلاً به گفتن هزارمرتبه ذكر لا إلـٰه إلّا اللّه توصيه كرده‏اند و آن سالک بيچاره يا تحمّل نكرده و نفس او عقب زده و شوق و اشتياق به حركت را از دست داده و يا سر از جنون درآورده است. حضرت علاّمه والد قدّس‏سرّه مى‏فرمودند: مرحوم آية‌اللـه آقاسيّد جمال‏الدّين گلپايگانى ذكر يونسيّه را روزى تا سه‌هزار مرتبه مى‏گفتند، و در هر شبانه‌روز حدّأقلّ چهارصد تا هزار مرتبه را ضرورى مى‏دانستند. و البتّه اين براى آن دسته از سالكينى بود كه دچار ملال و خستگى نشده و أذكار را با شوق و رغبت گفته و ظرفيّت و قابليّت آن را داشته‏اند. چون عبادت در حال خستگى چه‏بسا مضرّ بوده و در أثر خستگى و ملالتى كه به وجود مى‏آيد، نفس عقب زده و اشتياق انسان به عبادت و سائر تكاليف كم می‌گردد. خود ايشان نيز براى شاگردانشان تمام اين جهات را رعايت مى‏نمودند، به‏طورى‏كه گاهى به بعضى از شاگردان از مخدّرات، در عين اينكه سنّ آنها نيز كم نبود، ذكر تهليل را پنجاه مرتبه دستور مى‏دادند. أذكارى را كه دستور مى‏دادند، گاه به صورت أربعين و گاه بصورت مطلق بود و نسبت به اتّصال أربعينات مُصرّ بودند. يكى از تلامذهٔ سلوكى خدمت ايشان رسيد و عرض كرد: دو يا سه‏ماه است كه أربعينم تمام شده و چون به شما دسترسى نداشته‏ام ذكر نگفته‏ام. ايشان فرمودند: نهايت فاصله بين أربعين تا أربعين ديگر، يك روز است و نبايد بيشتر از اين فاصله بيفتد؛ و اگر دسترسى نداشتيد، على‏الدّوام، لا إلَـٰه إلّا اللّه بگوئيد. 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۶ 🆔 @allame_tehrani
🔰عنايت و اهتمام به اذكار قبل از خواب و نيز در دستورات عمومى به ذكر خواب نيز عنايت زيادى داشتند و كيفيّت آنرا غالباً به اين طريق بيان مى‏فرمودند: «سالک با طهارت و رو به قبله خوابيده، سورهٔ توحيد را سه مرتبه و هر يک از آية‏الكرسى، صلوات و تسبيحات أربعه (سُبْحَانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا اللّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ) را يكبار بخواند. بعد از آن ذكر: يَفْعَلُ اللّهُ مَا يَشآءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه را سه مرتبه خوانده و نيز آيهٔ آخر سورهٔ كهف، آيات أخيره از سورهٔ حشر ـ از لَوْ أَنزَلْنَا هَـذَا الْقُرْءَانَ عَلَى جَبَلٍ[۱] تا آخر سوره ـ و آيهٔ ۱۸ و ۱۹ از سورهٔ ءال‏عمران را قراءت كرده و تسبيحات حضرت زهرا سلام‌اللـه‏عليها را بگويد، و بعد از إتمام اين أذكار، ذكر توحيد و كلمهٔ طيّبهٔ لا إلَـٰهَ إلّا اللّه را بگويد تا در حال ذكر به خواب رود.» البتّه اگر كسى نمى‏تواند أذكار را در رختخواب بگويد و ممكن است خوابش ببرد، می‌تواند از هنگام مهيّاشدن براى خواب و وضو گرفتن، قراءت أذكار را شروع كند. علاوه بر اين أذكار كه سالک بايد آنها را در اوقات مخصوص و با رعايت شرايط و آداب آن بجا بياورد، مى‏فرمودند: سالک بايد على‏الدّوام و در تمام اوقات، توجّه به خداوند داشته باشد و لحظه‏اى از مراقبت حضرت پروردگار غفلت نكند. 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۷ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. صدر آيهٔ ۲۱، از سورهٔ ۵۹: الحشر. 🆔 @allame_tehrani
💠 نحوهٔ جمع بين ذكر دائمى خدا و انجام امور روزمرّه در أيّامى كه به مبحث استصحاب از رسائل شيخ‏أعظم رحمة‌اللـه‏عليه كه مشتمل بر مباحث دقيق و مشكلى است اشتغال داشتيم، از خدمت ايشان سؤال كردم: چه كنيم؟! اگر بخواهيم بتمام‏معنى‏الكلمه توجّه به خدا داشته باشيم، از فهم درس و دقائق و ظرائف آن بازمى‏مانيم، و اگر بخواهيم حقّ درس را بجا آورده و متن و زواياى آن را تحقيق كنيم، از ذكر و ياد خدا بازمى‏مانيم! حاصل پاسخ ايشان اين بود كه: ذكر و توجّه به حضرت معبود بر دو قسم است: يكى ذكر و توجّه إجمالى و ديگرى ذكر و توجّه تفصيلى. و آنچه براى سالک هنگام انجام و پرداختن امور روزمرّه از تعليم و تعلّم، كسب و تجارت، و صنعت و طبابت ضرورى است ذكر و ياد إجمالى است؛ در عين اينكه درس مى‏خواند و يا تدريس می‌كند و مباحثه و مطالعه دارد، دل نيز از ياد خدا روشن بوده، و بالمرّه از ياد او غافل نباشد. سپس براى تقريب اين معنا فرمودند: فرض كنيد امروز ظهر مهمان عزيزى بر شما وارد مى‏شود، رفيقى صميمى كه دوران رفاقت طولانى با او داشته و به يكديگر مهر و محبّت بسيار داريد؛ چگونه وقتى به درس رفته و يا در كوچه و خيابان هستيد به ياد او مى‏باشيد كه امروز ظهر مى‏آيد با اينكه كارهاى روزانه را نيز انجام مى‏دهيد، در اينجا نيز بايد چنين باشد. أمّا ذكر و ياد تفصيلى، در أوقات انجام أذكار و أوراد مقرّر مى‏باشد و وظيفهٔ سالک است كه در آن هنگام سرّ و ضمير را از غير خالى كرده و خلوت دل را براى مجالست با حضرت دوست مهيّا كند. و حاصل اينكه در هيچ حالى دل از محبّت و ياد خدا فارغ نباشد و در أثر اشتغال به كثرات، خداى ناكرده مبتلا به نسيان نشود؛ كه سرمايهٔ كار و سلوک مؤمن و وسيلهٔ نجات از شيطان، ذكر است. حضرت أميرالمؤمنين عليه‏السّلام مى‏فرمايند: ذِكرُ اللّهِ رَأْسُ مالِ كُلِّ مُؤمنٍ و رِبْحُهُ السَّلامَةُ مِنَ الشَّيْطانِ[۱] «سرمايهٔ هر مؤمنى در طريق رشد و تحصيل كمال، ذكر خداوند است. و سود حاصل از اين تجارت، سلامت و رهائى از شيطان است.» هم گلستان خيالم ز تو پر نقش و نگار هم مشام دلم از زلف سمن‏ساى تو خوش[۲] 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۶۸ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. غررالحكم، ص۱۸۸، ح۳۶۲۱ ۲. دیوان حافظ، ص۱۳۲، غزل۲۹۹ 🆔 @allame_tehrani
♻️ رابطهٔ ذكر با نفى خواطر و فكر از أهمّ امورى كه تجلّى سلطان معرفت براى سالک إلى اللـه بر آن متوقّف است يكى نفى خواطر و تحصيل آرامش و ديگرى فكر مى‏باشد. و اين دو امر با ذكر رابطه‏اى متقابل دارند، يعنى از سوئى ذكر موجب نفى خواطر و تحصيل آرامش است و همچنين موجب شعله‏ورشدن و نورانيّت فكر مى‏باشد، و از سوى ديگر حقيقت ذكر متوقّف بر نفى خواطر و آرامش است و نفى خواطر متوقّف بر فكر و توجّه به نفس مى‏باشد. بر همين أساس، ذكر از امورى است كه از آغاز سلوک لازم بوده و تا پايان نيز سالک از آن مستغنى نخواهد شد، البتّه كيفيّت آن در هر مرتبه متفاوت خواهد بود. آيات قرآن كريم و روايات مباركات و كلمات اعلام و بزرگان اهل‏عرفان در بيان كيفيّت رابطهٔ ذكر با نفى خواطر و فكر با هم تطابق دارد. أمّا در بيان تأثير ذكر در نفى خواطر و فكر، در سورهٔ مباركهٔ أعراف می‌فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَـآئِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ.[۱] «كسانى‏كه تقوا پيشه نموده‏اند، هنگامى كه شيطان پيرامون قلب و دل آنان به گردش درآيد و خاطره‏اى در دل ايشان بيفكند، ذكر و ياد خدا را به خاطر آورده و با آن، شيطان را دفع مى‏كنند؛ و در اين حال، ايشان بينا و صاحب بصيرت مى‏گردند و حجاب غفلت از ديدگانشان برداشته مى‏شود.» و می‌فرمايد: أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.[۲] «آگاه باشيد كه فقط با ذكر خداوند دلها آرام شده و از تلاطم و اضطراب خارج می‌گردد.» و عبدالواحد آمدى در كتاب غررالحكم و دررالكلم از أميرالمؤمنين عليه‏السّلام روايت می‌كند: مَن ذَكَرَ اللّهَ سُبحانَهُ أحيَى اللّهُ قَلبَهُ و نَوَّرَ عَقلَهُ و لُبَّهُ.[۳] «هر كس خداوند سبحانه را ياد كند، خداوند نيز دل او را به حيات معنوى زنده نموده و عقل و خرد او را روشن و نورانى می‌كند.» و در موضع ديگرى از آن حضرت روايت می‌كند: الذِّكرُ نورُ العُقولِ و حَياةُ النُّفوسِ و جَلآءُ الصُّدُورِ.[۴] «ذكر خدا، نور عقل‏ها، و حيات جانها بوده و سينه‏ها را از زنگار غفلت و رين معاصى جلا مى‏دهد.» و ملّا جلال‏الدّين‏محمّد رومى در مثنوى‌معنوى به همين حقيقت اشاره‏كرده و می‌فرمايد: اين قدر گفتيم باقى فكر كن فكر اگر جامد بود رو ذكر كن ذكر آرد فكر را در اهتزاز ذكر را خورشيد اين افسرده ساز[۵] از درون خويش اين آوازها منع كن تا كشف گردد رازها ذكر حقّ كن پاک غولان را بسوز چشم نرگس را از اين كركس بدوز صبح صادق را ز كاذب واشناس رنگ مى را بازدان از رنگ كاس[۶] ذكر حقّ پاكست چون پاكى رسيد رخت بر بندد برون آيد پليد چون بر آمد نام پاک اندر دهان نه پليدى ماند و نى اَندُهان[۷] 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. آيهٔ ۲۰۱، از سورهٔ ۷: الأعراف ۲. آيهٔ ۲۸، از سورهٔ ۱۳: الرّعد ۳. غررالحكم، ص ۱۸۹، ح ۳۶۴۵ ۴. غررالحكم، ص۲۸۹، ح۳۶۳۴ ۵و۶. مثنوى‌معنوى، ص۵۶۷ و ص۱۲۴ ۷. مثنوى‌معنوى، ص۲۰۶؛ اَندُهان، جمع اَندُه مخفّف اندوه است. 🆔 @allame_tehrani
💥حقيقت ذكر متوقّف بر نفى خواطر است بر اساس همين تأثير ذكر در نفى خواطر و فكر، نظر شريف مرحوم علاّمه والد و اساتيدشان بر اين بوده است كه جايگاه ذكر پس از نفى خواطر نيست، بلكه ذكر مراتبى دارد و برخى از مراتب آن مقدّم بر نفى خواطر و وسيلهٔ تحصيل آن مى‏باشد، گرچه حقيقت آن پس از نفى خواطر محقّق گردد. و طريقهٔ منسوب به مرحوم سيّدبحرالعلوم را در نفى خواطر مردود مى‏شمردند چنانچه علاّمه والد به تفصيل در شرح رسالهٔ سيروسلوک منسوب‏به‏بحرالعلوم و در رسالهٔ لبّ‏اللباب به اين امر پرداخته‏اند.[۱] أمّا توقّف حقيقت ذكر بر نفى خواطر أمرى است روشن و آشكار كه مستغنى از شرح و توضيح است. أميرالمؤمنين عليه‏السّلام مى‏فرمايند: لا تَذْكُرِ اللّهَ سُبْحَانَهُ ساهياً، و لا تَنْسَهُ لاهياً و اذْكُرْهُ ذِكراً كامِلاً يُوافِقُ فيهِ قَلْبُكَ لِسانَكَ، وَ يُطابِقُ إضْمارُكَ إعْلانَكَ. وَ لَنْ‏تَذْكُرَهُ حَقيقَةَ الذِّكْرِ حَتَّى تَنْسَى نَفْسَكَ فى ذِكْرِكَ وَ تَفْقِدَها فى أَمْرِكَ.[۲] «خداوند سبحان را از روى غفلت ياد مكن، و با إعراض از حضرت پروردگار او را فراموش مكن، بلكه خدا را با ذكر كامل ياد نما؛ آنگونه كه در ذكر، قلب تو با زبانت موافق و همراه، و باطن تو با ظاهرت مطابق و هماهنگ باشد. و البتّه خدا را به حقيقت ذكر، ياد نخواهى كرد تا آنكه خود را هنگام ذكر فراموش نموده و گم كنى!» با توجّه به اين دسته از أخبار روشن مى‏شود كه: آن ذكرى قلب و دل را به مرتبهٔ حيات طيّبه و معنوى رسانده و پردهٔ أوهام و شكوک كه مانع از إدراک حقائق است را كنار مى‏زند و عقل و طائر فكر را به پرواز در عالم قدس درمى‏آورد كه دل نيز با زبان همراه و موافق باشد، نه اينكه زبان به ذكر خدا مشغول أمّا قلب و ذهن سالک مستغرق در كثرات و أفكار و أوهام باطل باشد. 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. رسالهٔ سيروسلوک منسوب‏به‏بحرالعلوم، ص ۱۷۳، تعليقهٔ شماره ۱۴۱؛ و رسالهٔ لبّ‏اللباب، ص۱۴۱ ۲. غررالحكم، ص۱۸۸، ح ۳۶۲۸ 🆔 @allame_tehrani
🌿 بهرهٔ سالک از ذكر، به مقدار حضور قلب اوست و بايد دانست كه حظّ و بهرهٔ سالک از ذكر، به مقدار حضور قلب اوست و بس. و از آنجا كه نفس و شيطان بيمناک از افروخته‏شدن چراغ شهود و معرفت در دل سالكند، سعى دارند تا با إلقاء خواطر پريشان‏كننده و خيالات باطله، بارقه‏هاى ذكر را خاموش‏كرده و دل را در سردى و ظلمت، براى هميشه، مأمن و مأواى خود قرار دهند. بنابراين سالک با عنايات ربّانيّه، هنگام ذكر بايد هر مهرى به جز مهر خدا را از دل، و هر سودايى جز سوداى او را از سر بيرون كند تا ذكر او به ثمر نشسته و طلعت «مذكور» در آئينهٔ جان هويدا شود. 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۳ 🆔 @allame_tehrani
💬 تمثيلى براى لزوم نفى خواطر مثنوى‌معنوى در تمثيلى، از نفس و مكرها و وسوسه‏هاى آن تعبير به «موش» و از أذكار و عبادتها و مجاهدتهاى سالک در راه وصول به مقصود و حقيقت تعبير به «گندم» كرده است؛ كه اين موش نفس دائماً به انبار دست‏رنج او دستبرد زده و سرمايهٔ او را به يغما مى‏برد، و لذا چنين سالكى پس از ساليان دراز از سلوک خود هيچ طرفى نبسته و قدمى برنداشته است. و علاج آن را در دفع و هلاک اين سارق می‌داند. و بايستى دائما در سعى و تلاش باشد تا با استعانت از پروردگار و تضرّع به درگاه او، لطف إلهى شامل او شده بر آن فائق آيد. ما در اين انبار گندم مى‏كنيم گندمِ جمع آمده گم مى‏كنيم مى‏نينديشيم آخر ما به هوش كاين خلل در گندم است از مكر موش موش تا انبار ما حفره زده است وز فنش انبار ما ويران شده است أوّل اى جان! دفع شرّ موش كن وآنگه اندر جمع گندم جوش كن بشنو از أخبارِ آن صدر صدور لا صلوة تمّ إلّا بالحضور گر نه موشى دزد در انبار ماست گندم أعمال چل ساله كجاست؟ ريزه‏ريزه، صدق هر روزه چرا جمع مى‏نايد در اين انبار ما؟ بس ستاره آتش از آهن جهيد وين دل سوزيده پذرفت و كشيد ليک در ظلمت يكى دزد نهان مى‏نهد انگشت بر استارگان مى‏كُشد استارگان را يک به يک تا كه نفروزد چراغى بر فلک چون عناياتت شود با ما مقيم كى بود بيمى از آن دزد لئيم؟ گر هزاران دام باشد هر قدم چون تو با مايى نباشد هيچ غم[۱] 📚نورمجرد، ج۱، ص۴۷۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. مثنوى‌معنوى، ص۱۱ 🆔 @allame_tehrani
📿 حلقات ذكر و ياد خدا 🌳 حلقه‏هاى ذكر خدا، بوستانهاى بهشت در زمين حضرت رسول مكرّم اسلام صلّى‌اللـه‏عليه‏وآله‏وسلّم مى‏فرمايند: بادِروا إلَى رياضِ الْجَنَّةِ. فَقالوا: وَ ما رياضُ الْجَنَّةِ؟ قالَ: حِلَقُ الذِّكْرِ.[۱] «به سوى بوستانهاى بهشت سرعت جوئيد. پرسيدند: بوستانها و رياض بهشت چيست؟ حضرت فرمودند: حلقه‏هاى ياد و ذكر خداوند.» حضرت علاّمه والد أفاض‌اللـه‏علينامن‏بركات‏تربته در زمان اقامت در طهران عصرهاى جمعه با رفقا و تلامذهٔ سلوكى خود مجلس ذكر و ياد خدا داشتند و كيفيّت اين جلسات كه از يك‏ساعت‏ونيم به غروب تشكيل مى‏شد اين بود كه: ابتدا مدّتى به سكوت و توجّه تامّ و تمام به حضرت پروردگار مى‏گذشت، و بعد از آن، آيات دلنشين توحيدى قرآن بود كه اين شوريدگان را در عشق و محبّت خدا مستغرق می‌كرد و اشک از ديدگان آنان مى‏فشاند، و بعد از قرآن، دعاى سمات يا يكى از مناجات خمس‏عشرة يا بندهايى از دعاى جوشن كبير خوانده مى‏شد، و نهايةً با إقامهٔ نماز مغرب و عشاء جلسه ختم مى‏گرديد و بعضاً در اين جلسات ارشادات و تذكّراتى نيز بيان مى‏فرمودند. علاوه بر اين، در شب‏هاى سه‏شنبه در مسجد قائم نيز اين حلقهٔ ذكر تشكيل مى‏شد أمّا اختصاص به شاگردان ايشان نداشت و ديگران نيز در اين جلسات شركت مى‏كردند. حضرت علّامه والد در اين شب‏ها، سورهٔ نور را تفسير مى‏كردند و صحبت از مطالب عالى و راقى توحيد و عرفان بود. لذا اين جلسات نيز شور و حرارت و عشق عجيبى داشت و چنان مجذوب ايشان مى‏شديم كه گذر زمان را نمى‏فهميديم، حتّى در افرادى كه از شاگردان سلوكى ايشان نبودند، اين عشق و شور ظاهر بود؛ شخصى بود أهل آمل، شب‏هاى سه‏شنبه خود را از آمل به طهران مى‏رساند، فقط براى اين كه از مجالس علّامه والد استفاده كند. بسيارند كسانى كه از عرفان و توحيد سخن مى‏گويند، أمّا حلاوت و شيرينى ندارند، چون دلداده به خدا نيستند و توحيد حضرت حقّ را خودشان ذوق نكرده‏اند؛ و المُسْتأجرةُ لَيستْ كَالنّآئِحةِ الثَّكْلى. أمّا عارف حقيقى و انسان كامل كه اين منازل را پيموده و سختى راه را چشيده و بالأخره هستى مجازى خود را در آتش محبّت خدا خاكستر نموده، وقتى از عرفان و محبوب خود سخن می‌گويد، دل‏ها را به خود مى‏ربايد و آن آتش را نيز در دل مخاطبين مى‏اندازد. 📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. بحارالأنوار، ج۱، ص۲۰۲، ح۱۲ 🆔 @allame_tehrani
💗 تشديد نشاط و عشق به خداوند در جلسات ذكر خدا سالک با مركب نفس، مراحل و منازل سلوک را مى‏پيمايد و محرّک اين مركب، نشاط و عشق و محبّت به خداوند متعال است. ايشان مى‏فرمودند: نفس انسان حكم باطرى را دارد كه بايد شارژ شود و در اين جلسات است كه قلب سالک شارژ مى‏شود و از عشق پروردگار سرشار می‌گردد. وقتى مؤمنين دور هم گرد مى‏آيند و با هم قلبهايشان را متوجّه خدا مى‏كنند، بهرهٔ بيشترى برده و زودتر به مقصد مى‏رسند. لذا از ميزان شوق و لحظه‏شمارى سالک براى جلسهٔ بعدى، إنّاً كشف مى‏شود كه او بهره خود را از اين جلسات مى‏برد يا نه. و عطش خدا را كسى در دل دارد كه پيش از همه و منظّم به جلسه مى‏آيد. در زمانى كه به مشهد مقدّس رضوى مشرّف شدند و رفقاى ايشان نيز هجرت كرده و به ايشان پيوستند، جلسات عصر جمعه نيز دائر بود. و علاوه بر آن، شبهاى سه‏شنبه نيز جلساتى مخصوص شاگردان خود مقرّر فرمودند و مى‏فرمودند: اگر چنانچه اين باطرى در طول هفته كم بياورد، جلسات شب سه‏شنبه آن را تأمين می‌كند. و بالجمله حضرت علّامه والد و نيز حضرت آقاى حدّاد و حضرت آقاى قاضى رضوان‌اللـه‏تعالى‏عليهم به اين جلسات عنايت و توجّه خاصّى داشتند. حقير كراراً از حضرت آقاى حدّاد و نيز از فرزند أرشد مرحوم قاضى، مرحوم آقا سيّد مهدى قاضى، شنيدم كه حضرت آقاى قاضى در جلسه‏اى كه با رفقايشان در مدرسهٔ هندى داشته‏اند مى‏فرمودند: به شرق و غرب عالم نظر انداختم و هيچ جلسه‏اى را بهتر از اين جلسه نديدم! مرحوم آية‌اللـه تألّهى رضوان‌اللـه‏عليه كه بعضاً در جلسات مرحوم حضرت آية‌اللـه أنصارى قدّس‏سرّه شركت كرده و فيض مى‏بردند، در وصف آن جلسات اين شعر را مى‏خواندند: آسمان رشک برد بهر زمينى كه در او يک دو كس بهر خدا يک نفسى بنشينند 📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۴ 🆔 @allame_tehrani
🔰شرائط بهره‏ورى از جلسات ذكر خدا حضرت علّامه والد قدّس‏سرّه مى‏فرمودند: جلسات شرائط سابقه و لاحقه دارند و سالک با رعايت آنها می‌تواند از مجالس ذكر بهرهٔ كامل را ببرد و سرمايهٔ ارزندهٔ معنوى عشق و محبّت به پروردگار را كه در أثر توجّه و اتّحاد دل‏ها به دست آمده، زنده نگه دارد و بيهوده از دست ندهد. نظر شريفشان بر اين بود كه اگر كسى اين شرائط را رعايت نمايد، بهرهٔ خود را خواهد برد، گرچه خودش متوجّه نگردد و ظهور و بروزى نداشته باشد. شخصى از رفقا خدمت ايشان عرض می‌كرد: من نمى‏توانم به فلان جلسه بروم و از آن جلسه استفاده نمى‏برم. ايشان فرمودند: استفادهٔ شما در همان جلسه است. و البتّه نفس دستور ولىّ‏خدا موجب استفاده می‌گردد. 📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۵ 🆔 @allame_tehrani
🔴 لزوم توجّه و جمعيّت خاطر در جلسات ذكر مى‏فرمودند: سالک قبل از ورود به جلسه بايد خود را از مشاغل و شواغلى كه دارد فارغ كند و خانهٔ دل را از غير و آثار ماسوى‌اللـه تكانده و با ضميرى صاف و روشن وارد مجلس شود، تا هم خود استفاده كند و هم به ديگران بهره برساند؛ ولى اگر سالك با ذهن پريشان و گرفتار در تارهاى أوهام و خواطر و مشغول به كسب و كار و زن و بچّه و درس و كتاب، به جلسه بيايد، نه تنها استفاده نمى‏كند، بلكه مايهٔ اضطراب و تشويش خاطر سالكان مبتدى و ضعيف شده و راه آنان را نيز سدّ می‌كند. روزى در طهران و در خدمت ايشان به جلسه‏اى رفتيم كه با ده‏دوازده نفر از رفقا تشكيل شده بود. ده دقيقه در سكوت نشستيم. ناگهان ايشان فرمودند: خواطر آقايان رفقا متشتّت است و جمعيّت خاطر نيست و تا اطّلاع بعدى، جلسات تعطيل است. و تشريف بردند و آن جلسه تا مدّتى تعطيل بود. بارى، از اين رفتار حضرت علّامه والد قدّس‏سرّه به خوبى استفاده مى‏شود كه اين جلسات به‏خودى‏خود موضوعيّت ندارند و ارزش و فضيلت آنها زمانى است كه قلب سالک را كه در أثر توجّه به عالم كثرت و رعايت أحكام و لوازم آن نزول كرده، با آتش محبّت خدا به عالم توحيد صعود دهد و حال وحدت بر كثرت غالب شود، و إلّا سالک اندک توجّه و حرارت عشقى را كه دارد چه‏بسا در همين جلسه از دست بدهد! ديگر اينكه جلسه بايد در جاى آرام و فارغ از أشياء و مناظرى باشد كه مانع از توجّه مى‏شود. و سالک هنگام ورود به جلسه نبايد با سلام كردن[۱] يا سروصدا سكوت جلسه را بشكند و مانع از سير و تفكّر رفقاى خود شود، زيرا عمده استفاده و بهره‏ورى از جلسه در همين سكوت همراه با توجّه است. 📚نورمجرد، ج۱، ص۶۳۶ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. سلام‏كردن مستحبّ مؤكّد است، أمّا گاهى به علّت تقارن با أمر ديگرى استحباب آن ساقط مى‏شود، بلكه ترک آن راجح است. شهيد ثانى رحمة‌اللـه‏عليه در آداب ورود به مجلس درس می‌فرمايد: وعَدَّ بعضُهم حِلَقَ العِلمِ حالَ أخذِهِم فى البَحثِ مِنَ المَواضِعِ الَّتى لا يُسَلَّمُ فيها، و اخْتارَهُ جَماعةٌ مِنَ الأفاضِلِ و هُو مُتَّجِهٌ حيثُ يَشغَلُهم ردُّ السَّلام عمّا هُم فيهِ مِنَ البَحثِ و حضورِ القَلبِ كَما هو الغالبُ سيَّما إذا كانَ فى أثنآءِ تقرير مسألةٍ فَإنَّ قطعَهُ عَليهِم أضرُّ مِن كثيرٍ مِنَ المَواردِ الّتى ورَد أنّه لا يُسَلَّمُ فيها. «برخى، مجالس علم را در حالى كه أهل آن مشغول به بحث و گفتگوى علمى هستند، از مواردى شمرده‏اند كه سلام‏نمودن در آن مستحبّ نمى‏باشد و عدّه‏اى از أفاضل اين نظر را اختيار نموده‏اند و اين سخنى است وجيه و نيكو؛ زيرا غالباً جواب سلام دادن در اين مجالس أشخاص را از بحث علمى و حضور قلب و تمركز لازم در آن باز مى‏دارد، خصوصاً اگر در ميان تقرير و تبيين يک مسألهٔ علمى باشند و رشتهٔ سخن پاره گردد كه از هم گسستن اتّصال مطالب ضررش از ضرر بسيارى از مواردى كه در شرع از سلام‏كردن در آن نهى شده است، بيشتر است.» (منية‏المريد، ادب سيزدهم از آداب درس، ص ۲۶۹) 🆔 @allame_tehrani