بسم الله الرحمن الرحیم
‼️خیلی حواست جمع باشه!!
هم نشینی رنگ می دهد؛ اشخاص رنگ می دهند، رفیق خوب ؛؛چه خوب!معاشر خوب ؛؛چه خوب!
🤝معاشر خوب پیدا کردی آدم عاقل ؛ دانا؛ پارسا؛ هوشیار بدست آوردی نوش جانت! گواریت باد!!
👈آن معاشرت برکت عبادته!
👈مکالمه با او عبادته!
👈غذا خوردن با او عبادته!
👈مسافرت با او عبادته!
🔻ببینید که با چه کسانی گفت و شنود دارید!؟
🔴برای هرکسی که مرگ پیش آمد؛
حالا زود ذهن جنابعالی می رود به سمت مرگ اضطراریِ طبیعی!
البته آن هم هست ، برای هر کسی که انصراف از این نشئه پیش آمد
زمان انتقال ما به عالم دیگر شد
🚫پس خیلی هم وقت نمانده!!
و رسیدیم..و رسیده...چیزی نمانده آقا!!!
🔺پنجاه ساله ها به حساب بنشینید!!
👈ببینید نقد و نسیه شما چیه؟!
به حساب کارتون برسید...
🔺شصت ساله ها وقت درو کردن رسیده!!!
دیگه وقت رفتن رسیده!!
دیگه وقت مِن مِن کردن نیست؛ حواستون جمع باشه!!!!
💢هیچکس ظلمت نمی کند
گرسنه ات که میشه غذا را باید از درخت وجود خودت بخوری!!
حالا چی کاشتی !؟؟
حالا ببین چه میوه ائیست!؟؟
از خودت باید بخوری...
ازخودت باید بِرویَد....
از خودتان بترسید!!!!
♨️فرمایشات عرشی حضرت علامه حسن زاده
╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
اثر همنشین.mp3
1.41M
اثر همنشین
فرمایشات عرشی حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله
╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
🍀انسان الهى انسانى قرآنى است كه لا يسمه الا المطهرون.
🍀انسان قرآنى مى داند آنچه را كه مى انديشد و مى بيند و مى شنود، خلاصه هر كار و نيتى كه مى كند آن را مس مى كند.
🍀نيات و افكار و افعال انسان ، همه انسان سازند.
🍀 انسانى قرآنى مس نمى كند مگر پاك را.
🌿حضرت علامه حسن زاده آملی
╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
تولدی دوباره
🍃🍃#برگی_از_معرفت 🍂🍂 #داستان_یک_انسان #قسمت_چهارم ☄یك روز انسان با جماعتی روبرو شد كه آنها هم به
🍃🍃 #برگی_از_معرفت 🍂🍂
#داستان_یک_انسان
#قسمت_پنجم
☄انسان گفت: پس چه باید بكنم؟ فرشته گفت: تو نزدیك حرم شدهای و باد وظیفه دارد از ورود افراد نامحرم به حرم جلوگیری كند. انسان گفت: ولی من كه نامحرم نیستم. فرشته گفت: چرا هستی؛ تا مثل كودكان ساده نشوی ملكوت خدا را در نخواهی یافت.«مسیح (ع) »
وجود تو پر از آلایش و پیچیدگی است؛ نگاه تو یك نگاه جزء نگر و كثرت بین است. انسان درنگ نكرد؛ تمام آلایشات و پیچیدگیها را از وجود خودش دور كرد. نگاهش نگاه كل نگر و وحدتبین شد و لباس سادگی بر تن نمود، ساده، ساده، ساده درست مثل كودكان.
گفـــت كه دیوانــه نهای، لایق ایــن خانه نهای
رفتم و دیوانــه شدم، سلسله بندنده شدم
گفـت كه سرمست نـهای رو كه از این دست نهای
رفتـــم و سرمست شــدم وز طـــرب آكنده شدم
گفت كه بی بال و پری من پر و بالت ندهم
در هوس بال و پرش بی پر و پركنده شدم
☄ طوفان شدید جایش را با یك نسیم دلانگیز عوض كرد؛ نسیم بوی خوشیار را برایش میآورد و او مست و مست شده بود.
بوی خــوش تو هر كه ز باد صبا شنیـــد
از یـــار آشنـــا سخــن آشنـــــا شنــیـــد
یا رب كجاست محرم رازی كه یك زمان
دل شرح آن دهد كه چه دید و چهها شنید
☄خانه خدا از دور پیدا بود؛ ساده و بیآلایش؛ انسان قدمهایش تند و بلند شده بود و دیگه نمیتوانست آرام گام بردارد. گاهی هم طاقت نمیآورد و شروع میكرد به دویدن. چشمان انسان پر از اشك بود. او میدوید و میگریست و زیر لب زمزمه میكرد:
لبیك - لبیك الهم لبیك - لبیك - لاشریك لك لبیك - ان الحمد والنعمه لك و الملك - لاشریك لك لبیك
انسان به خانه دلدار رسیده بود و از شدت شوق به دور خانه چرخ میزد؛ نه یك دور، نه دو دور، نه سه دور،... بلكه هفت دور چرخ میزد و چرخ میزد. حلقه در دستش بود اما دستش میلرزید و جرات كوبیدن در را نداشت. بالاخره به خودش جرات داد و در را زد. یك ندایی از دورن خانه شنید كه میگفت:
كیست؟ انسان گفت: منم، اما جوابی نیامد و در باز نشد. انسان گفت: منم همانكه بیتاب تو گشته، همانكه این راه دراز را به عشق تو پیموده، همانكه عاشق تو شده، باز كن غربیه نیستم آشنا هستم. اما در باز نشد كه نشد و انسان با دلی شكسته پشت در زانوی غم به بغل گرفت. او این راه دراز را تا اینجا طی كرده اما الان ناكام مانده است. طاقتش طاق شده و از خود بی خود گشت. انسان سر به كوه و بیابان گذاشت. از كوه به دشت، از دشت به كوه و از كوه به كوه. مضطر و بیچاره شده بود و تنهای تنها...
#ادامه_دارد ...
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅
🔸پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معدهاش او را معذور داشت.
حکیم به او عسل تجویز کرد.
🔹جوان میترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود لذا نمیخورد.
حکیم گفت : بخور و نترس که من کنار تو هستم.
جوان خورد و بدون هیچ دردی معدهاش عسل را پذیرفت.
🔸حکیم گفت : میدانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمیدانم.
حکیم گفت : عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو ، یکبار در معده زنبور هضم شده است.
🔹پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر میخواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معدهاش هضم میکند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور!👌
╭┅──────┅╮
❤ @tarrk_gonah✅
╰┅──────┅