eitaa logo
استاد علامه محمد تقی جعفری (ره)
1.5هزار دنبال‌کننده
773 عکس
148 ویدیو
22 فایل
این کانال تنها کانال رسمی موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری (ره)، در ایتا است و تحت نظر موسسه اداره می شود. آی دی کانال : @allameh_jafari ارتباط با مدیر کانال: @MTJafari لینک صفحه اینستاگرام : https://www.instagram.com/jafari_allameh/
مشاهده در ایتا
دانلود
شما این مسأله (خدا) را مطرح می نمایید، اما وقتی که وارد توحید واقعی بشوید، آن وقت خواهید دید که زندگی شما چه قدر شکوفان می شود، و بدون آن (بدون استناد به انگیزه الهی) زندگی قابل تفسیر نبوده است و نیست و نخواهد بود. این را هنوز جواب نداده اند. نه این که فلاسفه کار نکردند و متفکران نکوشیدند، خیلی هم کوشیدند و کار کردند، ولی جواب ندارند. برای این جواب ندارند که بعد از این که در {طول زندگی } پانصد کاسه آبگوشت را خوردیم، ٧٠٠_٨٠٠متر پارچه را پاره کردیم، و ٢٤٠٠ بار عمل جنسی انجام دادیم، سپس چه؟ این سپس چه را جواب نداده اند. (این موارد را) روح قبول نخواهد کرد، زیرا روح نمونه بی نهایت است. آیا شما می خواهید این نمونه بی نهایت را در آبگوشت بخیسانید؟ آیا قصد دارید روح را از خود بیرون آورده، در آبگوشت بریزید و آن را ترید کنید؟ آیا می خواهید روح را با غذای گوشت سیر کنید؟ آیا شما می خواهید این روح را با آقایی دنیا سیر کنید، همان طور که ناپلئون می خواست سیر بشود؟ آیا می خواهید این (روح) را سیر کنید؟ او سیر نخواهد شد. در یکی از جلسات ماه مبارک رمضان مثالی زدم: آیا تا به حال دو پای مرغ را گرفته اید؟ وقتی دو پای مرغ را می گیرید، مرغ شروع می کند به پرپر زدن. مدام پر و بال می زند. اگر وارد مغز این مرغ شوید، خواهد گفت بی نهایت می پرم. می گوییم تو جان می کنی و نمی پری، زیرا پاهای تو گیر است. وقتی که پای خود را به پول گیر انداختید، یا به دو چشم و ابرو گیر انداختید، امکان ندارد که جان نکنید، جان می کنید. روح را گیر نیندازید. روح را این قدر دستکاری نکنید، این روح خوب راه می رود، و راه خود را عالی بلد است. پاهای روح را نگیرید. بعد هر چه از او بخواهید، دو دستی در اختیار شما خواهد گذاشت. دانش حرفه ای، پای روح شما را نگیرد. سه، چهار کلمه اصطلاحی، یک تکه کاغذ، نسب، من پسر فلانم، یا نژاد ما به فلان جا منتهی می شود، این دو پای روح را از این (الفاظ) بیرون آورید. طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت بِدَر آی تا ببینی طیران آدمیت  آخر، تو که بیرون نمی آیی! می گویی من در خرما هم غوطه ور می شوم و خدا را در می یابم. آیا ادعا را می بینید؟ توجه کنید. مثال؛ شخصی پای بند تمبر می شود. از ده متری نگاه می کند و می گوید این تمبر، یک وقتی قیمت بلوکش این قدر بود. بعدا در تاریخ بعدی یک بار دیگر چاپ کردند. این سری اش هفت عدد بود. رنگ بنفش آن خیلی کمیاب است، اما این رنگش این طور است و... در صورتی که اگر همین تمبرها را به دست یک آدم معمولی بدهید، شاید ٥ یا ٦ سال هم فکر کند، باز نفهمد که این چیست و قضیه چیست. این شخص به چه چیزی بند شده است؟ به یک تمبر. اگر به او بگویید: من شما چیست؟ می گوید: من؟ مدتی است که دیگر ما، من به کار نمی بریم، ما با کیلوگرم سروکار داریم. اگر بگویید: درباره اندیشه خودتان برای من صحبت کنید، که اندیشه یعنی چه؟ می گوید: اندیمشک را می گوید؟ ما وقتی با قطار به اهواز می رفتیم، در راه اندیمشک را دیدیم که خیلی جای باصفایی است. اندیشه می شود اندیمشک، اندیشه ای که در این (مغز) است. تمبری که از آن طرف دنیا آمده است، آن را می شناسد، ولی اندیشه را نمی شناسد. این مثال را بدین جهت عرض کردم که این زندگی ها قابل تفسیر نیست. برای این که {روح } پابند است. در زندگی شما، حرکت روح جوهرش است. روح اگر از حرکت ایستاد، دیگر پی فلسفه نروید، چون خسته می شوید. علامه محمدتقی جعفری رحمة الله علیه ، 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🏴 شهادت حضرت حمزه(ع) و وفات حضرت شاه عبدالعظیم حسنی(ع) را تسلیت عرض مینماییم. @allameh_jafari
🌿به مناسبت سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی  آقای دکتر عبدالرحیم گواهی از نویسندگان و مترجمان آثاردینی و … درباره دیدار دکتر شریعتی با استاد محمدتقی جعفری خاطراتی دارند که از قضا در آن دیدار بحث انتقادات و ایرادات بر برخی نوشته ها و آثار شریعتی می شود که شریعتی هم در کمال فروتنی آمادگی خود را برای پذیرش و تصحیح اشتباهات اعلام می دارد : دکتر علی شریعتی را در سالهای ۱۳۴۰ به بعد زیاد می دیدم و در حسینیه ارشاد در سخنرانیهای ایشان حضور داشتم یک بار ایشان که می دانست من شاگرد استاد محمدتقی جعفری هستم به من گفت مرا به خانه استاد ببر . برای روز جمعه قرار گذاشتیم یک ماشین فولکس داشتم گه در ان موقع ماشین کوچکی بود با این ماشین با دکتر به منزل استاد رفتیم . دکتر بسیار به استاد جعفری احترام کرد و به ایشان گفت واقعا دین را اساتید پرمایه و بی مدعایی مثل شما حفظ کرده اند . استاد به دکتر شریعتی گفتند : بعضی افراد از برخی مطالب کتابهای شما ناراحت هستند و ایراد می گیرند دکتر گفت آقا نظریه در دین عرضه کردن کار شما و تخصص شماست من یک جامعه شناس هستم و بلد هستم مردم و جوانها را به حرکت درآورم . این ماشین را من روشن می کنم و به حرکت درمی آورم اما اینکه به کدام سمت برود شما باید جهت آن را بگویید دکتر شریعتی سپس مطلب عجیب تری گفت و افزود استاد شما همه آثار مرا وکالتا و نیابتا از سوی من بخوانید و هر کجا را که مایل باشید با مداد قرمز خط بکشید اصلا من نمی خواهم بدانم کجاها را خط می زنید من در چاپهای بعد می دهم آن مطالب را از نوشته هایم حذف کنند . این کمال تواضع دکتر شریعتی بود و استاد بسیار به ایشان محبت کرد و گفت چشم و پذیرفت . اما این که این مطلب عملی شد یا نشد ظاهرا قضایا طور دیگر پیش آمد و دکتر شریعتی زندانی شد و کار ان طور که دکتر می خواست پیش نرفت ولی شاهد بودم که ایشان در حضور من به استاد گفت از الف تا یای تمام مجموعه ها را هر کجا که مایلید خط بزنید . کتاب سیره استاد علامه محمدتقی جعفری به نقل از آقای عبدالرحیم گواهی @allameh_jafari
🌿 علامه محمدتقى جعفرى و ـ 💠 دكتر على شريعتى با علامه محمدتقى جعفرى آشنايى نزديك داشت و به ايشان ارادت مى‌ورزيد. پدر وى، مرحوم محمدتقى شريعتى، قبل از فرزند، به حلقه دوستان علامه جعفرى بود و با ايشان مراودت داشت. نقل شده است كه وى از استاد جعفرى درخواست مى‌كند كه نسبت به فرزندشان دكتر شريعتى التفات بورزند و از حيث علمى در جلسات خصوصى او را تعليم فرمايند كه مورد پذيرش مرحوم جعفرى واقع گرديد و ايشان نيز مدتى دكتر شريعتى را در حلقه تدريس و گفتگوى علمى خصوصى خود پذيرا شدند كه متأسفانه به دليل حضور و مداخله برخى عناصر مشكوك و ناسالم در اطراف وى (مرحوم على شريعتى)، اين جلسات قطع مى‌شود. استاد جعفرى همواره از قضاوت له و يا عليه دكتر شريعتى اجتناب مى‌ورزيد و در پاسخ به مراجعانى كه براى نفى وى و اعلام كتبى عدم صلاحيت طرح مباحث دينى به ايشان شده بودند، با ذكر مثالى از شيوه تحليل انتقادى خود در قبال مثنوى معنوى چنين تأكيد مى‌فرمودند: «به جاى نفى و طرد مطلق، بياييد و آثار دكتر شريعتى را نقادانه تفكيك كنيد و با تحليل منصفانه، نكات قوت و ضعف آنها به آيه مباركه: «فبشر عبادى الذين يستمعون القول فستبعون احسنه» عمل كنيد و با اين اقدام عادلانه، جامعه را به خير و صلاح، راهنمايى و ارشاد كنيد. فيضى، كريم، جاودان انديشه، چاپ اول، پاييز ۱۳۸۰، انتشارات تهذيب، ص ۴۳۲ و ۴۳۳ @allameh_jafari
🎞 📌 بحثی درباره و 🔰 https://www.aparat.com/v/CV9Qi 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🌿 علامه محمدتقى جعفرى و ـ 💠 بنا به نقل از مرحوم علامه جعفرى : عده‌اى در زمان حيات مرحوم دكتر شريعتى نزد اينجانب آمده، از من خواستند تا مقام علمى و فلسفى ايشان را ارزيابى كرده و صريحا بنويسم كه ايشان حق اظهارنظر در مقدار قابل توجهى از مسائلى را كه مطرح كنند، ندارند. در پاسخ آنها گفتم: من از شما يك سؤال دارم. با پاسخى كه خواهيد داد، تكليف پيشنهاد شما روشن مى‌شود. مى‌دانيد كه مثنوى مولوى، مطمح انظار صاحب‌نظرانى بوده است كه در ميان آنان، هم موافق و هم مخالف وجود داشت و اين كتاب يكى از طوفانى‌ترين كتابها از ديدگاه موافقان و مخالفان بوده است. اينجانب هنگامى كه تصميم به تفسير و نقد و تحليل اين كتاب گرفتم، با خداوند سبحان راز و نياز نموده، عرض كردم: پروردگارا! لطف و عنايت فرما تا در «تفسير و نقد و تحليلِ» اين كتاب شگفت‌انگيز، دچار بدداورى نشوم و آنچه را كه خوب و قابل استفاده جامعه است، از آنچه صحيح نيست و افكار جامعه از آن آسيب خواهيد ديد، از يكديگر تفكيك كنم و هر دو نوع را با دليل مناسب تذكر دهم تا دردى بر دردهاى جامعه نيفزايم. شما آقايان عزيز! بياييد سخنان عمده آقاى دكتر على شريعتى را جمع‌آورى كرده و تفكيك را درباره آنها انجام دهيد تا هم مشمول عنايت خداوندى شويد كه به آيه مباركه: «فبشّر عبادى الذينَ يستمعونَ القولَ فیتبعون احسنه» عمل كرديد و هم جامعه نه تنها از شما مى‌پذيرد، بلكه با اين اقدام عادلانه، جامعه، ارشاد و اندرزى حياتبخش در قلمرو دين و علم و معرفت از شما مى‌گيرد. اما متأسفانه اين كار را نكردند. فيضى، كريم، جاودان انديشه، چاپ اول، پاييز ۱۳۸۰، انتشارات تهذيب، ص ۴۳۳ @allameh_jafari
🌿 علامه محمدتقى جعفرى و ـ خاطره زير را دكتر عبدالرحيم گواهى نگاشته است : هنگامى كه به تحريك شيخ على اسلامى، سخن درباره آثار و اقوال دكتر شريعتى زياد شده بود و همگى شاهد بوديم كه شخص شريعتى و حسينيه ارشاد گاهى ناجوانمردانه مورد اتهام قرار مى‌گرفتند، ايشان روزى از من خواستند كه به اتفاق به ديدن استاد جعفرى برويم. صبح روز جمعه‌اى، حقير در آپارتمان روبروى حسينيه ارشاد به دنبالشان رفتم و با قرار قبلى به منزل استاد جعفرى رفتيم. مرحوم شريعتى خدمت استاد جعفرى عرض كردند: «ببخشيد آقا! كار من تحريك و راه انداختن نيروهاى اجتماع و جوان است. اين ماشين كه روشن شد و راه افتاد، ديگر بقيه كار با شماست. اين شما هستيد كه بايد براى آن، جهتِ حركت تعيين كنيد. جنابعالى از طرف من مختاريد كه همه آثار و نوشته‌هاى بنده را بخوانيد و هر كجايش را مخالف اسلام و تشيع و به هر دليل ناجور يافتيد، خط بكشيد تا در چاپ‌هاى بعدى آنرا حذف كنند». استاد جعفرى با محبت و مهربانى و تواضع خاص خويش، اين پيشنهاد را پذيرفتند و قول دادند به هر مورد برخورد كردند، به اطلاع برسانند. فيضى، كريم، جاودان انديشه، چاپ اول، پاييز ۱۳۸۰، انتشارات تهذيب، ص ۴۳۴ @allameh_jafari
🌿 علامه محمدتقى جعفرى و ـ (پایانی) مرحوم استاد محمدتقى شريعتى، پدر دكتر على شريعتى، قبل از فرزند به حلقه دوستان استاد پيوست و با ايشان مراودت داشت. نقل شده كه وى از استاد جعفرى درخواست مى‌كند كه نسبت به فرزندش دكتر على توجه كند و در جلسات خصوصى خود، او را تعليم دهد ... علامه جعفرى به مناسبت درگذشت استاد محمدتقى شريعتى، در مقاله‌اى تحت عنوان «استاد محمدتقى شريعتى، فقيد علم و عمل و ارشاد»، درباره اين شخصيت تعابير ارزنده‌اى به كار برده و از خدمات علمى و دينى او به نحو احسن تجليل و تكريم به عمل آورده است: «... از آن شخصيت‌هاى وارسته‌اى كه در محيط خود، بلكه در قلمروى پهناورتر، با گفتار و تأليفات و اعمالش در تبديل حيات طبيعى محض نونهالان جامعه به «حيات معقول»، تلاش و تكاپوهاى مخلصانه و از روى ايمان انجام داده است، دانشمند ارجمند مرحوم آقاى محمدتقى شريعتى بود. بى‌ترديد، اين شخصيت از معلمان و مربيان والامقام جامعه بوده است كه اثر تعليم و تربيت و ارشادشان در جوّ فرهنگ معنادار استمرار خواهد داشت. فقيد علم و عمل و ارشاد، هزاران انسان حقيقت‌جو را به منابع چشمه‌سارهاى حيات‌بخش هدايت كرد و آنان را از دشت‌هاى سوزان «بارى به هر جهت» و «سرخوشى‌هاى اپيكورى» نجات داد. ايمان اين تازه‌پريده از قفس ماده و ماديات، از حركات چشم و نشستن و برخاستن، تا نوشته‌هاى ارزنده و سخنانِ باروحش مى‌درخشيد. او ايمان داشت، لذا مى‌توانست در دل‌هاى پاكان جامعه، بذرهاى معرفت و ايمان را با آبِ حياتِ تعليم و تربيت آبيارى كند ...» فيضى، كريم، جاودان انديشه، چاپ اول، پاييز ۱۳۸۰، انتشارات تهذيب، ص ۴۳۱ و ۴۳۲ @allameh_jafari
ـ چه بايد كرد؟ پس از مطالعه و بررسىِ محتويات بيانيه سمپوزيوم ونكوور درباره بقاى بشر در قرن بيست و يكم و با در نظر گرفتن افقِ بسيار وسيعِ علوم و ارزش‌ها و معنويات از يك سو، و قدرت و اراده سازنده انسانى از سوى ديگر، به اين نتيجه مى‌رسيم: اساسى‌ترين (يكى از اساسى‌ترين) راه‌ها براى نجات بشر كه امروزه بقاى او طبق همين اعلاميه و اعلاميه‌هاى ديگر به خطر افتاده، اين است كه با بذل مساعىِ مشتركِ صاحب‌نظران علمى و فلسفى و ارزشى به طور عموم (اخلاق، زيبايى‌ها، مذاهب و هرگونه معنويات)، كشف و اثباتِ مجددِ هماهنگى و پيوستگىِ علوم و معنويات و ارزش‌ها را مطرح و آن را براى همگان قابل درك و پذيرش سازيم. هم‌چنين، اميدواريم صاحب‌نظران ارجمند پس از مطالعه و بررسى اين كتاب، در راه خدمت به مسأله اساسىِ حيات انسان‌ها و وفا به دِين بزرگى كه درباره بنى‌نوعِ خود به عهده دارند، علاوه بر بيان نظرات خود درباره مطالب اين كتاب، آراء و عقايد خود را ـ حتى‌المقدور با ذكر دلايل مناسب ـ براى ما ارائه فرمايند، باشد كه با الطاف و عنايات الهى، گامى در حد مقدور در زمينه اين مسأله حياتى براى انسان‌ها برداريم. حقوق جهانى بشر، محمدتقى جعفرى، ص 120 – Part 52 پایان 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
شب بود و پسر ذی الجوشن شقی ترین مرد تاریخ، که این داستان زیر سر اوست و به آن وضع رساند - والا ابن زیاد را می شد قانع کرد، به شک هم می افتاد - همان گونه که به شک هم افتاد - از نزدیکی های چادرهای این لشکریان ابدیت عبور می کرد. مسلم بن عوسجه آن جا ایستاده بود، گفت: یا اباعبدالله، این شمر است که از این نزدیکی رد می شود. اجازه بدهید من با همین تیری که در دست دارم، همین جا او را بکشم. چرا او این اجازه را خواست؟ زیرا شمر زیربنای این حادثه خونین بود. منطق ما چه می گوید: منطق ما می گوید معطل نکن، اما منطق حرکت الهی می گوید: قصاص قبل از جنایت نمی شود. این منطق کسی است که حرکت او برای خداست. این شخص {امام حسین (علیه السلام)} مزه دیگری از زندگی فهمیده است. {این است که در پاسخ به مسلم بن عوسجه می گوید:} جنگ شروع نشده است و ما نمی توانیم پیشدستی بکنیم. هنوز جنایتی روی نداده است. طرفین هنوز قیافه صددرصد جنگی از نظر رسمی بر خود نگرفته اند. و شمر رد شد و رفت. چنان که علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ابن ملجم را رد کرد و رفت. علی بن ابی طالب (علیه السلام) وقتی به ابن ملجم نگاه می کرد که عبور می کرد، می گفت: ارید حیاته و یرید قتلی عذیرک من خلیلک من مراد من زندگی این مرد (ابن ملجم پلید) را می خواهم، او کشتن مرا. عذر این دوست مرادی ات را در این مقابله به ضد برای من بازگو کن. این ها می توانند قانون بسازند و به بشر راه را نشان بدهند، زیرا راه را می شناسند. حضرت {علی} فرمود: من چه کنم؟ من به او چه بگویم که او (ابن ملجم) را بکشم؟ قصاص قبل از جنایت! عین مکتب را ببینید. مکتب یکی است. شب عاشورا، عین همین قضیه درباره مسلم بن عوسجه است. واقعا داستان عجیبی است! این است معنای حرکت الهی! این است معنای این که انگیزه انسان واقعا انگیزه خدایی باشد، در زندگانی، دیگر نه محدود فکر می کند، نه زندگی اش را محدود می بیند و نه ناملایمات، روح او را متلاشی می کند. الا ان اولیاءالله، لا خوف علیهم و لا هم یحزنون آگاه باشید که دوستان خدا، نه ترسی باشد بر ایشان و نه اندوهناک می شوند. علامه محمدتقی جعفری رحمة الله علیه ، 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
تفسیر و نقد مثنوی ، علامه جعفری (ره) ، جلد ۲ ص ۷۰۸ 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
هر موجود که در جهان سراغ دارید، اگر یکی به یکی اضافه شود، اضافه و زیادتر می شود. غیر از روح انسانی که هر چه اضافه می شود، واقعا اگر اضافه شود، وحدتش بیشتر و قوی تر می شود. هفتاد و دو نفر نگویید، بلکه بگویید یک نفر! آن یک نفر کیست؟ روح تاریخ بشری! اگر سیصد هزار اردو با حسین بن علی در مسافرت شرکت می کرد، یک نفر می شدند. چرا؟ چون شعاع آن رهبر، شعاع خیلی پهناور و بزرگی است، و انگیزه حرکت او، خداست. همه این افراد در زیر یک شعاع، کم کم با آن شعاع متحد شدند. این شعر نیست، بلکه واقعیت دارد. در حرکت های دسته جمعی تاریخی و سیاسی و تحولات اجتماعی، تاریخ به ما نشان می دهد که صدهزار نفر، یک دفعه راه می افتادند. یک فرد فکر می کرد که نیروی صد هزار نفر در یک نفر است (در یک فرد است)! از نظر جامعه شناسی این ها را دقت بفرمایید. در حرکت های دسته جمعی این طور است، آن وقت چه رسد به آن جا که مسأله خدا در کار است. صبح بود و بریربن خضیر همدانی با یکی از هفتاد و یک نفر شوخی کرد و خندید. آن طرف عبدالرحمن عبدر گفت: ما هذه بساعه باطل این لحظات، لحظات باطل (شوخی) نیست. بریر گفت: والله علم قومی انی ما أحببت الباطل کهلا و لا شابا به خدا قوم من، (طایفه من)، می دانند که نه در جوانی و نه در سالخوردگی (کهولت) باطل را دوست نداشته ام. اما نمی دانید این ساعت، چه ساعتی است. ساعت پیروزی مطلق روح ماست. من ساعتی خوش تر و لذت بارتر از این سراغ ندارم. چرا نخندم؟ چرا خوشحال نباشم؟ من امروز به هدف زندگی ام رسیده ام. من امروز در آن چه که می خواستم، و آن شروع و آغاز گام گذاشتن به بی نهایت است گام می گذارم. چرا نخندم و لذت نبرم؟ درباره عابس بن ابی شبیب شاکری که یکی از شیوخ و بزرگان عرب بود، تواریخ دست اول می گوید: این شخص همین طور به سی، چهل هزار شمشیر کشیده شده براق نگاه می کرد، مثل این که انسان به دیوار نگاه می کند. نوشته اند که لباس خود را در آورد و عریان به میدان آمد. این ها مسائلی است که از پدران ما در اتاق ها به عنوان روضه های حرفه ای زیاد تکرار شده است، اما مزه کار عابس بن ابی شبیب شاکری را ما نمی دانیم و نمی فهمیم. واقعا نمی دانیم! روح آن قدر عظمت بگیرد که یک ذره در خود شک و تردید نداشته باشد، و واقعا بدون این که دچار اختلال روانی باشد، به تمام معنا، روان در حال خود است، ولی انگیزه او خداست. ما این را در داستان نینوا به خوبی می بینیم. شواهد زیادی در این باره می بینیم. انگیزه برای خدا، انگیزه حرکت مرد الهی برای خداست. علامه محمدتقی جعفری رحمة الله علیه ، 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🏴شهادت امام صادق (ع) را خدمت امام زمان عج و شیعیان و محبان حضرتش تسلیت عرض مینماییم. @allameh_jafari
در آیات قرآنی شواهد روشنی برای این مطلب وجود دارد که دین واقعی الهی دارای متن واحد بوده و در کتب و آثار معتبر و در سینه های پاکان شناخته شده بود . نمونه هایی از آیاتی که دین حنیف واحد را متن واقعی ادیان معرفی می کند ، اینست : شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الْدّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذی اَوْحَيْنا اِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ اِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عيْسی اَنْ اَقیمُوا الْدّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا . ‌(برای شما از دین تشریع کرده است آنچه را که به نوح توصیه نموده ، آنچه را که بتو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم که دین را برپادارید و پراکنده ‌نشوید) . ما کانَ اِبْراهیمٌ يَهُودِيّاً وَ لا نَصْرانِيّاً وَ لكِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً . ‌(ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی ، بلکه او حنیف و مسلم ‌بود) . ‌(حنفیت که بمعنای رستگاری است ، در اصطلاح همان متن مشترک و اصلی ادیان را می ‌گویند) اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الْنَّصاری وَ الْصَّابِئيْنَ مَنْ آمَنَ بِالْلَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ ‌(کسانی که ایمان آوردند و آنانکه به یهودیت گرویدند و ملت نصرانی و صابئیون ، کسانی هستند که بخدا و روز قیامت ایمان آورده ، عمل صالح انجام بدهند ، برای آنان است پاداش شان نزد پروردگارشان و برای آنان نه ترسی است و نه اندوهگین خواهند ‌بود) این دو آیه صریحا گوشزد می کند که عنوان خاصّ یهودیت و نصرانيّت و صابئی گری ، مکتب های ساخته شده ای است که مربوط به متن مشترک دین ابراهیم نیست . اگر شما ارباب ادیان مختلف بخواهید دین واقعی خدا را دریابید ، بیائید متن اصلی را پیدا کنید ، خواهید دید اسلام و یهودیت و نصرانیت و صابئیت بایستی یک حقیقت را بپذیرند که اسلام مشترک و کلی است . و آن عبارت است از ایمان به خدا و روز قیامت و انجام اعمال نیکو . برپادارنده چنین دین حنیف و تصفیه کننده آن ، از آلودگی های نژادی و محلی و تفسیرات نابجا ، پیامبر اسلام است که متن اصلی دین الهی را بر شما عرضه می کند علامه جعفری رحمة الله علیه جلد ٢ خطبه دوم 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
دین اسلامی که پیامبر آورده است ، اشتباهات و تفسیرها و تحریف های دگرگون کننده دین حقیقی ابراهیم را از بین می برد ...و النّاس فی فتن انجذم فیها حبل الدّین و تزعرعت سواری الیقین و اختلف النّجر و تشتّت الأمر ‌‌(این رسالت عظمی در دورانی و برای جامعه ای درخشیدن گرفت که : طناب وحدت انگیز دین از هم گسیخته و پایه ها و ستون های یقین به لرزه در آمده و اصول بنیادین متلاشی و واقعیت امر پراکنده ‌‌بود) علامه جعفری رحمة الله علیه جلد ٢ خطبه دوم 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
آنچه که خدا برای جوامع انسانی فرستاده است ، یک دین است و مکتب های متنوع ساخته شده ذهنی و خواسته های سوداگران بوده است علامه جعفری رحمة الله علیه جلد ٢ خطبه دوم 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
💐ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارکباد💐 @allameh_jafari
سه موضوع که در جملات ( خطبه دوم) دیده می شود ، دلیل وحدت دین می باشد : ١_ طناب دین از هم گسیخته بود . تردیدی نیست که اگر واقعا دین متعدد و متنوع بود چنانکه در آن روز مشاهده می شد ، گسیخته شدن معنایی نداشت ، زیرا فرض اینست که هر یک از ادیان ، از اصل از یکدیگر جدا بوده است . معلوم می شود که اساسی ترین مختص دین حق ، وحدت انسان ها در هدف ها و وسایل زندگی مادی و معنوی در مسیر تکامل است که از هم گسیختنش موجب نکبت ها و تیره روزی های جاهلیت بوده است . ٢_ اصول بنیادین مورد اختلاف گشته بود . اگر وحدتی در اصول بنیادین وجود نداشت و هر یک از اصولی که مکتب های آن دوران ادعا می کردند ، بجای خود صحیح بود ، اختلاف در آنها اشکالی نداشته و موجب بدبختی آن دوران نمی گشت . ٣_ واقعیت امر پراکنده بود ، مسلم است که اگر امر الهی که دین اصلی است ذاتا متنوع و متعدد بود ، اختلاف و پراکندگی ، یک پدیده اصلی و حقیقی بوده موجب تشویش و تیره بختی مردم آن دوران نبود علامه محمدتقی جعفری رحمة الله علیه ، جلد ٢ خطبه دوم 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
#جمله_تصویر 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🌿 از دیدگاه علامه جعفری (ره) 🔰 قسمت ۱ «حق»، شامل همه واقعیات جهان عینى و قوانین جارى در آنها که در مجراى ضرورت‌ها قرار گرفته‌اند بوده، همچنین شامل همه ارزش‌هاى مفید است، مانند عدالت و آزادى و تکامل و احساس تعهد و پاى‌بندى به آن، و نیز همه مقررات و حقوق‌ها را که براى تنظیم زندگى اجتماعى از منابع گوناگون استخراج مى‌شوند، در بر مى‌گیرد. به همین جهت، «حق» به معناى واقعیت ضرورى یا مفید که نقطه‌نظر اصلى ما است، شامل فساد و ویرانگرى و تباهى نمى‌شود. از این دیدگاه، آتیلا و نرون و چنگیز و ماکیاولى که واقعیت دارند و مانند یک رأس گوسفند هزارپا نیستند که غیر واقع باشند، ولى چون حق نیستند، لذا واقعیت به این معنى ندارند. مثلاً، تخیل ۷۲۰=۷×۳ در ذهن یک خیال‌پرداز یا مبتلا به بیمارى مغزى، واقعیت فلسفىِ اصطلاحى دارد، ولى از این دیدگاه واقعیت ندارد، زیرا حق نیست. جعفری، محمدتقی، ترجمه و ، ج ۶، ص ۴۷ 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
اساسی ترین مختص دین حق ، وحدت انسان ها در هدف ها و وسایل زندگی مادی و معنوی در مسیر تکامل است که از هم گسیختنش موجب نکبت ها و تیره روزی های جاهلیت بوده است علامه محمدتقی جعفری رحمة الله علیه ، جلد ٢ خطبه دوم 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🌿 از دیدگاه علامه جعفری (ره) 🔰 قسمت ۲ هر حقى از دو قطب عینى و ذاتى تشکیل شده است: قطب عینى حق، عبارت است از: واقعیات بر محور ضرورت و یا مفید بودن که صرف‌نظر از ارتباط انسان با آنها، ثابت و داراى تحقق هستند، مانند واقعیات جهان هستى که در اَشکال مختلف و با اجزاء و روابط گوناگون در حرکت و تحولند. چنان که اشاره کردیم: این واقعیات در مجراى قوانینى که کشف از رابطه ضرورى میان آنها مى‌کند، قرار گرفته‌اند. همچنین، قطب عینى حق شامل آن قوانین و بایستگى‌هاى انسانى است که چه بداند و چه نداند، چه بخواهد و چه نخواهد، براى اصلاح و تنظیم موقعیت او در «حیات معقول»، ضرورى یا مفید است، مانند: دانش و بینش عدالت، آزادى، ایفا به تعهدها، احساس اشتراک در هدف‌هاى اعلاى زندگى با همه انسان‌ها و غیر آن. این قطب عینى حق، مانند واقعیاتى بى‌نیاز از دانسته‌ها و تمایلات آدمیان وجود دارد، و با اینکه تحقق دارد، خود به خود، تنظیم‌کننده قطب ذاتى حق نیست. جعفری، محمدتقی، ترجمه و ، ج ۶، ص ۴۷ و ۴۸ 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🌿 از دیدگاه علامه جعفری 🔰 قسمت ۳ ما همان انسان‌ها هستیم که رهبرى مانند على‌بن ابی‌طالب(ع) داریم؛ ما دریایى از اصول عالى انسانى در قرآن و نهج‌البلاغه داریم؛ ما صدها هزار کتاب در بیان مبانى انسان شدن و عواملى براى تحرک در راه شناخت انسان و جهان و حرکت در مجراى «حیات معقول» داریم... آرى، همه این «داریم داریم»ها صحیح است و تردیدى در آنها وجود ندارد، ولى ما یک چیز نداریم و یا آن را هم داریم، ولى مختل است. آن چیز عبارت است از: آن قطب ذاتى حق که عبارت است از موجودیت کمال‌جو که با تکیه بر آن «داریم داریم»ها، یا از بین رفته است و یا به اختلال تأسف‌انگیز دچار شده است. جعفری، محمدتقی، ترجمه و ، ج ۶، ص ۴۹ 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari
🌿 از دیدگاه علامه جعفری 🔰 قسمت ۴ در جوامع امروزى، قوانین اساسىِ بسیار خوب براى تنظیم زندگى وجود دارد، نظیر اعلامیه جهانى حقوق بشر. حداقل پنج میلیارد نسخه کتاب در کتابخانه‌هاى دنیا ـ که متجاوز از چهار میلیارد کتاب در آنها در خواب پر جلال و حشمت رؤیاهاى انسانى قرون و اعصار آرمیده‌اند ـ همه آنها یک طرف و اینکه ما عقل سلیم و وجدان داریم، در طرف دیگر، به طورى که اگر کسى در هرجا که باشد، بگوید: من از عقل سلیم و وجدان برخوردار نیستم، فوراً یک دستگاه آمبولانس حاضر مى‌کنیم و بدون اینکه گوش به داد و فریادش بدهیم، او را به تیمارستان یا حداقل به بیمارستان روانى منتقل مى‌کنیم. چرا؟ براى اینکه مى‌گوید: من از داشتن قطب عینى حق محرومم. این «دارند»ها و «داریم»ها، همه و همه واقعیت دارند و صحیح هستند. فقط یک چیز ندارند و نداریم و آن هم قطب ذاتى حق است که یا اصلا نداریم و یا با همکارى صمیمانه قدرتمندان بیرونى و خودخواهى‌هایى که در درون خود ما زبانه مى‌کشند، آن را مختل کرده‌ایم. جعفری، محمدتقی، ترجمه و ، ج ۶، ص ۴۹ 🌺استاد علامه محمدتقی جعفری🌺 @allameh_jafari