eitaa logo
استاد علامه محمد تقی جعفری (ره)
1.9هزار دنبال‌کننده
796 عکس
168 ویدیو
22 فایل
این کانال تنها کانال رسمی موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری (ره)، در ایتا است و تحت نظر موسسه اداره می شود. آی دی کانال : @allameh_jafari ارتباط با مدیر کانال: @MTJafari لینک صفحه اینستاگرام : https://www.instagram.com/jafari_allameh/
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺حلول ماه ربیع الاول مبارکباد 🌺 💐 @allameh_jafari
💠 🌱 تحصیل در کنار کار 🖋 علی‌رغم وجود مشکلات و سختی‌های بسیار، روحمان خیلی نشاط داشت و مصائب مادی و مادیات واقعاً ناچیز نمودار می‌شد. در این‌باره حوادث بسیار زیادی دیدم که شگفت‌آور بود. البته بنده تنها نبودم، بلکه بسیاری از طلبه‌ها در نجف با سختی‌های عجیبی مواجه بودند. بعضی از طلبه‌ها با نماز و روزۀ استیجاری امور زندگی‌شان سپری می‌شد. بنده در نجف گاهی حدود ۳ ساعت در روز کار [کفاشی] می‌کردم تا شهریۀ آیة‌الله سید ابوالحسن اصفهانی برسد، ولی این شهریه کافی و وافی نبود. آن‌ موقع، دینار ۲۰ تومان بود و شهریۀ سید هم ۳۰ تومان؛ یعنی یک دینار و نیم. البته ارزانی بود و یک دینار و نیم، ما را تا ده روز اداره می‌کرد، ولی عمده‌اش این است که روح ما خیلی نشاط داشت. دوران نجف برای ما از سویی [هم] بسیار خوش گذشت، زیرا طلبه‌هایی بسیار خوب و واقعاً درس‌خوان، و اساتیدی بسیار وارسته در حد نصاب علم و عمل داشتیم. درس اخلاق برای روحانیت واقعاً ضرورت دارد. انسان می‌بایست نخست تصفیۀ اخلاقی شود و آنگاه مراتب علمی را بپیماید. 🔹 علامه محمدتقی جعفری، سرگذشت و ایام، ص ۵۳، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ 📚 @allameh_jafari
🏴شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) را خدمت امام زمان عج و شیعیان و محبان حضرتش تسلیت عرض مینماییم. @allameh_jafari
🌿 تا فصل قرار منتظر خواهم ماند      🌿تا دیدن یار منتظر خواهم ماند                     💠  در غیبت تو اگر مرا دار زنند 💠بر چوبه دار منتظر خواهم ماند  💐آغاز امامت امام زمان (عج) مبارکباد💐 @allameh_jafari
💠 🌱 شبی در دزفول 🔹 علامه محمدتقی جعفری، سرگذشت و ایام، ص ۳۲۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ 📌 تصویر مربوط به حضور استاد جعفری در میان خلبانان و همافران پایگاه شکاری تبریز ــ آبان ۱۳۶۶ 📚 @allameh_jafari
استاد علامه محمد تقی جعفری (ره)
💠 #سرگذشت_و_ایام 🌱 شبی در دزفول 🔹 علامه محمدتقی جعفری، سرگذشت و ایام، ص ۳۲۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
💠 🌱 شبی در دزفول 🖋 در اوایل جنگ عراق با ایران (سال ۱۳۵۹)، آقای جعفری اصرار داشتند که مقدمات و وسیلۀ رفتن ایشان را به جبهه فراهم کنم. به بنده فرمودند: من کار نظامی بلد نیستم، اما مى‌خواهم دیدارى از مناطق جنگی داشته باشم. در اواسط سال ۱۳۶۰ عده‌اى از روحانیون، خصوصاً آقاى سید جواد علم‌الهدى و فرزندانشان، و نیز مرحوم خاتمى بروجردى و آقاى وحیدى را جمع کرده و همچنین آقای غلامرضا جعفری فرزند استاد را، به همراه کامیون‌هاى کمک‌هاى مردمی، در قالب کاروانى به سمت جبهه راه انداختیم. آقای جعفری را در ماشین خودم که راننده‌اش بودم، همراه چند تن از علما نشاندم و به سمت جنوب حرکت کردیم. وقتى به دزفول رسیدیم، ارتش صدام به اندازه‌اى نزدیک شده بود که گلوله‌های توپ و خمپاره به داخل شهر اصابت مى‌کرد. با آقای جعفری به زیرزمینى رفتیم و در آنجا از اینکه به دیدن رزمندگان آمده‌اند، بسیار خوشحال بودند. من برای استراحت به اتاقی دیگر رفتم، اما رزمندگان اطراف ایشان جمع شده بودند و از محضرش استفاده مى‌کردند. نیمه‌های شب در حدود ساعت ۱۲ یک موشک و دیگری ۵ دقیقه بعد به شهر دزفول اصابت کرد. با مزاح به ایشان گفتم: استاد! سهمیۀ امشب دزفول تمام شد، برویم بالا منزلى که در آن بودیم. به منزل مرحوم آیة‌الله سید محمد نبوى رفتیم و آن منزل مشرف به رودخانه بود. در آن فضاى نیمه تاریک دیدم که استاد جعفری مرتب قدم مى‌زد و از سر و صدای آژیر آمبولانس‌ها و زخمى‌ها و ... بسیار در عذاب بود و اشک مى‌ریخت و دعا مى‌کرد. فرداى آن شب به میان رزمندگان در شهر دزفول رفتیم. وقتى استاد جعفری را دیدند، خیلى استقبال کردند. خلاصه، بعد از چند روز دیدار آقاى جعفرى با رزمندگان، ایشان به تهران بازگشتند.  🔘 نقل خاطره از: مرحوم حجةالاسلام سید کاظم صدرالسادات 🔹 علامه محمدتقی جعفری، سرگذشت و ایام، ص ۳۲۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ 📌 تصویر مربوط به حضور استاد جعفری در میان خلبانان و همافران پایگاه شکاری تبریز ــ آبان ۱۳۶۶ 📚 @allameh_jafari
💐 میلاد با سعادت پیامبر رحمت، حضرت محمد صلوات اللّه علیه و امام صادق علیه السّلام را خدمت امام زمان عج و حقجویان عالم تبریک عرض مینماییم 💐 @allameh_jafari
💠 🌱 تدریس و سخنرانی در تهران و شهرها 🖋 تدریس منظومه را از مدرسۀ مروی شروع کردم. در مدرسۀ سپهسالار (مدرسۀ شهید مطهری) نیز عروة الوثقی را حدود چهار سال تدریس ‌کردم. آن ‌موقع هنوز آقا میرزا احمد آشتیانی زنده بود. این بزرگوار، مردی جامع و فروتن بود و روحانیت خاصی داشت. دیدارش انسان را به یاد خدا می‌انداخت. در یک جلسه، حدود دو ساعت دربارۀ یکی از قواعد علمی بحث کردیم. ایشان شخصیت باعظمتی بود. بعضی مردم هم آمدند و جلساتی ترتیب دادند، ولی یک سالی دیدم فایدۀ کافی ندارد، زیرا مدتی که دربارۀ ربا صحبت می‌کردم، به بنده گفتند: بعضی از کسانی که در این جلسات شرکت می‌کنند، خودشان رباخوارند! گفتم: پس این مباحثی که ما گفتیم، تأثیرش چه بود؟ گفتند: می‌آیند و می‌نشینند و از صحبت شما لذت می‌برند، اما در عمل این‌گونه نیستند. لذا آن جلسات را لغو کردیم و فقط به درس‌ها قناعت کردیم، و درس‌ها که متنوع هم بودند، شروع شد؛ یعنی درس به طلبه‌ها و دانشگاهی‌ها. آن‌ موقع از سوی برخی دانشجویان و اساتید کوشش شد تا بلکه ما بتوانیم سخنرانی‌هایی هم در دانشگاه‌ها داشته باشیم. از سال ۱۳۴۰ شمسی به بعد، آقایانی مانند مرحوم محمد ابراهیم آیتی و مرحوم شهید مطهری در دانشگاه‌ها فعالیت داشتند و به ما هم اصرار کردند که دانشجو‌ها می‌خواهند گاهی شما برایشان سخنرانی کنید. گفتم: اگر تکلیف یا مفید است، اشکالی ندارد. البته آن‌ موقع با سخت‌گیری‌های بسیاری برای سخنرانی در دانشگاه‌ها روبرو بودیم؛ چه در دانشگاه تهران و چه در دانشگاه ملی (شهید بهشتی)، یا در دانشگاه صنعتی شریف (صنعتی آریامهر)، و یا در دانشگاه‌های اصفهان، تبریز، مشهد، اهواز، شیراز و … 🔹 علامه محمدتقی جعفری، سرگذشت و ایام، صص ۷۴ و ۷۵، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ 📚 @allameh_jafari
🏴 همین ساعت که این جملات را می نویسم در همین روز ‌‌( ۱۳۶۷/۰۴/۰۱ هجری ‌‌‏شمسی) بر خلاف تمامی مقررات و قوانین بین المللی ، موشک های وحشتناک و مرگبار یکی پس از دیگری مناطق مسکونی یعنی خانه ها و کاشانه های مردم را که برای زندگی ساخته و آباد کرده اند به تلی از ویرانه ها مبدل میسازد و چراغهای زندگی پیر و جوان و کودک و زن و مرد و بیمار و تندرست را در مدارس ، مساجد ، بیمارستانها ، با شکستن آنها خاموش می سازد . در همین روزها چند نفر در اتاقی نشسته و درباره پدیده قدرت ، و ناتوانی شرم آور بشر از استفاده صحیح و منطقی از آن ، بحث می کردیم که ناگهان صدای بسیار مهیب انفجار یک موشک ، برای لحظاتی گفتگوی ما را قطع نمود و همگی به روی همدیگر خیره می نگریستیم که هم اکنون عده ای بیگناه به خاک و خون در غلطیدند . در همین حال یکی از دوستان که اهل فضل و دانش است وارد شد و گفت : دیشب حادثه ای را دیده ام که هم تفسیر کننده دموکراسی که ترقی و تمدن بشری را اثبات می کند ، بود و هم تفسیر کننده سوسیالیسم که با جبر تاریخ وارد عرصه زندگی انسانها گشته است . این حادثه انفجار یک موشک ویرانگر در نزدیکی خانه ما بود که پس از آرام کردن خانواده خودم ، بسرعت بطرف جایگاه اصابت موشک رفتم . منظره بسیار هولناکی را دیدم که توانایی توصیف آنرا ندارم و گمان نمی کنم ضربه روانی آن حادثه در درونم ، تا نفسهای واپسینم زایل شود . تلی از خاک را دیدم که همه افراد یک خانواده را در خود دفن کرده بود . تنها سر کودکی شیرخوار با انگشتان کوچک یک دستش بیرون مانده بود . آهسته و بسیار ملایم خاکها را از پیرامون آن سر کنار زدم ، صورت کودک پیدا شد . دهان او باز و پستانکش در فاصله کمی دیده می شد ، با خود چنین گفتم که ایکاش صدایم بلند بود و به گوش قانون نویس ها و سازمانهای بین المللی حمایت از انسانها میرسید که آقایان ، تشریف بیاورید و پاسخ این کودک را که دهان برای سؤال از شما باز کرده بدهید . ولی هیهات یکی از حاضران جلسه گفت : شما کجایید ؟ اصلا معلوم است چه میگویید ؟ مگر آنان نمی دانند در اینجا چه میگذرد ؟ شما فقط یک شب و روز آنچه را که رسانه های دنیا می گویند ، گوش بدهید خواهید دید که همانها که با فروش اسلحه برای خونریزی کاخ آمال زندگی خود را بنا می گذارند ، خبر می دهند و خط می دهند . خوب ، حالا من مانع بحث شما نشوم ، ادامه بدهید که آیا میتوان راهی پیدا کرد که آدمی با آنهمه ادعاهایش که به تکامل رسیده است ، و تمدن بوجود آورده است ، در موقع رسیدن به قدرت مبدل به حیوانی ناتوان نگردد و آن قدرت را در مسیر سازندگی بکار بیندازد ؟ 🔘 علامه محمد تقی جعفری رحمة الله علیه، ، خطبه ۱۱۴ 💠 @allameh_jafari
💐ولادت امام حسن عسکری علیه السلام را بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمام شیعیان و محبان حضرتش تبریک عرض مینماییم 💐 @allameh_jafari