eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
62.6هزار عکس
20.6هزار ویدیو
582 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔰با جعـفر توے یڪی از سـنگر های پنج ضلعـے منتـظر نشسـته بودیـم تا با بابا علے و ناصـر ورامینـے براے شناســایے بریــم سمـت نهر هسجان. من نشسته بودم, جعفر دراز کشیده و سرش را گذاشـته بود روے پام و مے گــفت: چه حالی مــیده,سرت را بذارے روے پای رفیــقت حرف بزنی...😊 حالا این, این دنیاســت. فکر کن, اون طرف که رفتیم, چشم باز کنی ببینی سرت روی پای اباعبدالله (ع)ســت!😔 یڪ ســاعت بـعد بود... توے امبولانـس... سر جعفر روی پام بود. خون زیادی ازش رفته بود. مرتب می گفت یا فاطمه(س), اثار فراق,دلتنگی,شادی و وصال تو صورتش بود... کارے از دســتم بر نمــی امد, جز نگاه کــردن به ان چهره نورانــی ڪه نفس به نفس به دلــدار می رسید... 🌷🌷 جعفر عباسی شهادت :کربلای ۵ِ معاون گردان امام مـهدے(عج) 🌹🍃🌹🍃 @alle_yasen
🌷جمال پشــت در، منتـظر ڪمال ایستاده بود. ڪمال با یکےیکے ما خداحافظے ڪرد. قــبل از اینڪه از خانه خارج شود، یک لحظه برگشـت و چند قدمـی رفت سمت اتاقی ڪه زینب، دختر شیرخوارش، در آن خوابیــده بود. تا پشت در رفت، دستــش را روی دستگیره گذاشــت، اما نتوانســت آن را فشار دهــد و در را باز کـند. برگشــت ســمت درب حیاط. گفتــم: آقا کـمال چــرا با زینــب خداحافظـی نمےکنی؟ آرام گـفت: مےترسم. مےترســم دلم بلرزد و پایم در رفتن سســت شود. خداحافظےڪرد و رفــت. منبع و خاطرات بیشتر در کتاب سهمی برای خدا 🌷🌹🌷 کمال ظل انوار 🌷🍃🌷🍃🌷 @alle_yasen
... دور هم نشستــه بودیم... حســام مےگفــت:مجلـس ختـم من را تو مسجـد نبے می گیرن,فلانی و فلانی و... هــم تو صــف اول مجلــس من می شینــن! حسابے خندیدیــم.😊 بعــد از ڪربلاے ۴ بود... رفتم مســجد نبے, دیــدم ختم حســام است... وارد ڪه شــدم, صــف اول را که دیدم, دیــدم همان ها هستند که حسام گفته بود... همان جا نشستــم به گریه ڪـردن...😭🌹 🍃🌹🍃🌹🍃 @alle_yasen
🔰اولین نمـاز جماعتی که به او اقتدا کردم، در مـسجدڪشن نماز مغـرب وعـشا بود. بعد ازنمـاز مغـرب و آغاز نماز عشاء بوسیله یک گروه ناآگاه چند سنگ از بیرون مسجد داخل نماز جماعت«جهت بر هم زدن نماز جماعت و آسیب رسـاندن به امام جماعت» پرتاب کردند. سر و صدا از بیرون جهت حمله به داخل مسجد بلند شد. صــف جمــاعت به قصــد برخورد با آنها به هــم ریخت،او هــمه را به آرامـش و دعـوت کرد. بعد از نماز نحوه برخورد با آنها را توضیح داد، همه از سخـنان دلنشینش آرام گرفتند. 🔰هـیچ وقـت خشمگیـن نمی شد و همیشــه با سخــن رسا با مردم صحبت می کرد، بی ریا و مهـربان بود. اســم را می آورد چشمش اشکبار میشد.🌹 نادر هندیجانی فرد کربلای ۵ 🌹🍃🌹🍃🌹 @alle_yasen