🌠☫﷽☫🌠 🔰 انتشار نخستین‌بار 📹 ببینید | سردار سلیمانی: اجازه نخواهیم داد در خاک کشور ما، خون فرزندان این ملت به سادگی توسط یک گروه تروریستی بر زمین ریخته شود/ ما صدها هزار نفر آماده هستیم برای عزت و حیثیت این ملت جان بدهیم اما این ملت عزتمند باقی بماند. #شهید_محسن_فخری_زاده #انتقام_سخت #ترور

کسانی که درمورد آخوندا زود قضاوت می کنند و می گویند که آخوندا در برابر ظلم این دولت چیزی نمیگن، لطفا این کلیپ را کامل نگاه کنند تا متوجه بشن که علما چه قدر پشت مردم هستند و در برابر ظلم سکوت نمی کنند. #نشر_حداکثری #پیشنهاد_دانلود اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

🌠☫﷽☫🌠 ویدئویی از برنامه #جهان_آرا با حضور فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و پاسخ وی به اظهار نظر حسام الدین آشنا درمورد #برجام و #انرژی_هسته_ای را می بینید. تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۸

#شبنشینی_بامقام_معظم_رهبری رهبرانقلاب: دوران بزن و در رو تمام شد! اینطور نیست که شما میگی میزنیم و در میریم، نخیر ما دنبال خواهیم کرد. اینجور نیست ملت ایران رها کند کسی رو که به ایران تعرضی بکنه! #سلامتی_فرمانده_صلوات

#کلیپ_تصویری ✍سخنرانی حاج آقا قرائتی 💠موضوع: درسی که پدر سه شهید به حاج‌آقا قرائتی داد

🔴پیغمبر خودمون بود الان هیچ اداره ای استخدامش نمی‌کردن.. بعضی وقت ها افراد میخوان بشکوننت یا مسیر عقاید الهی تو رو تغییر بدن... اما محکم وایستا و راهتو ادامه بده... #استاد_رائفی_پور 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃

❌بعضی از مسئولین انقدر پست و مقام دارن که اگر بمیرن یه دفعه 20 تا شغل آزاد میشه! 😅 #استاد_رائفی_پور 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃

🚨#تحلیل_سیاسی🚨 #اختصاصی_صراط_عمار🎥 ⁉️ سپاه باید از خودی‌ها هم بخوره؟!😡 ⁉️ چرا #انتقام_سخت رو نگرفتیم؟!🔥 ⚠️ خیلی از زوایای پنهان هست که ما از آن بی‌خبریم...‼️ ✅ نشانه‌هایی وجود داره که می‌توان بوسیله‌ی آن، به سپاه اعتماد کرد✔️ #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی #شهید_محسن_فخری_زاده

🔆 #پندانه 🔴 «به من یاد بده مثل تو باشم» 🔸مرد زاهدی در کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. سنگ زیبای درون چشمه دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت وبه راهش ادامه داد. 🔹در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به اوداد. 🔹مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. 🔹نگاهی به زاهد کرد و گفت: آیا آن سنگ را به من می دهی؟ زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی نگجید. 🔹او می دانست که این سنگ آن قدر قیمتی است که با فروش آن می تواند تا اخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد. 🔹چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت: من خیلی فکر کردم تو با این که می‌دانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت ان را به من هدیه کردی. 🔹بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت: من این سنگ را به تو بر می گردانم ولی در عوض چیز گرانبهایی از تو می خواهم. 🔺به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم. 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃