فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷چهارشنبه تون پرامید
♥️ذهنتون آروم
🌷شادی هاتون بی پایان
♥️قلبتون پراز مهر
🌷برکت در زندگی تون جاری
♥️زندگیتون پراز عشق
🌷شادی و زیبایی
♥️نصیب لحظه هاتون
🌹روز خوبی پیش رو داشته باشید
🌸🍃
🔘 داستان کوتاه
تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزهات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز میکنه و توش هشتاد و ششهزار و چهارصد دلار پول میگذاره، ولی دو تا شرط داره!
یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس میگیرند، نمیتونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگهای منتقل کنی.
هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز میکنه، شرط بعدی اینه که بانک میتونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.
حالا بگو چه طوری عمل میکنی؟
او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا ... همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم؛ "زمان".
این حساب با ثانیهها پر میشه، هر روز که از خواب بیدار میشیم هشتاد و ششهزار و چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که میخوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم.
لحظههایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته دیروز ناپدید شده، هر روز صبح جادو میشه و هشتاد و ششهزار و چهارصد ثانیه به ما میدن.
یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک میتونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده.
ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل میکنیم و غصه میخوریم.
بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم، ازت تمنا میکنم.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🌸حضرت محمد صلی الله فرمودند:
هرکس که خواهد خانه اش به نعمتِ بی حساب آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
🌸 اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
🌸 دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد،بگوید:
"الحمدالله رب العالمین"
🌸 سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید:
«استغفرالله ربی و اتوب الیه.»
🌸 چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید :
" لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم "
🌸 پنجم آنکه چون کارجدیدی شروع کند،گوید ماشاالله.
🌸 ششم آنکه چون از ظلم ستمگری هراس کند بگوید:
«حسبناالله و نعم الوکیل.»
─┅─═इई 🌸🌺🌸 ईइ═─┅─
☝دلها را نشکنیم
🔹دلهای مستمندان و تنگدستان ارزشمند است و در حوادث روزگار خراشهای بسیار برداشته است؛ سعی کنیم این دلها را نشکنیم. #دل، ارزش فراوان دارد با بیتوجهی و در عالم بیخیالی آن را نشکنیم.
🔹دلِ بیماری را که زجر فراوان و رنج دوران دیده است، نشکنیم. دلِ مصیبتزده و دردمندی را که از حال و روزگارش خبر نداریم و خبر نمیگیریم، به راحتی و از سر غرور و خودخواهی نشکنیم.
🔹دلِ کودک دستفروشی را که التماس میکند تا چیزی از او بخریم، با گفتار ناهنجار و نگاهی ناجوانمردانه نشکنیم و چهره برنتابیم؛ شاید مادری بییار و درمانده و برادران و خواهران کوچک و گرسنهای در انتظار او صبح را به شام میرسانند تا با پول اندکی که به دست آورده، شکمشان را سیر کنند.
🔹دلِ نیازمندان و تنگدستانی را که لباس معمولی و کفش ساده و کلبهی بیرونقی دارند، با نگاهی تحقیرآمیز و خندهای معنادار نشکنیم.
🔹دلِ کارگری را که در گرما و سرما کار میکند و عرق میریزد تا فرزندان خردسالش را شاد کند، نشکنیم.
🔹شاید ما دردی نداریم؛ اما از دردها و رنجهای دیگران نیز خبر نداریم، پس زود قضاوت نکنیم و اگر قدرت نیکی نداریم، بد نکنیم؛ اگر مردانگی وجود ندارد، نامردی و نامردمی کردن نیز زیبا نیست.
🔹گر بر سر نفس خود امیری مردی
🔹 ور بر دگری خرده نگیری مردی
🔹مردی نبود فتاده را پای زدن
🔹گر دست فتادهای بگیری مردی
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
از دزدی بادمجان تا ازدواج💍
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته :
یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام مسجد جامع توبه مشهور است.
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت.
روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب و نا آشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند.
آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
این نتیجه امانت داری و تقوای توست.
از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.
کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید
خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.
#توبه_تولدی_دوباره
🌸🌸🌸🌸
#حکایت
❄️⇦ میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
❄️⇦ مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.»
🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب کبدتون باشید❗️
خواص شگفت لیمو برای #سلامتی کبد👌🏻
🌠☫﷽☫🌠
معنی انتظار را نمیدانیم
ولی دل هایمان برای دیدنت پر میکشد
اسم قشنگت قلبمان را می لرزاند
نمیگوییم عاشقت هستیم
ولی بی تو تحمل زنده ماندن را نداریم...💚
#یابنالحسنروحیفداک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رشته_پلو به روش شکوفه بانو جان😋
🏡🌳🌾
مواد لازم :
۳ لیوان برنج
رشته پلویی به مقدار لازم
۳۰۰ گرم گوشت چرخ کرده
۴ عدد پیاز که سه عدد برای پیاز داغ هست
یک پیمانه قیسی به دلخواه
یک پیمانه کشمش پلویی
ادویه: نمک ، فلفل ، زردچوبه ، دارچین به همراه کمی زغفران .
برای قلقلی گوشت چرخکرده یک عدد پیاز زنده شده و یک قاشق غذاخوری آرد نخودچی و ادویه هم : نمک ،فلفل و زردچوبه به همراه کمی سماق
در اواخر دم کشیدن برنج کمی کره را روی حرارت ذوب کنید و روی غذا بریزید .
این غذا برای ۸ نفر کافیست
تقدیم به نگاه قشنگ تون 🦋
🗓 به مناسبت ۱۴ ربیع الاول، سالروز مرگ یزید بن معاویه لعنت الله علیهما
⭕️ چگونگی مرگ یزید
🔸 در بعضی از نقل ها روز ۱۴ ربیع روز به درک واصل شدن آن فاسق و جانی بزرگ، یزید بن معاویه است. این روز را که با فرار داعشیهای ملعون از حلب –که فرزندان همین یزید هستند– مصادف شده است، تبریک عرض میکنم.
✅ نحوه به درک واصل شدن یزید
📙 نحوه به درک واصل شدن یزید نقلهای مختلفی دارد. در اینجا نقلی از کتاب «لهوف» را عرض میکنم:
🔸 یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. بهاندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد. یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
🔸 یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
🔸 یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر مرا احترام میکنی!
❓ آن اعرابی گفت: ای برادر تو کیستی؟
♻️ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم.
✅ اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی علیه السلام هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
🔹 اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت تا بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید درپی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
♨️ این بخشی از عذاب دنیای او است. در روایت هست که در آخرت، جایگاه یزید در تابوتی از آتش است. یعنی جایی که عذاب تمام جهنمیان از آنجاست.
مداحی آنلاین - نماهنگ نگین خاتم.mp3
4.3M
اول الاولین
آبروی زمین
ای به عالم نگین
خاتم المرسلین
#نماهنگ🔊
#جدید 🔄
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌺
#گروه_سرود_نجم_الثاقب🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه به یک آدم بگی: فوق العاده ای؛
فوق العاده تر از قبل میشه.
اگه یه آدم رو
برای تلاشش تحسین کنی:
بیشتر تلاش میکنه.
اگه به یکی بگی که چقدر قشنگ میخندی:
قشنگ تر میخنده...
اگه به یکی بگی چقدر خوشگل شدی،
با حسی که از تو دریافت کرده، خوشگلتر میشه.
مهربون بمون، اگه تو مهربون بمونی،
مهربونیِ این دنیا ته نمیکشه...
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان ها به میزان
فرهنگشان عشق می ورزند!
به میزان حقارتشان توهین می کنند!
و به میزان کمبود هایشان،
آزارت می دهند!
هر چه حقیرتر باشند بیشتر توهین میکنند تا حقارتشان را جبران کنند!
هر چه فرهنگشان غنی تر باشد،
بیشتر به دیگران عشق میدهند!
و هر چه هویتشان عمیق تر باشد
محترمانه تر رفتار میکنند!
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخلص تمام خانوم های چادری
بفرست برای خانمهای چادری😍😍
خسرو جهانی !
شبی در بهار سال ٧١ شام را خوردم و خوابیدم؛ ساعت ٢ و نیم بامداد تلفن زنگ خورد!
با خودم گفتم نصفه شبی چه کسی با ما کار دارد
تلفن را برداشتم.
شخصی گفت: آقای جهانی؟
گفتم: بله
گفت: من از سفارت فلان کشور در تهران با شما تماس می گیرم.
دولت آمریکا از ما خواسته تا با رضایت شما، ترتیب انتقال شما و خانواده ات را به آمریکا بدهیم.
اول فکر کردم یکی از دوستان بی خواب شده و نصفه شبی شوخی اش گرفته ... گفتم دولت آمریکا چه نیازی به من دارد؟
گفت: شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید، از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل، به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید!
آن شب هر طور بود با جواب های سر بالا، وی را دست به سر کردم تا باصطلاح، بی خیال ما شود؛ اما مدتی بعد دوباره در همان ساعات نیمه شب تماس گرفت و همان حرف ها را دوباره تکرار کرد...
این بار در جوابش گفتم: من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم، احتمال اینکه این قطعه زمین از دستم برود هست!
گفت: مرد حسابی! من به تو می گم شرکت ری تیان ضمانت داده اگر پایت را داخل آمریکا بذاری، فلان مبلغ را به حساب بانکی خودت واریز کند.
با این پول می توانی کل محله تان را بخری!
حالا ارزش آن قطعه زمین در برابر این مقدار پول چقدر است؟!
گفتم: این قطعه زمین، یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش!
اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارد، فردا صبح نه همین الان می آیم و خودم را به سفارت شما معرفی می کنم!
گفت: الحق که دوستانت راست می گویند که کله ات بوی قورمه سبزی میدهد!
گفتم: زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خونمان آمیخته شد:
اگر ایران جز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم ایران شما را دوست دارم
این شعر را که خواندم، بدون خداحافظی گوشی را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت!
خاطره ای که خواندید از سرهنگ دکتر "خسرو جهانی" فرمانده سابق پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) و رکورددار جهان در انهدام ۶٨ فروند جنگنده پیشرفته و انهدام دو فروند هواپیمای دشمن با یک تیر موشک در دو مرحله (عملی بینظیر در دنیا) است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️دو پاسخ متفاوت برای یک سوال واحد:
⁉️آیا با رئیسجمهور آمریکا دیدار میکنید؟
📌شهید رئیسی:
«خیر!
یکبار دیگر #خیر را تکرار میکنم؛ هیچ فایدهای برای ملت بزرگ ایران در ملاقات ما و ایشان وجود ندارد»
📌پزشکیان:
«آمریکا باید برادریاش را ثابت کند!
آمریکا بگذارد ما زندگی کنیم!
همه راهها را بر ما بستند!
ما با آنها دشمنی نداریم!
آنها ما را تحریم و تهدید میکنند!
نکنند از این کارها؛ اصلا با آنها هم برادریم!»
✍قضاوت کنید چه کسی را از دست دادیم، و چه کسی جایگزین او شد؛ روحش شاد و یادش گرامی!
32.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 نماهنگ نگین خاتم
خواهی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد 😍
#هفته_وحدت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
🎙حسین طاهری
شب جمعه حرمو دوست دارم💔
اشک چشم تَرمو دوست دارم💔
🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
#به_تو_از_دور_سلام
#شب_جمعه