افراد منفعل پرخاشگر جمله رو جوری تموم میکنن که نتونی ازشون گله کنی و راه و به روت می بندن 🤬
یه جورایی زخم کاری میزنن به طرف و با خاک یکسانش میکنن بعد با یه جمله ی آخر سعی میکنن جمع کنن همه چی رو😶🌫🥶
این برخورد خصومتی ثابت کردنش هم سخته و فقط فرد مقابل رو تحت فشار قرار میده
انگار فرد زهرشو می ریزه بعد منفعالانه میگه منظوری نداشتم
به این رفتار " بزن در رو" هم میگن🕺🏃♂
💎@Almase_eshgh
♨️♨️♨️♨️♨️♨️
برخورد با این افراد که کم هم نیستن توی جامعه یه تکنیک طلایی داره میخوام این تکنیک رو رایگان بهتون یاد بدم که باید به خاطرش یه جلسه تراپی می رفتی تا آموزش ببینی
اگه موافقی این تکنیک رو بذارم
عدد ۵ رو به آیدی زیر بفرست😊👇
@Psy_mohamadi
حضرت عيسى عليه السلام :
به دارايى هاى دنيا پرستان منگريد؛ زيرا درخشش اموال آنان نور ايمان شما را مى برد.
✨سالروز ولادت حضرت عیسی علیه السلام مبارک✨
💎@Almase_eshgh
الماس عشق|خودشناسی و انتخاب همسر💎💍
♨️♨️♨️♨️♨️♨️ برخورد با این افراد که کم هم نیستن توی جامعه یه تکنیک طلایی داره میخوام این تکنیک رو
ممنون از استقبالتون😊☺️
بچه ها من در نظردارم برای دوستان فعال کانال یک دوره ی آموزشی هدیه بدم☺️
خلاصه بگم برای اونایی که اهل رشد و آموزش هستن نگید نگفتی
عنوان این هدیه هم هست سلف لاو❤️
فرمول طلایی برای مقابله با این افراد
استفاده از "تکنیک مواجهه" است
فرمول کلی مواجه👇👇
به فردی که رفتار نامناسب یا خاصی داره می گیم که
1⃣چه اتفاقی داره می افته
2⃣این اتفاق چه احساس و چه فکری رو در دیگران ایجاد میکنه
🌸☘
مثال: به من گفتی با پوشیدن این لباس شبیه موز شدم این طور فکر میکنم که تو من رو آدمی درنظر گرفتی که میتونی به راحتی مسخره اش کنی یا ازش ایراد بگیری نمیخوام من رو کسی در نظر بگیری که میتونی مسخره اش کنی و برات سرگرمی باشم الان راجبت این طور فکر میکنم و میخوام احساسم بهت اصلاح بشه نظرت چیه؟
🌸☘
🌸☘
وقتی راجب غذا خوردنم نظر دادی به نظر اومد من رو مورد تمسخر قرار دادی این طور فکر میکنم که تو برای دیگران احترام قائل نیستی میخوام که احساسم بهت اصلاح بشه میشه توضیح بدی؟
🌸☘
یادتون باشه مواجهه در واقع فیبدک رفتار فرده تا رفتارش رو اصلاح کنه
بنابراین صمیمانه راجب رفتارش توضیح میدی و احساسی که در شما ایجاد کرد
هدف از مواجهه
⭕️خصومت
⭕️ آسیب زدن
⭕️قضاوت کردن
⭕️یا توهین نیست (حق اهانت به کل شخصیت فرد رو ندارید)
❗️در مواجهه هدف برقراری رابطه ی صادقانه و صمیمانه است و اصلاح رفتار پس زیاده روی نکنید
💢خوب حالا تمرین شما اینه👇
دو نمونه رو من مثال زدم
برای سه تای باقی مونده شما بنویس چه طور باید مرزگذاری کرد و با تمرین مواجهه از تکرار رفتار جلوگیری کرد؟
برام بنویس بررسی میکنم👇👇
@Psy_mohamadi
انجام این تمرین در مرزگذاری در رابطه ها هم خیلی کمکت میکنه☘
خوب دوست داری امروز راجب چی با هم صحبت کنیم؟
۱.داستان زندگی
۲.تکنیک هایی برای استراحت ذهنی
(مناسب برای خستگی ذهنی و جسمی)
عدد انتخابیت رو برام بفرست👇👇
@Psy_mohamadi
الماس عشق|خودشناسی و انتخاب همسر💎💍
خوب دوست داری امروز راجب چی با هم صحبت کنیم؟ ۱.داستان زندگی ۲.تکنیک هایی برای استراحت ذهنی (مناسب
بچه ها تا الان یک و انتخاب کردن
خداکنه برسم امشب براتون بذارم
چون کلی کار ریخته رو سرم🥴
تا من برمیگردم تمرین هاتونم بفرستید
«لا تَيأَس و أَنتَ تَعلَم أنَّ الله دوماً
يخلق نوراً جديداً بعد كلِّ ظَلام»
نااُميد نشو...
وقتى ميدونى خدا هميشه بعد از تاريكى
نور جديدی ميسازه ✨
آرامش 🌱
.
.
.
سلام رفیق جان😍☺️
پنجشنبه ات پر از نور و پر از آرامش✨✨
بریم برای داستان
آماده ای؟
👇👇👇
💎@Almase_eshgh
الهام یک سال از نسیم کوچک تر بود و نیومده حسابی غوقا به پا کرده بود✨
مادرشوهر کل فرشها رو داد قالیشویی و خونه تکونی به راه انداخته بود
وسط شلوغی های روز زنگ زد به نسیم و گفت: نسیم دستم خیلی شلوغه بیا کمکم کن وسایل آشپزخونه رو ریختم بیرون بچین
نسیم اون روز به مادرش قول داده بود که عصر با هم خرید برن
هرکاری کرد نتونست کلمه ای از این موضوع بیان کنه حرفش رو خورد و گفت باشه چشم میام.
.
☘☘
نسیم خرید رفتن و کنسل کرد و به خونه مادرشوهرش رفت
اون قدر کارها زیاد بود که هرچه قدر انجام میداد تمومی نداشت!
آخر شب با حال بد و خستگی با رامین به خونه برگشتن اونقدر بدنش درد میکرد که نمی تونست بخوابه
☘☘
قرار بود پنجشنبه الهام و خانواده ش به خونه شون بیان که الهام به خاطر کلاسش مهمونی رو یک روز عقب تر انداخت
روزی که قرار شد الهام و خانواده اش بیان نسیم و رامین هم رفتن و مادرش گفته بود زودتر بیان کمک کنن
نسیم مثل همیشه زودتر رفت و میوه ها رو چید و کارها رو انجام داد
تا مهمون ها سر رسیدن.
پذیرایی و مهمونی به خوبی انجام شد تا اینکه آخر مهمونی مادررامین به نسیم گفت چرا چایی ها انقدر کمرنگ بود؟ بلد نیستی چایی بریزی خودمو صدا میکردی
چندماهی از این اتفاقات گذشت
یک روز که نسیم و الهام با هم گرم صحبت بودن مادر رامین دوباره نسیم و صدا کرد و گفت بی زحمت بیا میوه ببر
نسیم تعجب کرد که الهام هم عروس همین خانواده است چرا مادرشوهرش فقط نسیم و صدا میزنه
موقع خداحافظی شد و الهام و همسرش که زودتر می رفتن مادرشون غذای شب و میوه رو برای الهام گذاشت و گفت ببر میدونم سرت شلوغه و وقت نمیکنی غذا درست کنی اینو با هم بخورید
نسیم با خودش گفت حتما مامان به هم میده موقع رفتن
ولی دقیقا سر رفتن مادرش گفت نسیم جان هفته ی دیگه میخوام روضه بگیرم بیا کمکم جارو کنیم و مبل ها رو جابه جا کنید با رامین که خونه آماده باشه
و خبری از غذا هم نبود🤯
نسیم که دلش حسابی پر بود مطمئن شد مادرشوهرش یک ظالمه و تصمیم گرفت ازش متنفر باشه!!
اون شب با رامین دعوا کرد و از فرق گذاشتن های مادرش گفت و گفت و گفت...
اشک هاش تمومی نداشت
رامین هم گفت: تو حسودی تا قبل از اومدن الهام تو هیچی نمیگفتی چون مادرم به اون هیچی نمیگه ولی به تو ارزش قائل میشه و تورو مثل دخترش میدونه و باهات راحته بهت برخورده و فکر کردی فرق میذاره😱
نسیم که طاقت شنیدن این حرف و نداشت شروع کرد داد زدن و بحثشون بالا گرفت
در نگاه نسیم همه ی اینا ظلم مطلق بود و احساس می کرد قربانی شده و هیچ کس محبت ها و زحمت هاشو نمی بینه و فقط ازش توقع دارن
حتی همسرش هم رفتار درستی باهاش نکرد
نسیم که قهر بود به روضه هم نرفت
ظاهرا مادر رامین به الهام هم نمیگه و کارگر میاره تا کارهارو انجام بدن
حتی برای چایی ریختن هم به الهام چیری نمیگه و وقتی فریده دخترش بهش گله میکنه میگه الهام خسته است کلاس داشته امروز... همین که اومده خیلیه...😶🌫
شما بگو👇👇
در این داستان چه کسی واقعا ظالمه؟
چرا الهام ظاهرا ارزش بیشتری داره و خانواده همسرش خیلی مراعاتش رو میکنن؟
چرا با نسیم این طور رفتار میشه؟ آیا نسیم واقعا مظلومه و فردیه که قربانی شده؟
🖋تحلیلت رو برام بنویس
راجبش با هم صحبت کنیم
قشنگ ترین تحلیل شامل جایزه میشه☺️
༺༻دوره ی آموزشی رایگان༺༻
@Psy_mohamadi