📣مهشید گودرز پرستار شهید مدافع سلامت و پیرو راه حضرت زینب (س)
🌷«مهشیدجان، تو بارداری و خیلیها سالهای قبل و در شرایط عادی نه مثل الان که کرونا در کمین همه ماست، مرخصی استعلاجی میگرفتن تا ماههای آخر قبل از به دنیا اومدن بچهشون استراحت کنن و ...» اما جواب این پرستار به این درخواست تقریبا ثابت همه همکارانش، فرقی با یکدیگر نمیکرده است. او به همهشان میگفته: «جامعه و مردم کشورم الان به من بیش از هر زمان دیگهای نیاز دارن و نمیتونم به این اتفاق، بیتوجه باشم. الان وضعیت به گونهای شده که یک پرستار بیشتر هم در بیمارستان باشه، یک پرستاره»...
🌷«من چندین بار با او بعد از ابتلایش به کرونا تماس گرفتم اما این اواخر تلفنش را جواب نمیداد و بعدش به من پیامک می زد. ظاهرا سرفه زیاد داشته و چون نمیخواسته همکارانش نگران شوند، کمتر تلفنش را جواب میداده است و بعدش پیامک میداد که توکل بر خدا بهترم و انشاءا... زودتر برمیگردم سر کار. بنابراین من تا چند روز قبل از شهادتش، نمی دانستم که حالش خیلی وخیم است. مهشیدجان واقعا لیاقت شهید شدن را داشت. او به شدت دختری مسئولیتپذیر و وظیفه شناس بود.»
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
🌷«تقریبا از ابتدای بارداریاش یعنی هفت ماه پیش بود که به قسمتی که من در آن مشغول کار هستم یعنی بخش مراقبتهای ویژه جنرال و مسمومین منتقل شد. اصلا در این مدت اهل مرخصی گرفتن نبود. البته قرار بود ۲ ماه قبل از زایمان به مرخصی برود که این اتفاق تلخ افتاد.»
@women92
🌷«این اواخر لحظهشماری میکرد که پسرش به دنیا بیاید. تمام وسایل سیسمونی را خریده بود، اتاق کودک را چیده و فیلم گرفته بود و فیلمش را آورد توی بخش و به ما نشان داد. ذوق و شوق عجیبی داشت و میگفت که آرزوهای زیادی برای پسرم دارم.»
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
🌷بچهاش همچنان در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان نارس است و «تا جایی که من شنیدم و خبر دارم، بچهشان هنوز در بیمارستان است و ظاهرا وضعیتش بد نیست، تغذیهاش شروع شده و نیاز به اکسیژن هم ندارد.»
🌷اوایل همین هفته بود که مراسم تشییع پیکر مهشید گودرز، شهیده مدافع سلامت که پرستار باردار مرکز پزشکی، آموزشی و درمانی لقمان تهران بود، برگزار شد. این پرستار باردار که بر اثر ابتلا به کرونا دار فانی را وداع گفت، از پرستارانی بود که با حدود ۱۱ سال سابقه در بخشهای مهمی از این مرکز درمانی حضور داشت. خانم گودرز هنگام فوت هفت ماهه باردار بود اما پزشکان موفق شدند نوزاد او را به دنیا بیاورند...
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصرکاوه
راوی: سودابه بدیهی پرستار همکار شهیده
🌹شادی روحش فاتحه ای قرائت می کنیم
@zedbanoo
بسم الله
«دم مرگ»
بعضی لحظه های زندگی شبیه لحظههای مرگ هستند.
لحظههایی مثل کش آمدن بعضی غصه ها
مثل عزیزی در خاک گذاشتن،
مثل رفتن به اتاق عمل وقتی تمام تنت را میسپاری و درخلوت اتاق تنها میمانی با کسانی که ذره ای به تو محبت ندارند.
مثل وقتی یک انسان تازه میخواهد ازتو پایش را برزمین بگذارد وتو هیچ چیز نمی دانی .
گاهی حتی چشمت به ساعت خیره میماند. در لحظه لحظه اش انتظار ایست قلبت را میکشی و حضورحضرت عزراییل..
درلحظه به لحظه اش ناچاری دل بسپاری به تقدیری که گریزی ازآن نیست، نه راه پس داری نه راه پیش.
لحظه ای میرسد که میگویی میآید یا میمیرم.
لحظه ها جانکاهتر از همیشه طی میشوند و تو گیج به آیندهای خیره میشوی که حتی نمیدانی خواهد بود یانه.
گاهی خوب است قبل آن لحظات یک نامه آماده کرده ای تا همان چیزهای نداشته را تقسیم کرده باشی...
خودت با خودت تنهایی. میدانی یعنی چه؟ یعنی لحظاتی برقلبت وحتی جسمت میگذرد که هرچه درون داری بیرون میریزی.
لحظهای که کسی را بسته به اینکه چقدر وابسته اش هستی و چقدر قدرتمند میپنداریش، صدا میزنی ...
هستند عده ای که درآن لحظه ناسزا میدهند، به زمین و آسمان، به همه!
آری آن لحظه، ملاک خوبیست که بدانی حقیقت نفست را با چه کسی یا چه چیزی پیوند دادهای!
چون نمیشود نقش بازی کنی؛
این لحظهها، لحظه های دشواری هستند اما داشتنشان کمک میکند حقیقت خودت را، عاری از هرچه، بهتر بشناسی.
خودت بسلامتی برای خودت، این وقتها را قرار بده. تاقبل از آنکه دیرشود باخقیقت خودت مواجه شوی.
#سبک_زندگی
#خودشناسی
#تربیتی
@zedbanoo
ضرورت آمادگی رزمی
ستایش خداوند را سزاست، هر لحظه كه شب فرا رسد، و پرده تاریكی فرو افتد. ستایش مخصوص پروردگاری است هر زمان كه ستاره ای طلوع و غروب كند. ستایش خداوندی را سزاست كه نعمتهای او پایان نمی پذیرد، و بخششهای او را جبران نتوان كرد. پس از ستایش پروردگار، پیشتازان لشگرم را از جلو فرستادم، و دستور دادم در كنار فرات توقف كنند، تا فرمان من به آنها برسد. زیرا تصمیم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوی جمعیتی از شما كه در اطراف دجله مسكن گزیده اند رهسپار گردم و آنها را همراه شما بسیج نمایم، و از آنها برای كمك و تقویت شما یاری بطلبم (منظور امام از (ملطاط) آنجایی است كه دستور توقف داد، (كنار فرات) كه به كنار فرات یا دریا (ملطاط) هم می گویند. و امام (ع) از كلمه (نطفه) آب فرات اراده كرده كه شگفت آور است)
ند المسیر إلی الشام قیل إنه خطب بها و هو بالنخیلة خارجا من الكوفة إلی صفین <
الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّمَا لَاحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَفْقُودِ الْإِنْعَامِ وَ لَا مُكَافَإِ الْإِفْضَالِ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِی وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّی یَأْتِیَهُمْ أَمْرِی وَ قَدْ رَأَیْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ النُّطْفَةَ إِلَی شِرْذِمَةٍ مِنْكُمْ مُوَطِّنِینَ أَكْنَافَ دِجْلَةَ فَأُنْهِضَهُمْ مَعَكُمْ إِلَی عَدُوِّكُمْ وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ الْقُوَّةِ لَكُمْ .
#نهج_البلاغه_خوانی
#بخوانیم_منتشر_کنیم
@zedbanoo
#سلام برمولای خوبان عالم؛
تورا من دوست میدارم...
تورا سبزتر از هر درخت در بهاران،
حقیقتی تر از قطرهی باران و روشن تر از خورشید برکوهساران،
تورا من دوست میدارم..
این دوست داشتن را بپذیر..
#صمیمانه_با_امام
#نامه_خاص
@zedbanoo