eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
8.2هزار ویدیو
480 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 سیدحمیدرضابرقعی گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر تو است تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می شد لب آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی تا که فقط زینت مولا باشی تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود زینب کبری مبارک @zedbanoo
بسم الله «یلدای همسایه» باهزار زور وزحمت توانسته بود،برای شب یلدایش تلاشی بکند. بنابود چندتایی از آشناها وفامیل بیایند ودور هم باشند . نمی‌توانست برایشان کم بگذارد،چند کیلویی اجیل 150هزارتومانی خریده بود .وچندین مدل میوه‌ی رنگارنگ. آنقدر که وقتی به خانه آمد،ناچار بود با پایش درراهل بدهد تابتواندخریدش راروی زمین بگذارد. زن همسایه که دست‌های پراورا دید،بی آن‌که چیزی بگوید،آه آرامی کشید وناخداگاه چیزی درقلبش تکان خورد. وبعد وقتی به خانه رفت به بچه ها وعده داد که فرداشب برایشان به جای امشب،یلدا خواهد گرفت... برنامه اش این بود که ازمیان خورده غذاهای همسایه برایشان خوراکی های جورواجور ببرد... اما همسایه‌ی متشخص، هرگز نمی دانست که زباله هایش اول، از زیر دست همسایه‌اش رد می‌شود. او هرگز ندانست ، یلدایش،هرشب همسایه اش، رایلدا می‌کرد... @zedbanoo
بسم الله 💓💓💓ای دو چشمانت چراغ شب یلدای همه؛ امشب تا لحظه آخر می‌نشینیم وزل می‌زنیم به ثانیه شمار ساعت،تابیایی ویلاهای تاریک وکشدارمان سحر شود... مولای ما؛ بی تو,هرشب؛ شب یلداست ..💚💚💚 بی تویلدا نه باهنداونه نه با انار نه با کدوحلوایی... نه باشیرینی... باهیچ چیز شیرین نمی‌شود... مولای ما،ما یلدا را بی تومبارک نمی‌دانیم... بیا ومبارک کن این روزها و شب‌های زندگیمان را...💚💚💚 @zedbanoo
برنامه ی های این هفته ی دلسوز و انقلابی جهت نجات فرزندان خود از رها شده دوشنبه(1 دی)👈مقابل مجلس شورای اسلامی سه شنبه(2دی)👈مقابل قوه ی قضائیه ساعت 10 صبح ✅ کانال در سروش، ایتا و بله @phonemotalebe
فهیمه بر سر پیکر پاره پاره همسرش حاضر شد در حالی که پیراهن سفید پوشیده بود و فریاد می زد: ای همسر شهیدم، شهادتت مبارک... و در مراسم ختم همسرش می گفت: این ختم نیست که آغاز است؛ آغاز راهی که همسرم آن را پیمود... فهیمه را باید خواند، نامه هایش به همسرش و زندگی کوتاهی که در این دنیا داشته است کتاب نامه های فهیمه، نامه ی او به همسرش غلامرضا است، زوجی که گام به گام یکدیگر را تشویق به رشد معنوی می کردند. فهیمه نامه هایش پر از احساس و عشق به همسرش اما او را تشویق به شهادت و گام در این جهت می کند فهیمه یـک روز قـبل از خواستگاریش , در عالم رویا دیده بود که غلامرضا در انبوهى از مین به شهادت مى رسد و او انتخاب کرد همسر شهید باشد، و در همه نامه هایش آرزوی همسنگری با همسرش را دارد همسرش در گردان تخریب بود و شهید شد و فهیمه تا یک سال سفید پوشید و می گفت که اگر غلامرضا به مرگ طبیعی رفته بود باید عزاداری می کردم. فهیمه در چهلمین روز شهادت غلامرضا نمایشگاهی از عکس های او برپا کرد تا سیر زندگی همسرش را به همه نشان دهد. او در زمان حیات همسرش، او را تشویق به نوشتن خاطرات می کرد. فهیمه پس از شهادت همسرش با فرد دیگری ازدواج کرد و همسر دومش را تشویق به جهاد میکرد او خسته، افسرده نبود، بلکه ایمانی قوی داشت با نامه های فهیمه، او را می توان بیشتر شناخت بخشی از نامه هایش را منتشر می کنم ✍فاطمی https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e 🔅کانال دخترحوا @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی همه غافلگیر می‌شوند! این بازی، خارجی نیست... رونمایی از «سفیر عشق» امروز در خبرگزاری فارس @Farsna @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچقدر دلتون برای قامت رسیدش تنگ شده،صلوات بفرستین ❤️اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 در خانه هم می‌شود به اوج معنویت رسید! 🔻ثواب‌هایی که آدم در خانه می‌برد با بیرون خانه قابل مقایسه نیست! یک وقتهایی فکر میکنیم ازدواج ما را ازثواب هم انداخته است... غافل از اینکه ثواب خیلی از آنچه فکر میکنیم به ما نزدیکتر است... @zedbanoo
بسم الله «به خودت فرصت بده» به خودت فرصت بده تا صدای طبیعت را بشنوی؛ از هیاهوی دنیای مجازی فاصله بگیری، وازهیاهوی هزارکارکرده ونکرده، ☺️ به خودت فرصت بده تا زیبایی ها راببینی،هرچند قرار است به آنها دل نبندی، اما فرصت بده.🥰🌼❄️🍃.. جوانی کردن،کار بدی نیست اگر فرصت سوزی نشود... پاییز میرود،🏃 زمستان می آید،❄️ چند وقت دیگر،سال نو میشود🍃، موهای من وتوهم کم کم رنگ موهای ننه سرما بخود می‌گیرد،⛄ اما آنچه مهم تر از چین وچروک و سفیدی مو وهزارچیز دیگر است، 👈دستهای من وتوست که ازچه پرباشد؟ پر از آه وناله وحسرت هزار کار نکرده؟ یا پرازجوانی پاک... می‌دانی،جوان بودن نعمت است، وجوان خوب بودن،هزار نعمت،☺️ فکر نکن جوانی ات را باخته ای اگر کارهزاران نفر دیگر را نکنی... اگرازدواج کنی ومسیولیت به دوش بکشی،🌺🌺 اگر دراوج جوانی فرزند بیاوری ونام پدر یا مادر چند فرزند رایدک،بکشی🤩 بلکه مطمین باش، سالها جلو خواهی افتاد،ازکسانی که به اسم جوانی،عمرشان را تباه کرده اند...🌸 یادت باشد؛«در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری است...🍃🌺🍃 ورنه هرگبری به پیری میشود پرهیزگار...» پاک بمان وپاک جوانی کن...😍🙏 @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم https://survey.porsline.ir/s/liYnnMf لطفا این پرسشنامه‌ رو برای هرچی گروه خانم دارید بفرستید پر کنند یکی از اساتیدمون در قم دارن بهمراه تعدادی از همکارانشون یک کار بزرگ برای مادران ومعلمان جهت تسهیل گذران کرونا انجام میدن نیاز به کار میدانی دارن که مادران ومعلمان بتوانند از عهده ی این کار سخت آسوده خاطر گردند. با سپاس فراوان از شما .
تا چهارشنبه فرصت دارید عکس فرشته‌هاتون رو برای ما بفرستید یه جایزه هیجان انگیز داریم با چاپی از عکس فرشته‌هاتون هم یادگاری‌ه و هم کاربردی👌 پس مسابقه رو از دست ندید🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ آی دی ادمین جهت ارسال عکس @mhdy1227 شب نشینیم که تا فجر به پایان فراقش بدمد.... الّلهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌ الفَرَج...... @mehre_fereshteha
ساخت واکسن دو سرطان در ایران 🔹رئیس پژوهشکده زیست فناوری دانشگاه ارومیه: برای نخستین بار در غرب آسیا موفق به ساخت واکسن درمانی سرطان مغز و سرطان سینه شدیم که مرحله تزریق بالینی را هم با موفقیت پشت سر گذاشته است. 🔹۱۰ تا ۱۵ بیمار وارد پروسه درمان شدهند که شاهد بهبودی کامل بیمار بوده‌ایم و سیستم ایمنی‌شان تقویت شده و در حال حاضر نیز به حیات خود ادامه می‌دهند. @zedbanoo
نور آفتابازمیان پنجره ی کوچک اتاق،بی رمق روی گلهای چادر مادر می‌تابید، مادرتنها ودل‌شکسته بر دوشک نشسته بود و هر ازگاهی یکی از فرزندان راصدا میزد تادست نوازشگرش را روی سرش بکشد وبادیدن جمال رویش،آماده‌ی خدا حافظی شود واز گلچهره اش،توشه‌ای برای روزهای دلتنگی بردارد... مرد به خانه آمد،همه‌ی امید او. وقتی آمد،زن می‌خواست مثل قبلترها به احترامش برخیزند وتادم در به استقبالش برود،اما حالا نه که نخواهد،بدنش تاب برخاستن ونشستن نداشت‌‌.. لاجرم نشست تا مرد،به بالینش آمد؛:« سلام بر تو ریحانه‌ی خانه ام،دختر رسول خدا!امروز بحمدلله بهتری؟» «_سلام برتو ای روح من امیرالمومنین، انشاله بهترهم میشوم..» سلام و خوش وبش پدر با بچه ها،لبخند را روی لبان مادر جاری می‌کند‌.لبخندی که درعمقش انگار یک بغض به بار نشسته است... مرد می‌گوید:«فاطمه جانم!اجازه میدهید آن دو بیایند برای عیادت؟؟ فاطمه،انگار چیزی در قلبش فشرده میشود‌‌.. اشکش تا آستانه‌ی مژه ها می آید وانجا پرده ای حریری تشکیل می‌دهد:«همان دوتن که می‌خواستند علی مرا در مسجد خدا بکشند؟ همان دو را که با دخت نبی چنین کردند که می‌بینی؟ آنها که محسنم را بی گناه،کشتند؟ هرگز نمیخواهم آن دورا ببینم» اما بانوی من!اگر نیایند،باز فتنه ای دیگر به پا می‌شود بگذار بیایند تاحجت برهمه تمام شود. _خانه،خانه‌ی توست، ومن هم کنیز توام‌... می‌خواهی بگو بیایند.اما من آن ها را نخواهم دید.. اشک شوق درنگاه مرد،غلطید؛«ممنونم فاطمه جان خدایت ازتو راضی باشد» ویرخاست تا به آن دو،خبر دهد... ... قلم لال می‌شود واشک اجازه ی رویت صفحه ی دیگری بهذدیده،نمی دهد.‌ اما تاریخ تعریف می‌کند،فاطمه حربه یکی دو جمله بلامانع سخن نگفت ؛که قسم بخدا ازشماراضی نخواهم بود آیا نشنیدنید که رسول خدا فرمود رضای خدا دررضای من است ورضای من درررضای فاطمه. سوگند بخدا هرگز ازشماراضی نخواهم بود.. تاریخ می‌نویسد فاطمه بخاطراطاعت علی مرتضی (علیهما السلام) از آخرین حقش هم گذشت ،وهربار رویش را به جانبی کرد که آن‌دو را نبیند» تاریخ هرگز نتوانست آنچه درعمق دل بانو،میگذشت را حکایت کند... تاریخ دربرابر اطاعت فاطمه از مولایش؛قرنهاست،سرخم کرده است. @zedbanoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا