✅در نكوهش اهل کوفه ✅
علل شكست كوفیان
ای مردم کوفه! بدنهای شما در كنار هم، اما افكار و خواسته های شما پراكنده است، سخنان ادعایی شما، سنگهای سخت را می شكند، ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار می سازد، در خانه هایتان كه نشستید، ادعاها و شعارهای تند سر می دهید، اما در روز نبرد، می گویید ای جنگ، از ما دور شو، و فرار می كنید. آن كس كه از شما یاری خواهد، ذلیل و خوار است، و قلب رهاكننده شما آسایش ندارد، بهانه های نابخردانه می آورید، چون بدهكاران خواهان مهلت، از من مهلت می طلبید و برای مبارزه سستی می كنید، بدانید كه افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمی توانند ظلم و ستم را دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمی آید، شما كه از خانه خود دفاع نمی كنید چگونه از خانه دیگران دفاع می نمایید؟ و با كدام امام پس از من به مبارزه خواهید رفت؟ به خدا سوگند فریب خورده آن كس كه به گفتار شما مغرور شود، كسی كه به امید شما به سوی پیروزی رود، با كندترین پیكان به میدان آمده است، و كسی كه بخواهد دشمن شما را با شما هدف قرار دهد، با تیری شكسته، تیراندازی كرده است به خدا سوگند! صبح كردم در حالی كه گفتار شما را باور ندارم، و به یاری شما امیدوار نیستم، و
دشمنان را به وسیله شما تهدید نمی كنم. راستی شما را چه می شود؟ دارویتان چیست؟ و روش درمانتان كدام است؟ مردم شام نیز همانند شمایند؟ آیا سزاوارست شعار دهید و عمل نكنید؟ و فراموشكاری بدون پرهیزگاری داشته، به غیر خدا امیدوار باشید؟
#نهضت_نهج_البلاغه_خوانی
#بخوانیمومنتشر_کنیم
@zedbanoo
یُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ كَلَامُكُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُكُمْ یُطْمِعُ فِیكُمُ الْأَعْدَاءَ تَقُولُونَ فِی الْمَجَالِسِ كَیْتَ وَ كَیْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِیدِی حَیَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ وَ سَأَلْتُمُونِی التَّطْوِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ الْمَطُولِ لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَیِّ إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَقَدْ فَازَ وَ اللَّهِ بِالسَّهْمِ الْأَخْیَبِ وَ مَنْ رَمَی بِكُمْ فَقَدْ رَمَی بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِی نَصْرِكُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ مَا بَالُكُمْ مَا دَوَاؤُكُمْ مَا طِبُّكُمْ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ أَ قَوْلًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِی غَیْرِ حَقٍّ .
#نهضت_نهج_البلاغه_خوانی
#بخوانیمومنتشر_کنیم
@zedbanoo
بسم الله
«دوست داشتنی»
زن،ترسان ولرزان قدم به خانه گذاشت.
چهارچوب در رنگ رو پریده بود وانگار میخواست ته دلش را خالی کند.
در و دیوار کمرنگ و روی خانهی پدرشوهرش، با خانهی مادریش، قابل قیاس نبود،
اما لبخند و گرمای حضورشان را دوست داشت.
مادرشوهرش، اگرچه ظاهرا اهل ابراز احساسات، نبود، اما دلسوز بود.حالا همین چند گزارهی کوتاه، به او دلگرمی داده بود که پامحکم کند وبرای اولین بار، به خانهشان بیاید.
دست گلی صورتی در دست گرفته بود که رویکارت هم رنگش، نوشته بود:«تقدیم به پدر و مادر عزیزم»
کمکم که صدای پایشان نزدیکتر میشد، زن بیشتر صدای قلب خودش را میشنید. انگار کسی روی ضربان قلب او، راه میرفت.
بالاخره آن لحظه رسید، مادرشوهرش، از آنچه فکر میکرد، زیباتر و جوانتر بود: ریز نقش، وسرخ وسفید بود و بجز کنار لبها و دورچشمهایش که چند چروک، نقاشی کرده بودند، صورتی دوست داشتنی داشت و لبهای قیطونی صورتی رنگش، به لبهای دختران نوجوان، می مانست.
پشت سراو، پدرشوهر هم آمد:قامتی چهارشانه، بلند، ابروهایی کمان وچشمانی کشیده وباز، با دماغی عقابی وریش و سبیلی جوگندمی.
دختر تصمیم گرفته بود آنها را شبیه پدر و مادر خودش بداند، این بود که ناخداگاه خودش را میان عطر بغل مادرشوهرش رها کرد و دست پدرشوهرش را مثل دست پدرش، بوسید.
شنیده بود: هفتثانیهی ابتدایی برخورد، سرنوشت ساز است. لبخند روی لب را فراموش نکرده بود، دسته گل بدست آمده بود وحالا سعی میکرد درنهایت ادب و احترام و البته صمیمیت سخن بگوید.
پشت سرش مجید، همسرش بود که از تلاقی دوستانهی پدر و مادرش با عروس جدید، به وجد آمده بود و احساس میکرد، آنها با نگاهشان، عروس و در واقع سلیقهی پسرشان را تحسین میکنند.
احساسی که درست بودنش در فحوای کلام آنها، مشخص بود.
زن درست برخورد کرده بود، دل آرام داشت و خوشنود بود به تصمیمی که گرفته بود؛ آخرین بار استادش در هنگام مشاوره، به او گفته بود، یادت باشد حال و هوای هرکس به تو مثل حال و هوای دل توست به او، هرقدر با صداقت و دوستانه و البته هوشمندانه نه سیاستمدارانه، برخورد کنی، بیشک بیشتر درقلبشان جا میگیری. تو دختر خوب ،مهربان و پاکی هستی. لازم نیست نقش بازی کنی، فقط خودت باش و به آنها، به چشم پدر و مادرشوهر، نگاه نکن بلکه مانند پدر ومادر خودت و کسانی که اگر نبودند، همسرت هم نبود، نگاه کن. مطمین باش دوستت خواهند داشت.»
در دلش سجدهی شکری به جا آورد، و دست در دست مادرشوهرش ، به اندرونی خانه رفت. خانه عجیب بوی صمیمیت میداد.
#داستانک
#سبک_زندگی
@zedbanoo
بسم الله
سلام مولاجان!
دیر زمانیست به عشق تو دورهم جمع شده ایم ودلمان خوش است به همین لحظههای ازتو گفتن واز تو سرودن،
ونگاهی که الهی قسمتمان شود،
وما چه میدانیم، شاید هم نگاه توست، هرآنچه هستیم و مینگاریم و میخوانیم،
وخدا میداند اگر نبود نگاه تو، چه باید میکردیم.
مولای ما!
محتاج نظرلطفت و دعای خیرت، هستیم.
هرروز بیش ازقبل و هر ثانیه بیشتر...
دعایمان بنما تا برای تو باشیم و لایق تو!
#نامه_خاص
#صمیمانه_با_امام
@zedbanoo
🔰 اسلام نوجوان فضول بار میآورد!
🔻 برخی پدر و مادرها میگویند بچهها سر به هوا شدهاند. چه کار کنیم تا اینقدر در کارها فضولی نکنند. وقتی تحقیق میکنی میبینی بچهها نسبت به پدر و مادر در راه حق جدیتر و کوشاتراند و پدر و مادر میخواهند در این حق پرستی ترمز او باشند. باید بگویم مسلمان! اسلام نوجوان فضول بار میآورد. اگر دلت میخواهد برو به آیین دیگری ملتزم شو! افتخار کن که فرزندت از تو در راه حق کوشاتر و پویاتر است. کمکش کن و ترمز او مباش و باید به بچهها همان نصیحت قرآن را کرد که راهت را رو برو در عین حال با پدر و مادری که جور دیگر میاندیشند و عمل میکنند، پرخاشگری مکن؛ مماشات کن.
شهید بهشتی. نقش آزادی در تربیت کودکان. ص ۵۱ و ۵۲
#شهید_بهشتی
#تربیت_نوجوان
@/zedbanoo