💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
بسم الله
« ماقاتلها»
یکی از عجایب و غم انگیزترین چیزهایی که خواندهام، این بود که خیلی از شهدای انقلاب دقیقا غروب بیست و یکم بهمن، به شهادت رسیدند. یعنی هنوز بوی بهارآزادی در مشام جانشان ندویده بوده. چه بسا که سالها مبارزه کرده بودند ولی بازهم به آن لحظهی دل انگیز نرسیدند که با بازکردن پیچ رادیو؛ شهید محلاتی که هنوز نفس میکشیده، بلند بگوید؛ این صدای انقلاب است. صدای جمهوری اسلامی ایران.
هرسال باخودم فکر میکنم این انقلاب چه شهدای گمنام و غریبی داشته. شهدایی مثل همانها که درسال 42، از پشت بام فیضیه به زمین پرت شدند و هیچ کس جسدشان را هم ندید.همانها که جسدشان در دریاچهی نمک قم، استحاله شد.
البته انقلاب غرایب زیاد دارد. کسانی برای پیروزی این انقلاب، زندان رفتند.بعضیشان در همان زندان بیدین شدند. بعضیها سهم خواهی مستقیم کردند، بعضیها جزو کومله ها شدند.
بعضیها با سهم خواهی یا بی سهمخواهی بعدها به مراتبی رسیدند و بعضی ازهمانها بعد از یکی دوسال، بعضی بعد از ده سال و بعضی بعد از سی سال، از انقلاب زاویه گرفتند وخب زاویه قصهاش روشن است. از مسیر مستقیم که دور شوی، فقط دور شدهای اما وقتی با زاویه دور شوی، خیلی سخت است که دوباره برگردی سرجای اولت.
بعضیها تا همین روزها هنوز دارند فاقله میگیرند.از اصل انقلاب،از امام انقلاب، از تربیت انقلابـ.
گاهی وقتها درد این است که ادبیات انقلابی روی زبان کسانی است که فواصل نجومی از انقلاب دارند با زاویههایی تند یا باز.
اما این انقلاب جدا از شهدای سالهای 42 تا 57، شهدای ترور، شهدای هشت سال جنگ تحمیلی، شهدای مدافع حرم،شهدای جهاد علمی،شهدای سلامت،شهدای امنیت. اما یک شهدایی هم دارد که خیلی اسم و رسمشان معلوم نیست. از همه دردناکتر گاهی وقتها توسط عملیات ایذایی، توسط خود ما انقلابیون مثلا دو آتشه،شهید میشوند. آرام، بی صدا، تدریجی اما خصمانه. خوب میدانم که کسانی بعد از نوشتن این متن به من اعتراض خواهند کرد حتی شاید با ترک کانال.
اما من به این باور رسیدهام شهدایی هستند که خیلی بیشتر از من وشما چوب میخورند،فحش میخورند،مبارزه میکنند اما چون در خطکشهای شخصی من وشما و بعضا عینکهای فیلتردار انقلابی گری مان نمیگنجند، توسط من وما کشته میشوند.
بهتان برنخورد، امیدوارم که نخورد اما اگر کسانی در این قتلها، دست دارند، کاش بهشان بربخورد. قتلهایی که هیچ دادگاهی جز دادگاه عدل الهی، قاتلینشان را مواخده نخواهد کرد و هیچ کس نام شهدایش را شهید نخواهد گذاشت وهیچ بنیادی، نام آنها را ثبت نخواهد کرد.
شهدایی مثل شهدای هنر، شهدای موسیقی، شهدایی که زنده زنده در میان دنیای تاریک هنرشیطانی، ذبح میشوند و ما انقلابیون هم جسارتا چون بعضا خیلی ازهنر سر در نمی آوریم و هنوز خط کشمان با خط کش ولی، یکی نشده، به اسم دین همهی آنها را از حدود انسانیت ومعنویت تا چه برسد به انقلابیگری، خط زدهایم. آوینی هم فحش میخورد. اوینی هم شاید اولین شهید هنر بود اما خدا راشکر پیش از آنکه کاملا در مقتل هنر، ذبح شود، در فکه روی مین رفت. 😭
کاش این اتفاق برای کسانی مثل #علیرامنورایی، #امیرمحمدزند و #حامد_زمانی هم میافتاد.
کاش حامد زمانی بعد ازیکی از اجراهاش روی مین میرفت. کاش وقتی هنوز خوانندهی متعهد به انقلاب نداشتیم، همان وقتی که بنفشها داشتند دستمال کشی امریکارامیکردند وحامدزمانی مرگ برامریکای یک ودویش را به فارسی و انگلیسی منتشرکرد، کشته میشد. مردانه. با مین با چاقو مثل همین دختر اهوازی سربریده میشد کاش.
همان روزها که شیشهی خانهاش را می، شکستند. ماشینش را اتش میزدند. ومن وتو نشسته بودیم و لنگ روی لنگ انداخته بودیم وحدود انقلابی گری تعیین میکردیم. همان روزها که به جرم تیپ هنری زدن، انقلابی ها میزنندش.
همان روزها که رهبر آرام ودر گوشی گفته بود: حمایتش کنید.
من حامدزمانی را از نزدیک دیدهام. چشم به چشم هایش دوختهام وگفتهام ما تبلیغ شما را میکنیم اما موسیقیهایتان تند است و او قول داد لایت تر بخواند.
همسر طلبهی من با او دست داده و او دو فرزندم را در آغوش گرفته و عکس گرفته ایم.
میدانی! من یقین کردهام اگر #میلادهارمونی و#حسین_حقیقی پاگرفته اند، اگر حالا هرخوانندهای از میان دنیایی آلبوم عاشقانهاش یک سرود نسبتا حماسی میخواند، به خاطر تابوشکنی های #حامدزمانی است اما سالهاست به خاطر یک بهتان، از نظامی که برایش جنگیده منتها در میدان هنر، سیلی خورده. از انقلابیها. از کسانی که هنوز نمیدانند جوانها را اگر نتوانی با موسیقی مذهبی و آرمانی، متعهد بار بیاوری پای تی بی اس، مشق عشق میکنند.
کسانی که فکر میکنند چون به نظرشخص آنها موسیقی بداست، پس حامدزمانی یک آدم بی تعهد وبی ارزش است.
جالب است که حالا دارند دیگران رویش سرمایه گذاری میکنند و بیپرده بگویم من اگر جایش بودم شاید خیلی زودتر از این حرفها...