11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مقایسهای زیبا از لحظات ناب رزمندگان دفاع مقدس دیروز و زائران اربعین امروز
🔰 زیبایی این مقایسه انجا خودش را نشان میدهد که میبینید بعد از چند سال، با وجود لشکر عظیم دشمنان خارجی و داخلی، آرمانها و تفکرات مردم همانها می باشد .
اللهم أرزقنا توفيق طریق زیارت الحسین (علیه السلام )
#اربعین
#انتظار
@zedbanoo
بسم الله
«دلتنگی ناگزیر»
غروب جمعه است و دلتنگی کشنده ای که گویی دست میاندازد در قلب واصلا برایش فرق نمیکند تا کجا و با چه فرار کنی!
مثل مرگ ناگزیر است این دلتنگی های جمعه.
نمیدانم این دلتنگی ها،
این ندبههای بی جواب،
این قربان صدقه رفتنهای آل یس،
این حسرتهای باز گره خورده و باز اشک شده،
تا کجا و کدام سال و کدام روز، تکرار خواهد شد!!
اما پدرمهربان اهل زمین!
ما کودکان چندوقت پیش، پیرشده ایم و شقیقههایمان پرشده از موهای سفید. برخلاف تو که وقتی میآیی، چونان جوان چهل ساله، خواهی آمد.
ما به همان بندهای یس، به تمام «عزیزٌ علیّ، های» ندبه،
به حرمت «بنفسی انْتَهای ندبه» ی بی قراری قسم میخوریم
هرقدر هم این زمستان بی امان غیبتت طولانی شود، ناامید نشویم و ترانهی همیشگی مان این باشد: 💕 روزی تو خواهی آمد، از کوچه های باران،
عیبی هم ندارد اگر ازدلمان نشویی غمهای روزگاران. چرا که غم از دل برود چون تو بیایی.
مولای بهاری دنیای زمستانی!
آفتاب بلند شام یلدا!
اینجا برای از تو سرودن، هوا کم است.
ما قول میدهیم به انتظار ظهورت قیام کنیم،
تو فقط بیااااا.
#جمعه
#انتظار
@zedbanoo
باران نجاتی| محنـــــــ💝ـــا
بسم الله
دلم برایت تنگ شده.
برای آن دوشنبه شب ها که فارغ از هزچیز، در توهمات روشنم، رو به تو میکردم، اشک می ریختم. حرف میزدم. تو را درست رو به روی همین چشمها که آن روزها پاک بودند، می نشاندم و از زمین وزمین، می گفتم.
وتو در خیال من نشیته بودی، استوار، مهربان،صبور.
میگویند تو کحا بودی که این همه جفا به بشر رفته و من می دانم تو کنار ما نشسته بودی و راه وجاه یادمان میدادی مثل بهمن پنجاه و هفت که در گوش امام گفتی مردم به خیابان بیایند وشد.
عطر بودنت در فضا می پیچد وقتی یادمان می افتد دشمن ده سال نقشه کشید و یکباره بعد سه روز فتنه ای که ده سال طرحش رت ریخته بودند مثل یک کاسه آب برزمین ریخت.
توکنار بشر بودی وقتی جفاها به او رفت و هرجا گره خورد، به جایشان انگشت و دست و دندان بر گره افکندی و بازش کردی و هرجا توسلی باید به جای همه اشک ریختی وتوسل کردی!
آه مولای من! دلم برای ان روزها که عاشقانه می زیستمت، تو را روی نیمکتی شانه به شانه ام میدیدم که پای حرفهایم نشسته ای و کنارم هستی. عطر نفست را در فضا می چشیدم و تو را لابه لای درختهای بیابان،می جستم و زیر لب می خواندم؛ متی نغادیک و نراوحک فنقر عینا،
از آن روزها پاری از عمرم گذشته و جوانیم مثل سیبی رسیده و سنگین از درخت عمر آویزان شده و من دیگر آن عاشق نیستم.
اکنون چشمهای بی گناه من، پر شده از زرق و برق دنیا، نفسم از بس که به دنبال دنیا و عشق زمینی دویده ام، به شماره افتاده، گیسوانم، رنگ سفید را مثل پتو روی خود می کشند و تمام خوشبختیم این است که حالا عشق به تو مثل عشق نوجوانیم کال نیست. حالا تو مرد مهربان با چشمهای درشت و قیافه ای رویایی برایم نیستی که روی نیمکت بنشینی و جای خالی عشقهای زمینی ام را پر کنی! که کاش پر کنی برای آنکه در جستجویش استـ
اما من همان سیبی هستم که از کال بودن فاصله گرفته، حالا وقتی به تو می اندیشم وجلت قلوبهم را به جان می فهممـ قلبم تیر میکشد از تصور روزی که بشناسیمت و در میانمان باشی.
حالا اگرچه آرزو میکنم که بیایی و عدالت دیگر مثل البالوی نوک درخت بلند، دست نیافتنی نباشد و در بساط هر دورهگردی، ناب آن پیدا شود،
اما این دلیل عاشقیم برتو نیست!
ومن خوشحالم وخوشبخت. حالا لااقل فکر میکنم خیالهای خام جوانی و دردهای عشق زمینی را کنار گذاشته ام، نگاهم لبریز است از ناجوانمردی دنیا و مافیها و تو، برایم شده ای سمبل زیبایی ها!
لااقل فکر میکنم که تو رابرای جواهراتی که از زمین بیرون میزنند و بیابانهایی که زدوده، نمیخواهم.
تو را برای بادبادکهای پر از خوشبختی دست کودکان یمن و بحرین و بوسنی ومیانمار حتی نمیخواهم.
قلبم به لرزه می افتد با فکر اینکه یکی مثل حسین، مثل علی مثل محمد(صلوات الله علیهم اجمعین) از راه میرسد ومیشود او را بویید میشود بر نخ عبایش بوسه زد میشود جلویش زانو زد و از کهکشانها پرسید از عوالمی که هستند از اینکه رنگ خدا چه رنگی است و خیلی سوالاتی که جدت دوست داشت مردمش از او بپرسند و انها از تعداد ریشهایشان پرسیدند.
دلم آن بیست وپنج حرف دیگر علم را میخواهد که تو قرار است برایمان بیاوری. دلم اسلام ناب بی شیله، بدون آنکه. رنگ سلایق انسانی بگیرد را میخواهد.
آه مولای تو فقط بیا که:«فقد طال الصدی»
#سبک_زندگی
#انتظار
@zedbanoo
بسم الله
عطر شعبان ۱۴۰۰ تمام شهر را پر کرده.
نمیدانم خاطر شریفتان هست پارسال وسال قبل همین روزها را؟
آمار بالای مرگ روزانهی هم وطنانمان پیشتاز غصه هایمان بود. اما همه می گفتند سال ۱۴۰۰، سال گشایش ها خواهد بود. می گفتند اول وآخر سال گره خورده به نام مبارک شما.
امسال البته دولت انقلابی سرکارآمد و آمار مرگ ومیر خیلی پایین.
وواکسنهای داخلی متعدد شدند و...
هیچی فقط خواستم بگویم اول سال امید داشتیم به اینکه یکی ازجمعه های امسال، روزآرزوهای برآورده، روز خلاصی بشریت از گرفتاری و روز مرگی
و روز ظهور شما، خواهد بود.
واکنون در آستانهی نیمهی آخرین ماه سال هستیم،
اگرچه امسال روزهای خوبی داشت و خبرهای خوبی،
اما تا تو نیایی، زندگی ما حیات طیبه، نمی شود.
هرچه باشد تو «ماء مَعین» و «بقیهالله فی الارضین» هستی.
جای تو تا بیایی، همیشه خالی است.
مولای خوبــــیها پیش از آنکه از لایق تو بودن ناامیــــــــد شویم، طلوع کن.
#جمعه
#انتظار
@zedbanoo
باران نجاتی| محنـــــــ💝ـــا
بسم رب المهدی
💠شبهای نیمه شعبان قم را هیچ جا ندارد. خوب یادم هست پدر همه را دعوت میکرد به پیاده روی تاچهارمردان. همه جا پر بود از گل و مداحی و ایستگاه صلواتی. ریسه بندی های آن روزها پر بود از ابتکارات جذاب.
حال وهوای شهر وخانه ها، پر ازعطر یار بود.گاهی مطمین میشوم همانها پایه های علاقه به مولا را در دلمان،بالا برد.
🦋البته آن روزها،به اندازهی حالا از زمین وزمان ابلیس، نمیبارید. آنچه حرف من است،وظیفه ی من وتوست. همان که از کودکی خواستهایم گامی برایش برداریم.حالا اگر لباس مادری وهمسری، برتنت آویخته، اگر شیاطین انسی و جنی تلاش میکنند تا مادری را مزاحم پله، های عروج دنیوی ومعنوی، بنمایند، خب عکسش را ثابت کن.
ازقضا مادرها، خوب میتوانند سربازی کنند و سرباز تربیت کنند.اما نه همه. بلکه مادرهایی که مفهوم امید را خوب به جان خودشان وبچه ها نشانده اند.
مادرهایی که وقتی زندگی مثل سنگ لحد سخت و فشرده میشود،امید را هجی میکنند و به یاد روزهای خوب،سر میکنند.
مادرهایی که همیشه یادشان هست و به یاد بقیه می آورند که« عاقبت شب تار سحر میگردد، یک نفرمانده از این قوم که بر میگردد.»
مادرهایی که عشق فقط یک واژه ی سه حرفی برای متون عاشقانه شان نیست بلکه صبح به صبح مثل خون در رگهایشان جاری میشود.
مادرهایی که با نذری و سلام به مولا و از گفتن ها، مولای خوبان را نه پادشاه غیب، که مولای حاضر وناظر معرفی میکنند.
مادرهایی که یادشان هست و به خاطر فرزندانشان میسپارند که مولای مهربانی فرموده:«ما دراحوالات شما کوتاهی نمیکنیم ویادتان را ازخاطر نمی بریم.»
💟این مادرها، مثل فرشتهی امیدند.زندکی باهمهی سختیش، در مقابلشان زانو میزند و ناامیدی ازآنها ناامید میشود.
✳️مادرهایی که در اوج سختی، یاد امامشان نمیگذارد رنگ ناامیدی روی قلبشان بپاشد. این کمترین خاصیت انتظار است.
👌این مادرها، سربازان و مربیان سرباز خوبی، برای مولا هستند.
خوش به حالشان.
#انتظار
#مادرانه
#شب_میلادمنجیمبارک
@zedbanoo
بسم الله
«یک وقت دروغ نباشد»
میشد قطار کلمات عاشقانه برایت چید و ازعشق ناکاممان گفت.
میشد گلهای نرگس واقاقیا را به کرایه گرفت و دریا دریا ازعشق دروغینی گفت که هنوز نمیدانم اصلا درته کوزهی داراییم چیزی مانده یا نه.
اما نه نمیخواهم کلمه به کلمه دروغ ببافم.
چون می، شود شبیه همان دویست بار ایک نعبد گفتنهای دروغ میشود.
اما نه که ناامید باشم از آمدنت یا حتی گره خوردن به مرد فردای این روزها.. نه. اما دل است دیگر بارانی میشود، طوفانی میشود، بغض میکند، گوشه گیر میشود وحالا غروب آخرین جمعهی قرن، دل ما ترک میخورد، می شکند، می چکد وفرو میریزد که بازهم نیامدی!
امید اصلا چیزسختی نیست. اصلا اگر بنا به سختی باشد که کارشما سخت تر است که۱۱۸۸،سال به انتظار یک جامعه نشستهای.
ما اشتباه کردیم که گمان برده بودیم ظهورباسیصد و سیزده تن میرسد، حالا که انتظار امان دنیارا بریده است، حالا که بازهم قاب آرزوهایمان شکست،
تازه چشممان را روشن کرد که ماباید جامعهمان راهرقدرکه هست، مهدوی بار بیاوذیم همان قدر برابر، همانقدر عاقل عادل، مهربان، برادر.
اگر من وما نتوانیم درچهاردیواری خانه هایمان، یا کمی فراتر اقواممان، یا بسته به شغلمان کمی فراختر، جامعهمان عطر تو را نه با شعروشعار که باعمل، پخش کنیم، سالهای دیگرهم نیمه شعبانها بی تو خواهد گذاشت.
امروزمیلادتوست و مااراده کرده ایم تا به اذن تو، تلاشمان را برای این آرمان، تا نهایت برسانیم...
وبازهم دست ما و دامانت..
#انتظار#سبک_زندگی
@zedbanoo
مولای من سلام!
مولای ماشیعهها،
مولای ایرانیها،
مولای هرکس که ازاد میاندیشد سلام.
عادت کردهایم غرهایمان رابرسرت آوار کنیم، اما این بار آمده ایم بابت شادی مان، باتو مناجات کنیم.
چند ماه قبلتر،همهی ما درحالی شب می خوابیدیم وصبح برمیخاستیم که هیولای کرونا را درست رو به رویمان، پنجه در پنجه و نفس به نفسمان میدیدیم.
تا اینکه واکسنهای ایرانی با نگاه تو ساخته شد: زیاد، متنوع، با کیفیت.
اما زمانه، زمان لشگرکشی است؛ پس شیطنتها آغاز شد. شایعهای نبود که به گوشمان نخورد: از اینکه برکت آب مقطر است،ازاینکه رهبر مجبور است.
از اینکه واکسن نباید اجباری شود،.
از ربات شدن وتبدیل به خوک شدن و تغییرات ژنی براثر واکسن تا هرچه که به فکر کسی از ابناء بشر میرسید.
همه در دوراهیها گیر کرده بودیم. دوراهی زدن یا نزدن واکسن،
دوراهی راست یا دروغ.
امروز اما به برکت نگاه شما به دلهای دانشمندان ما،
به برکت لطف شما و شاید العجل العجل خواندنهای هرشب سه سالهمان،
آمار فوتی براثر این دیو وحشت زا، به صفر رسیده.
نمیتوانم درک کنم حس و حال پرستار شیفتی که پس از ماهها دستکش و عینک وماسک وگانش را درمیآورد وخدا کند بتواند به مرخصی برود.
دیدیم وشنیدیم کشته های اول کرونا، با چه وضعی،به قعر زمین رفتند و انسانها با ترس و بهت، به انها وجنازههایشان مینگریستند و مردمی که باز با دعای شما، پای جنازههایی که همه از آنها میهراسیدند، رفتند و باعث شدند مسلمان وار زیر خرواری خاک بروند..
آه مولای من! سه سال تلاطم و ترس و مرگ و بوی نامانوسِ تناقضِ مرگْ براثر تنفس هوا، امانمان را بریده بود.
اما ما مردمان ناسپاسی نیستیم.
این جمعه، این غروب را مثل هر دفعه غمانگیز نمیدانیم. این هفته، بوی زندگی درهوا پیچیده، امیددرکوچههای شهر میچرخد و ما یادمان نمیرود که «به یُمِنِکَ رُزِقَ الْورٰی» و به برکت توست که خداوند نگاه مهربانیش را برمردم ما جاری کرد و کرونا پس از سه سال رخت بر بست و رفت و ماسکها،خدا کند برای برای همیشه، به زبالهدانهای تاریخ پیوستند.
مولای من!
تو را سپاس بابت تک تک الطافت،
بابت نگاه کریمانه و اجابت پدرانهات.
مولای ما، تو را سپاس!
ما یادمان نمیرود که نگاه تو، واکسن را فراگیر کرد،یادمان نمیرود الغوث گفتنها به تو،حال شهر را خوب کرد!
یادمان نمیرود دنیا در مقابل کرونا زانو زد و مردم و دانشمندان و رهبر ما پای دعای صحیفه و و دعای فرج برای تو زانو زدند،
ما یادمان نمیرود حالا که کرونا رفته،بازهم بشر محتاج توست،
محتاج عدالت،
مهربانی و عشقی که تو به دنیا هدیه بدهی.
مولای ما! تو را سپاس!
#جمعه
#انتظار
@zedbanoo
بسمالله
سلام امام زمانم!
مولای ما،
مولا این روزها و تمام اعصار پروازها
مولای ما!
بشر این روزها کمی بیشتر از همیشه گنگ است. کمی بیشتر بیتاب است و خیلی بیشتر فهمیده جهان چیزی بی تو کم دارد.
هرروز که میگذرد و فرزندانمان در یمن و فلسطین، به آغوش خاک میروند؛
کسی نام تو را در گوش زمان فریاد میکند!
هرروز که میگذرد و دجالهای زمان؛ با دروغهایشان، گوش جهان را پر میکنند؛ صدای الغوث، عالم را فرا میگیرد!
هرلحظه و هرجای جهان که اتفاق شیرینی رخ میدهد، جای خالی تو،جایی میان قلبمان، خودش را نشان میدهد!
مولای ما این روزها بشر،اگرچه کمی گنگ، کمی هولزده، کمی وحشتزده، کمی اندوهناک، اما بسیارامیدوار، منتظر توست!
هرچند میدانیم جایی میان عاشقانههایمان، هنوز «طال الصدی» را درست رنگ حقیقت نپاشیدهایم،
هنوز فریاد «اغث یا غیاث المستغیثین», را با اشک درچشم در هنگام خوشیهایمان، نگفتهایم...
هنوز دراوج خوشیهایمان، جای خالی تو،به چشممان نیامدهاست...
هنوز آنطور که باید بیدار و روشن نشدهایم...
اما مولای ما!
معنای عمرما!
معنای عشق!
به تو قول میدهیم هم خودمان، هم فرزندانمان، را جوری عاشق کنیم که پیرهایمان، مانند حبیب،
جوانهایمان مانند وهب و اکبر،
و نوجوانان مان مانند قاسم و عبدالله،
خالصانه و تا آخرین قطره ی خون، پایت بمانیم..
ما به تو قول میدهیم،
اما تا یاریمان نکنی، نخواهد شد!
دست مارابگیر ای منتظّرترین منتظٍر دنیا!
#سبک_زندگی
#جمعه
#انتظار
@zedbanoo
بسمالله🌀
«منتظرترین منتظر»
💮هرروز که میگذرد، با خود میگوییم؛ امروز هم گذشت، کسی چه میداند شاید مثل تمام هزار و صد و هفتاد سال گذشته...
کسانی میآیند و میروند، کسانی اشک میریزند، کسانی ظلم میکنند،
کسانی می میرند،
کسانی مهربانی میکنند...
💮و درمیان تمام این کسان، تو هستی که هستی و میبینی و میشنوی..
💮همپای غمهایشان اشک میریزی،
برای حاجتهایشان دعا میکنی!
💮این تو هستی که برای نجات دنیا، بی قراری!
دنیایی که خیلی به تو و اجدادت ظلم کرده!
💮دنیایی که پر است از آدمهایی که دانسته و ندانسته، باعث شدهاند دیرتر بیایی!
دنیایی که پر است از آدمهایی که اصلا تو را یادشان نمی آید...
💮نه به قدر آب،
نه حتی به قدر یکی از انسانهایی که هیچ تاثیری در زندگیشان ندارند، بلکه دنیایشان را پر کردهاند از نیازهای کاذب،
از احساس فقرهای تمام نشدنی،
از اضطراب،
از درد،
ازجفا...
💮آه مولای ما!
مولای دردکشیدهی قرنها!
منتظِرترین منتظَر دنیا!
آقای مهربان و شریک غمها
و فراموش شوندهی لحظههای شادما!
دعایمان کن..
💮دعاکن تا بفهمیم چقدر به تو محتاجیم!
بدانیم از که و چه محروم هستیم!
💮دعاکن تا هم معنی امامت را بفهمیم هم معنی غیبت را.
هم عاشق شویم، هم شیعه.
دعایمان کن تا بفهمیم خوشی دنیا بدون تو، مثل شادی و مستی کودک بی مادر است!
💮مولای جوان ماندهی هزارسالهی ما!i
ببخش مارا که به قدر لیوان آبی، احساس نیاز به شما نکردهایم!
مارا ببخش و از منتظرینت، قرار بده!
#انتظار
#جمعه
@zedbanoo