خلاصه کتاب انسان و ایمان شهید مطهری بخش سوم
رابطه علم و ایمان
معلوم شد که علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت انسان است. اکنون میخواهیم ببینیم این دو رکن و این دو وجهه انسانیت، خود با یکدیگر چه رابطهای دارند یا میتوانند داشته باشند.
ما مسلمانان باید خود را از این برداشت غلط مسحیت قرون وسطایی که خسارتهای جبرانناپذیر بر علم و بر ایمان و بر انسانیت وارد کرد برکنار بداریم و کورکورانه تضاد علم و ایمان را امری مسلّم تلقی نکنیم.
ما اکنون میخواهیم با یک بینش تحلیلی وارد این مسئله بشویم و با دیدی عالمانه به بحث بپردازیم که آیا واقعاً این دو وجهه و دو پایه انسانیت هریک به دورهای و عصری تعلق دارد؟ آیا انسان محکوم است که همیشه نیمه انسان بماند و در هر دورهای فقط نیمی از انسانیت را داشته باشد؟ آیا همیشه محکوم به یکی از دو نوع بدبختی است: بدبختیهای ناشی از جهل و نادانی، و بدبختی های ناشی از بیایمانی؟
در رابطه علم و ایمان از دو ناحیه میتوان سخن گفت: یکی اینکه آیا تفسیر و برداشتی که ایمان زا و آرمانخیز باشد و در عین حال مورد تأیید منطق باشد وجود دارد، یا تمام تفکراتی که علم و فلسفه به ما می دهد همه اینها در بحث جهان بینی بعدا مطرح خواهد شد
علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون؛ علم جهان را جهان آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت میسازد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش میدهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد؛ علم طبیعتساز است و ایمان انسانساز. هم علم به انسان نیرو میدهد، هم ایمان؛ اما علم نیروی منفصل میدهد و ایمان نیروی متصل. علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس. هم علم به انسان امنیت میبخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی
علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.
امروز غالباً دریافتهاند که سیانتیسم (علمگرایی محض) و تربیت علمی خالص، از ساختن انسانِ تمام ناتوان است. تربیت علمی خالص نیمه انسان میسازد نه انسان تمام (محصول این تربیت، ماده خام انسان است نه انسان ساختهشده)، انسان توانا و قدرتمند میسازد نه انسان بافضیلت، انسان تک ساحتی میسازد نه انسان چند ساحتی.
ضرر و خسرانی که متوجه مدارس و دانشگاههای ماست، بیشتر از نظریه تربیتی «اسپنسر» است که تربیت را سازگار کردن انسان با محیط خود تعریف کرده است. این تعریف، مرده و مکانیکی است و از فلسفه «برتری مکانیک» برخاسته است و هر ذهن و روح خلّاق از آن متنفر است. نتیجه این شده که مدارس ما از علوم نظری و مکانیکی پر شده است، و از موضوعات ادبیات و تاریخ و فلسفه و هنر که به قول خودشان بیفایده است خالی مانده است... تربیتی که فقط علمی باشد محصولش جز ابزار چیزی نیست، شخص را از زیبایی بیگانه میسازد و او را از حکمت جدا میکند. برای دنیا بهتر آن بود که اسپنسر کتابی نمینوشت.
تجربههای تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران به بار آورده است. ایمان را در پرتو علم باید شناخت؛ ایمان در روشنایی علم از خرافات دور میماند. با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل میشود.
آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مؤمنان نادان وسیلهای میشود در دست منافقان زیرک، که نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههای بعد به اشکال مختلف دیده و میبینیم.
علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست؛ چراغی است در نیمه شب در دست دزد برای گزیدهتر بردن کالا. این است که انسان عالِمِ بیایمان امروز، با انسان جاهل بیایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد.
پنج صلوات برای تعجیل در فرج ظهور امام زمان بخوانید🌹🌹🌹
#اندیشه_مطهری
#حسین_کربلایی
@zedbanoo