بسم الله
«تاکسی»
صدای رادیو را کمی بلندتر میکنم. صدای امام در گوشم میپیچد.
راننده شروع میکند ای بابا این همه بسیج بسبج. یک مشت ادم بیکار، کارشان شده گیر دادن به چندتا جوان که چرا جوانی میکنید؟ بابا به زندگی خودتان برسید. این حرفها را ول کنید. مگر مشکل کشور دولاخ موی دختران است.
خنده ام میگیرد. نگاهی به موهای تاس مرد می اندازم ودستانی که زیر نور آفتاب در حین رانندگی، کمی رنگ تغییر کرده.
صدایم را صاف میکنم.
_خب البته مشکل کشور که همین دو لاخ نیست اما بسیج هم کار زیاد دارد. گشت ارشاد هم مدتی روی دوش بسیج افتاد اما بعد بیشتر یه پلیس امنیت اخلاقی سپرده شد.
_پس بسیج چکار میکند؟
راننده نگاهی درآینه به من می اندازد و با ناامیدی این را می پرسد.
و من شروع میکنم:«بیشترین رزمندگان جبهه،بسیجی ها بودند. سالهاست درسیل وزلزله بسیج با نیروهای جهادی، به میدان آمده، سیل خورزستان وزلزلهی سی سخت، را همه به خاطر داریم. در همین کرونا نیروهای داوطلب بسیج ومسجدی ها بودند که به عنوان کمک های مومنانه، میلیونها تومان جمع آوری کردند وخیلی از خانواده ها را تحت پوشش قرار دادند و اصلا میدانید فقط در استان فارس، 10000، بسیجی درمبارزه باکرونا، فعال بوده اند؟
و این همه واکسیناسیون رایگان وسراسری و شبانه روزی، به همت بسیجیان وجهادی ها اتفاق می افتد.»
مرد به فکر فرو رفت.
#سالروزتشکیل_بسیج_مستضعفان بسیجمستضعفان_مبارک باد.
#داستانک
@zedbanoo