eitaa logo
💓💓مــــُـــــحَنــــــــــــّٰٓــــــــــا💓💓
2.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
485 فایل
فعلا مادر شش فرزند، مشاور، نویسنده، مسیول خوابگاه دختران، علاقه‌مند به خوشبختی همه، اینجاباهم از زندگی، به حیات می‌رسیم استفاده از مطالب کانال بلااستثنا آزاد است. بگو تابگم @barannejat https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله «دَرْک» مادر که رفت، پدر خواند:«بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته». هوا تاریک بود، غریبه بینمان نبود. دورهم نشسته بودیم وگریه می‌کردیم. مادر جوان نبود، نه آن‌قدرها که مثلا کودکی در شکم داشته باشد. مادر به مرگ طبیعی رفته بود. مادر بچه‌هایش را به ثمر رسانده بود، اما اینها هیچ یک چیزی از داغ ما کم نمی‌کرد. مادر نبود و به جان می‌فهمیدیم نخ خانه نبودن یعنی چه. مادر نبود و انگار ستون فقراتمان را کسی با ناخن بیرون می‌کشید و ما کمرمان شکسته بود. با این وجود مادر بین در ودیوار، له نشده بود. مادر، سینه‌اش سالم بود، به جز رد عمل. پهلویش اما درد می‌کرد. چند وقتی بود. بابا، مادر را نشست، شست. شب نبود، روز بود، هوا روشن بود، جمعی از دوستان بودند. مادر را که درخاک می‌گذاشتیم، دور مادر پر بود از محرم‌ها، آنقدر که گمان کردم نکند نامحرمی باشد و وااای مادرم.. اما نه. دورتا دورش پر از مردهای محرم بود. می‌دانی لحظه درخاک گذاشتن، سخت است. مردان قوی می‌خواهد، هم همین‌طور. اصلا تصورش هم سخت است تنها بخواهی عزیزت را درخاک بگذاری. به خصوص اگر دورت پرباشد از فریادهای با آستین خفه‌شده‌ی چند کودک. مادرما فقط مادر بود، نه دختر پیامبر. اما تاریخ چیزهایی عکس اینها را برای دختر روایت می‌کند. تاریخ جرم مادر، را درک تنهایی امامش نوشته است. تاریخ سن فرزندان را، هفت سال، شش ساله، پنج ساله، چهارساله وشش ماهه نوشته است. درک دختر سه ساله وپنج ساله از مرگ مادر چه‌می‌تواند باشد؟ ، تسلیت @zedbanoo