🗓 به مناسبت 10 آذر، شهادت آیت الله سید حسن مدرس (1316 ه. ش)
🔰 داستانی از شهید مدرس/ حاضر جوابی های شهید مدرس
🔸 رضاشاه در اوّل خیابان سپه محوطهی بزرگی را که به نام باغ ملّی بود تعمیر و بازسازی نموده، مراسم نظامی را در آن برگزار میکرد. در بالای سر در بزرگ آن، مجسّمهی نیم تنهای از خود نصب نمود که مانند دو مجسّمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون، تمام صورت پیدا بود و هم از درون.
🔸 روزی برای مراسمی، مدرّس را دعوت کردند. هنگامی که مدرّس به باغ ملّی رسید، رضاخان و عدّهای دیگر از وی استقبال کردند و رضاخان به شرح و توصیف پرداخت. سپس در چادری نشستند.
❓ رضاخان از مدرّس پرسید: حضرت آقا! در ورودی را ملاحظه فرمودید؟
♻️ مدرّس جواب داد: بله، مجسّمهی شما را دیدم. درست مثل صاحبش دو رو دارد.
رضا شاه از شرم و ناراحتی به خود میپیچید و تا پایان مجلس، دیگر سخنی نگفت.
❗️یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.
✅ مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.
📚 منبع: برگرفته از کتاب حاضر جوابی های شهید مدرس
#شهید_مدرس
💎 🆔 @fekreagah313
@almohanaa
بسمالله
«زودتر از زمانه»
مقتدر راه می رفت. اما اثری از تکبر در او نبود. مطمین بود هم به راهی که میرفت، هم به اعتقاداتی که داشت.
همین هم جسورش کرده بود. جوری که حاضرجوابیهایش در مقابل رضاپالانی، شهره خاص و عام شد. میفهمید چه می خواهد و چه میکند. جوگیر نمیشد خیلی روشن میدید آینده را و آنچه به خاطرش ایستادگی میکرد را.
روزی که رضاخان او را تهدید کرد، توی چشمش نگاه کرد. مثل همیشه سینهاش را جلو داد و گفت:_من هرجا که باشم، مزارم زیارتگاه خواهد شد اما تو در یک بیابان بی آب و علف، میمیری.
آن روز آدمهای کمی بودند که باورشان بشود هم شجاعتش را، هم اینکه رضاخان که چند وقتی بود از رضاپالانی بودن، فاصله گرفته بود، قرارباشد چنین سرگذشتی داشته باشد.
اما مدرس، مرد فرداها بود. مردی که امام، هم جای خالیاش را حس میکرد.
گذشت زمان هر دو حرفش را ثابت کرد.
مدرس را سر سفره افطار، با دهان روزه، توسط دو خائن تروریست کشتند. مظلوم و غریب، مثل جدش. اما مزارش در کاشمر مثل یک امامزاده جلیلالقدر و بیواسطه حرم شده. یک حرم باعظمت که از در و دیوارش، شکوه بندگی مدرس و خلوصش میبارد. مزاری عجیب دوست داشتنی دارد.
رضاپالانی هم توسط همانها که رخت پالانی را ازتنش درآوردند و به نامردی و ظلم، لباس شاهی برش کردند، تبعید شد به جزیره موریس، جزیرهای بی آب و علف. آخرش هم حرف سید درست از آب در آمد. درتنهایی و بیماری، جان داد.
مدرس هرچه داشت از اخلاص داشت. اخلاص، باعث بصیرتش شده بود و بصیرتش، آینده را به خوبی پیش چشمهایش تصویرکرده بود. مدرس از کسانی بود که برای زمانهاش زود بود اما تاثیرش سالها بعدخودش باقی خواهد ماندـ
جفاست اگر شخصیت کاریزماتیکی مثل او را از نسل جوان و نوجوانمان دریغ کنیم.
🔹به مناسبت سالگردشهادت شهید مدرس
✍محنـــــــــــــا
#امام_زمان
#شهید_مدرس
@almohanaa