🔰صحیحة زرارة و محمد بن مسلم عن احدهما علیهما السلام قال قلت له رجل دخل فی الصلاة و هو متیمم فصلی رکعة ثم احدث فاصاب الماء قال یخرج و یتوضأ ثم یبنی علی ما مضی من صلاته التی صلی بالتیمم.
💠در این روایت صحیح السند،حکمی خلاف مشهور وجود دارد که عبارت است از اینکه: اگر از شخص متیمم حدث مبطل وضو سر زند نماز او باطل نیست! بلکه تجدید وضو کند و نماز را ادامه دهد.
درحالی ک فتوای مشهور بر بطلان نماز است.
💠فقهاء با توجه به متن روایت و نکته های ادبی مطالبی ذیل روایت فرموده اند که به بررسی و نقد آن ها پرداخته می شود.
@alnokat
آیت الله سیستانی فرموده اند:
در این روایت عطف سبب به مسبب شده است یعنی:
💠شخص متیمم آب پیدا کرده و این وجدان آب سبب شده که محدث شود یعنی فاقد طهارت! زیرا متیمم بوده، پس باید وضو بگیرد نه اینکه در بین نماز محدث به حدث اصغر شده و نماز باطل نشده است.
عطف سبب به مسبب مانند:
و نادی نوح ربه فقال...
که نداء مسبب از قال است و این در کلام عرب معهود است.
نقد آیت الله شهیدی در پست بعدی می آید.
@alnokat
💠نقد استاد شهیدی بر آیت الله سیستانی
🔰 پاسخ آیت الله سیستانی غیر عرفی است،زیرا اینگونه عطف و تفصیل در جایی است که مرکبی وجود دارد که عنوان مرکب منطبق بر یک شیء است،ابتدا عنوان مرکب گفته می شود بعد تفصیلش ذکر می شود.
مثل آیه:
ابتدا نادی نوح ربَّه بعد تفصیل آن:فقال...
یا مثل: توضأ فغسل یده و وجهه
سخنرانی کرد پس گفت فلان...
✅اما در روایت:
احدث فاصاب ماءا
💠در اینجا احداث هم اگر بعد از وجدان ماء صدق کند عنوان منطبق بر احداث ماء نیست که وجدان ماء تفصیل آن باشد بلکه احداث حکم وجدان ماء است،یعنی حکم شرعی وجدان آب محدث بودن مکلف است!
پس در روایت چنین عطفی نداریم.
@alnokat
کلام مرحوم فیض در رابطه با متن روایت مذکور
💠مرحوم فیض فرموده اند:
💠در این روایت مراد از احدث، حدث اصغر که برخی از فقهاء فرموده اند نیست،بلکه مراد از احدث نزول باران است؛زیرا :
اولا شایع است که احدث در کلام عرب به معنای نزول مطر باشد.
ثانیا چه ارتباط و تفریعی بین احداث و اصابه ماء وحود دارد؟
🔰فاء برای معنای تفریع است اگر احدث به معنای باران باشد معنا مستقیم است:
باران نازل شد متفرع بر آن،مکلف مواجه با آب شد.
💠اما تفریع اصابه ماء بر محدث شدن مکلف به حدث اصغر بی معنا است.(شخص محدث شد متفرع بر آن به آب مواجه شد.)
✅بنابر این روایت به هیچ وجه دلالت ندارد حدث اصغر موجب بطلان نماز نیست و مراد از حدث صرفا باران است.
نقد آیت الله شهیدی بر کلام مرحوم فیض در پست بعدی.
@alnokat
اشکال استاد شهیدی بر کلام مرحوم فیض
💠مرحوم فیض فرمودند چون تفریع اصابه ماء، بر حدث اصغر عرفی نیست پس احدث به معنای باران است.
🔰این کلام صحیح نیست؛زیرا این فاء برای ترتب زمانی است،فاء که همیشه برای تفریع نیست،تا گفته شود اگر تفریع بی معنا بود پس معنایی دیگر از کلام مراد است...
غسل وجهه فغسل یدیه
💠اینجا که غسل دو دست متفرع بر غسل وجه نیست باید معنا تغییر کند؟خیر فاء برای ترتب زمانیست...
@alnokat
نظام عامل در نحو
💠حرکت اعرابی مانند ضمه دلالت بر معنایی دارد مانند فاعلیت.
که این دلالت، دلالت وضعیه لفظیه است،مانند دلالت انسان بر معنای آن.
💠اما دلالت حرکت بر وجود یک عامل از سنخ دلالت لفظیه عقلیه است،مانند دلالت لفظ بر وجود لافظ.
💠به همین علت است که نحوی ها حکم کرده اند به وجود رافع برای مبتدا و فعل مضارع ؛ زیرا رفع استلزام و اقتضاء دارد وجود یک رافع را و با فقد رافع لفظی، حکم کرده اند به رافع معنوی.
🔰پس در قام ریدٌ
ضمه دلالت دارد بر فاعلیت زید،به دلالت وضعیه لفظیه و دلالت دارد بر وجود عامل با دلالت لفظیه عقلیه ؛زیرا وجود حدث بدون محدث محال است وفرقی ندارد عامل ظاهر باشد یا مضمر،ملفوظ باشد یا مقدر،مذکور باشد یا محذوف.
✅در نتیجه میتوان گفت نظریه عامل در نحو،بر پایه دال و مدلول و ارتباط دال به علت آن و استلزام معلول برای علت تاسیس شده است؛زیرا مثلا دلالت ضمه برا فاعل و وجود عامل، بر واقع امر لغوی بنا نشده است، بلکه از ملاحضات و تاملات در طبیعت علاقه بین این عناصر موثر و متاثر شکل گرفته است.
✍عن بعض المعاصرین
@alnokat
بیانات رهبر انقلاب درباره اهمیت کتاب و ترویج کتابخوانی - ایبنا
https://www.ibna.ir/news/523843/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AC-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C
تفاوت متعلَّق المتعلق با موضوع حکم
💠اگر چیزی متعلق المتعلق باشد، در صورت عدم وجود آن،مکلف باید برای امتثال امر و نهی شارع آن چیز را تهیه و امر و نهی را امتثال کند.
مثل «اشرب اللبن» که «اللبن»، در این خطاب متعلق المتعلق است، یعنی اگر عبد دوغ نیز نداشته باشد باید برای درمان بیماری خود دوغ تهیه کند ودوغ بخورد.
💠و اما اگر موضوع باشد از آنجا که قبل از تحقق موضوع، حکم هم موجود نیست،لذا لازم نیست مکلف آن را موجود کند تا امر و نهی مولی را امتثال کند.
💠مثلا«مریض» در «عالج المریض» و «عالم» در «اکرم العالم» موضوع حکم است، یعنی «اذا وجد المریض فعالجه» «اذا وجد العالم فاکرمه» و برای امتثال امر به اکرام عالم، لازم نیست مکلف کسی را عالم کند تا بعد او را اکرام کند.
🔰این مطلب در واجبات روشن است،اما در محرمات تشخیص موضوع از متعلق المتعلق دشوار است.
🎙استاد شهیدی،خارج اصول،جلسه ۴۳.
@alnokat
تفاوت اصلی و عمده میان متعلَّق المتعلق با موضوع حکم
💠فعلیت حکم مشروط به موضوع حکم است و تا موضوع نباشد حکم فعلی نمی گردد.
مثلا در اکرم العالم
💠تا عالم نباشد،وجوب اکرام فعلیت ندارد؛لذا گفته نمی شود لازم است در نبود عالم کسی را عالم کنی تا امتثال حکم را انجام دهی،زیرا وجوب اکرام در صورت وجدان عالم فعلی می شود.
💠اما حکم متوقف بر وجدان متعلَّق المتعلق نیست، بلکه در صورت فقدان آن برای امتثال حکم،مکلف باید آن را تحصیل کند.
مثلا وقتی مولا می گوید:
اشرب اللبن
💠اگر دوغ نداشته باشی، باید دوغ را تهیه کنی زیرا وجوب اشرب فعلی است و متوقف بر وجدان متعلق المتعلق نیست.
💠اما راه تشخیص و تمییز بین موضوع ومتعلق المتعلق چیست؟
✅توسط مناسبات حکم و موضوع این امر روشن می شود.
🔰و مرجع در شک چیست؟اصل عدم توقف فعلیت حکم است پس اصل آن است که تحصیل لازم باشد.
✍🏻مومیوند
@alnokat
💠 عدم توجه به صحت سند در مباحث لغوی
❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری:
● مباحث لغوی متوقف بر صحت سند روایات نیست؛ چرا که بحث لغوی مربوط به استعمال است، و این استعمال هرچند از راوی باشد و از معصوم نقل نشده باشد، همینکه مربوط به قرن اول و یا دوم باشد قابل تمسک است.
● برخی علمای ادبیات بیان کردهاند عربهایی که شهرنشین باشند، تا پایان قرن دوم، و اعراب بیاباننشین تا پایان قرن چهارم سخنشان در مباحث ادبی قابل استناد است.
از این رو استشهاد به بعضی روایات در مباحث ادبی دال بر صحت سند آن نیست.
🔺درس خارج فقه؛ یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳
مدرس فقهی
@alnokat
💡در اهمیّت ادبیات
❖ استاد معظم حاج سیدمحمدجواد شبیری:
● گاهی بخاطر عدم توجه به بعضی از ظرائف ادبی، غفلتهای در استدلال به یک آیه و یا یک روایت صورت میگیرد.
● در کلام یکی از بزرگان دیدم که ایشان برای وجوب معرفت پیامبر و معرفت احکام، به آیۀ شریفۀ: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» استدلال کردهاند.
● ظاهراً استدلال ایشان این است که: لیعبدون مفعولش محذوف است و ظاهر حذف مفعول عموم است. از طرفی با توجه به روایتی (بر فرض وجود روایت) که لیعبدون را لیعرفون تفسیر کرده است، معرفت اطلاق دارد؛ یعنی معرفت امور لازمه. لذا معرفت انبیاء و احکام و همه اموری که معرفتش لازم است را آیه بعنوان غایت خلقت قرار داده است.
🔹در حالیکه که آیه شریفه این است: «إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (با نون مکسوره)، یعنی الا لیعبدونی، یاء حذف شده و کسره دالّ بر محذوف است.
🔺درس خارج فقه؛ یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳
@alnokat
ظهور فعل در استناد به فاعل مختار
آقای بروجردی در تبیان جلد 6 صفحۀ 205 یک نقلی میکند میگوید:
ممکن است کسی بگوید القهقهة تقطع الصلاة شامل قهقهۀ غیر اختیاریه نمیشود؛ چون وقتی میگویید القهقهة، یعنی من فعل القهقهة و فعل غیر اختیاری منتسب به فاعل نیست.
ظاهر اسناد فعل به فاعل این است که از روی اختیار او صادر شده است و لذا اصلا اضطرار عقلی نه اضطرار عرفی، اضطرار عقلی که بیاختیار قهقهه بکند اصلا دلیل بر مبطلیت ندارد نیاز به حدیث لاتعاد هم نیست.
این مطلب را خود ایشان هم قبول نکرده، آقای حائری هم نقل میکند قبول نمیکند و درست هم هست که قبول نکنیم.
اولا: لفظ القهقهة هست، القهقهة مثل الکون علی السطح است، حالا یک کسی را بردارند بگذارند پشتبام با جرثقیل، آیا نمیگویند هذا کائن علی السطح؟ آیا نمیگویند هذا کون علی السطح و لو بغیر اختیار؟ القهقهة یک امری است که صدق میکند و لو در مورد کسی که بیاختیار قهقهه بکند.
ثانیا: حتی اگر بگویند من ضحک کی گفته در هر فعلی باید شخص اراده بکند آن فعل را تا صدق بکند؟ افعال حلولی اینطور نیست. مرض زید مات زید حزن زید فرح زید اینها فعل حلولی است اینها و لو به غیر اختیار محقق بشود صدق میکند، تقهقه هم فعل حلولی است یعنی شخص مبتلا شد به قهقهه مثل ضحک که یعنی مبتلا شد به ضحک.
ثالثا: اختیار به معنای اراده، مقوم استناد به فاعل نیست. شما در خواب اگر پایتان بخورد به ظرف مردم بشکند، میگویند اتلف مال الغیر و لو هیچ اراده ندارید. آن جایی که دیگری شما را الجاء بکند یعنی دیگری بیاید دست شما را بیاورد محکم بزند به این ظرف بلوری بله اینجا نمیگویند شما اتلاف کردید میگویند آن آقا اتلاف کرده اینجا است که میگویند سبب اقوی از مباشر است اینجا که فرض این نیست بر فرض هم بگویید استناد باید داشته باشد به این شخص، اراده مقوم استناد نیست و لذا هیچ مشکلی ندارد، عمومات القهقهة تقطع الصلاة قهقهۀ غیر اختیاری را هم شامل بشود و این نماز باطل میشود و حدیث لاتعاد هم نمیتواند تصحیحش کند.
خارج فقه استاد شهیدی،ج۹۰
@alnokat