دلم میخواهد در برابر آن موجود تاریک و پلید درونم بنشینم و از او بپرسم که چرا؟ چرا به وجود آمده و کیست؟
چرا که هر کجای خاطراتم را میگردم لحظه ای که این موجود نحس را به وجود آوردم
پیدا نمیکنم؛گویی که مهمانی ناخوانده بوده که برای خودش وارد افکارم شده،وارد قلبم و وارد وجودم.
شاید بهتر باشد که با او دعوا کنم و به نشان بدهم که موجودی اضافه بیش نیست. اما نمیتوانم چرا که هر بار خواستم در برابرش بایستم همانند آیینه ای عمل کرد که فقط گناهان و اشتباهات زندگی ام را به رخ میکشید و نمیتوانستم
آن ها را انکار کنم.
ای کاش هیچوقت وجود نداشت....
لیست کتاب هایی که خوندم
🎐مدرسه افسانه ای (۱/۶)
🎐مدرسه مردگان
🎐 مدرسه مردگان 2
🎐مصری های خفن
🎐دختری که در اعماق دریا افتاد
🎐دیزی دارکر
🎐پرسه در تیمارستان متروک
🎐سلام من آینده
🎐جودی دمدمی (ورژن دیگه خودم؟)
🎐پاستیل های بنفش
🎐شاید عروس دریایی
🎐دختری که ماه را نوشید
🎐زمان کاغذی
🎐سفر به انتهای دنیا
🎐قصه ها عوض میشوند
🎐فابل
🎐همنام
🎐ماتیلدا
🎐سنگدل
(همین لیست رو کامل میکنم)
از آن سوی تاریکی
اندکی ذوق بی مورد ( وی در دلش بندری میرقصد)
بچه ها باید بگم که این دو نفر
اما واتسون و تام فلتون هستش.
و اینم میدونید که تو کشورای غربی اصولا
زن بعد از ازدواج فامیلی شوهرش رو داره.
و اینجا اشتباها این فامیلی رو زدن
از آن سوی تاریکی
اندکی ذوق بی مورد ( وی در دلش بندری میرقصد)
و فقط اون هایی که هری پاتر رو خوندن یا. دیدن میدونن چی میگم