هدایت شده از "نهـان فآذر."
لب روی لب فشار داد و با دیدن نگاه متعجب کاساندان گفت:
« مادرم اسمم رو گذاشته بود الیوت. ولی اونا میگفتن چون باید به ربات بودن عادت کنم خودم رو
با اسم الجی وایت بشناسم. »
کاساندان میخواست از سرگذشت او بپرسد اما زبان به دهن گرفت:
« پس من صدات میکنم موون!»
الیوت متعجب به او نگاه کرد که کاساندان انگشت اشارهاش را روی بینیش کشید:
« اونجوری نگاهم نکن! خیلی شبیه ماهی. »
الیوت سرخ شد و بعد خندید:
« ببینم یه خورشید داره اینو میگه؟! »
⭐- #الیکا
از آن سوی تاریکی
لب روی لب فشار داد و با دیدن نگاه متعجب کاساندان گفت: « مادرم اسمم رو گذاشته بود الیوت. ولی اونا می
الهیییییی
غلیاضغطمطللسمظبسندژایاهس
هدایت شده از ایستگاه 34 🇮🇷
جدی جدی تو ایتا مخصوصا تو ایستگاه احساس اضافه بودن میکنم اصلا نمیدونم چرا این حس از دلم بیرون نمیره
از آن سوی تاریکی
جدی جدی تو ایتا مخصوصا تو ایستگاه احساس اضافه بودن میکنم اصلا نمیدونم چرا این حس از دلم بیرون نمیره
یعنی چیییییی
واقعا دارم میگم منو عصبانی میکنی هاااااا
ایستگاه بدون تو یا بدون آدرین اصن معنی نمیده
انگار ناقص میشه اگه یکیتون نباشه
هرکسی هر حرفی زده ولش کن
یعنی چی که اینطوری بخوای احساس اضافه بودن بکنی واقعا ناراحت میشماااا
از آن سوی تاریکی
هعی چرت و پرت میگم جو اینجا هم خراب میشه
سولییییییییییییییییییییی
کم کم دارم رد میدم ها بسه دیگه دختر
بشین سر جات🫂🫂
هدایت شده از کاغذ های بی امضا
📪 پیام جدید
این کیه برداشتی آوردی تو کانال؟ یه عقب مونده آوردی که چی از آن سوی تاریکی فقط مختص بانوی وال ها هستش
#دایگو
از آن سوی تاریکی
📪 پیام جدید این کیه برداشتی آوردی تو کانال؟ یه عقب مونده آوردی که چی از آن سوی تاریکی فقط مختص بانو
درست صحبت کن اولا ،دوما اینکه همین آریان کسی بود که وقتی من تا مرز خودکشی هم رفتم کنارم بود و صمیمی ترین دوستمه ، پس اگه بخوای بهش حرف بزنی با من طرفی
اصن بنده خدا فعالیت نکرده که هنوز
از آن سوی تاریکی
درست صحبت کن اولا ،دوما اینکه همین آریان کسی بود که وقتی من تا مرز خودکشی هم رفتم کنارم بود و صمیمی
کاملا جدی ام جرعت داری باز هم ازش بد بگو تا اون رویی که نباید رو ازم ببینی