eitaa logo
جِیْل‌الْتُرابْ | شعر
406 دنبال‌کننده
390 عکس
75 ویدیو
3 فایل
ا﷽ا «قَبِیلِه‌خَاکْ» مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی زیرِ سیاهِ خیمه لیلی نشسته است سفره‌ی‌شعر‌پهن‌است (: 🆔 ارتباط: @NEJAT_110
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار بیدل مشتاق را به حسرت آن که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی @ALTORAB
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده... @ALTORAB
آن چه بر من می‌رود دربندت ای آرام جان با کسی گویم که در بندی گرفتار آمدست @ALTORAB
جان ندارد هر که جانانیش نیست تَنگ عیشست ، آن که بستانیش نیست گر دلی داری به دلبندی بده ضایع آن کشور که سلطانیش نیست ماجرای عقل پرسیدم ز عشق گفت معزولست و فرمانیش نیست درد عشق از تندرستی خوشترست گر چه بیش از صبر درمانیش نیست @ALTORAB
یا بفرما به سرایم یا بفرما به سر آیم غرضم وصل تو باشد چه بیایی چه بیایم @ALTORAB
دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی @ALTORAB
گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند سعدیا گر نکند یاد تو آن ماه مرنج ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند؟! @ALTORAB
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس کاندوه دل سوختگان سوخته داند قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان گر چشم من اندر عقبش سیل براند @ALTORAB
رباعی تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز کوته نکنم ز دامنت دست نیاز هرچند که راهم به تو دورست و دراز در راه بمیرم و نگردم ز تو باز @ALTORAB
آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید @ALTORAB
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد @ALTORAB
آزادنامهء قنبر رضی الله عنه بسم الله الرحمن الرّحیم وماتوفیقی الِّا بالله ،یاقنبرُ کنتَ بالامسِ لی والیومَ صِرتَ مثلی وهبتُکَ لمَن وهبَکَ لی کتبَه علیّ آزادنامه سندی بوده که به گاهِ آزادی غلامان می نوشتند . رسم است که مالکانِ تحریر آزادکنند بندهء پیر @ALTORAB
انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری @ALTORAB
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق که مه را بر زمین بینند و مه در آسمان باشد @ALTORAB
حالا که این چند روز بحث هما داغه سعدی میگه: همای بر همه مرغان از آن شرف دارد که استخوان خورد و جانور نیازارد... @ALTORAB ‌‌
او سخن می‌گوید و دل می‌برد او نمک می‌ریزد و مردم کباب @ALTORAB
من از کمندِ تو تا زنده‌ام نخواهم ج‍َست... @ALTORAB
ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی گر همه دشمنی کنی از همه دوستان بهی @ALTORAB
آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم که محالست که در خود نگرد هر که تو دید @ALTORAB
همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت @ALTORAB
من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم @ALTORAB
ما خود شکسته ایم چه باشد شکست ما... @ALTORAB
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده... @ALTORAB
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد @ALTORAB
ابیاتی از یک غزل شیخ سعدی دوست دارم که بپوشی رخِ همچون قمرت تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت جرم بیگانه نباشد که تو خود طَلعتِ خویش گر در آیینه ببینی برود دل ز برت راهِ آه سحر از شوق نمی‌یارم داد تا نباید که بشوراند خوابِ سحرت هیچ پیرایه زیادت نکند حسن تو را هیچ مشاطه نیاراید از این خوبترت @ALTORAB