eitaa logo
جِیْل‌الْتُرابْ | شعر
407 دنبال‌کننده
390 عکس
75 ویدیو
3 فایل
ا﷽ا «قَبِیلِه‌خَاکْ» مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی زیرِ سیاهِ خیمه لیلی نشسته است سفره‌ی‌شعر‌پهن‌است (: 🆔 ارتباط: @NEJAT_110
مشاهده در ایتا
دانلود
لب تشنگی از حرمت و حرمان دو مقام است؛ یک روز محرم نشوند این رمضان ها... 🌙 @ALTORAB
خویش را هر روز در راه خدا گم می کنم هرچه من گم می کنم، بی ادعا گم می کنم نیست در ملک وجود از من کسی چالاک تر بس که خود را در دو عالم بی هوا گم می کنم @ALTORAB
دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است که موی تیره و روی سفید با حسن است مبین ز نسل حسن هیچ کس امام نشد به حسن بینی اگر هر امام را حسن است به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست درست گفت برادر، خود دوا حسن است حسین می شنوم هرچه یا حسن گویم دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت بیا که کنیه شیرخدا اباحسن است ❤️ @ALTORAB
صلی الله علیک یا اباعبدالله درمانم ای طبیب گذشته است همچو عمر زآن نسخه ام بپیچ که رو در کفن کنم... @ALTORAB
بر دوش خود بریز دو زلف سیاه را بالا مبر ز خسته دلان سوز و آه را در”بست طوسی”تو چه رنگی دویده است کز لطف می خرند سپید و سیاه را موسی عصا به کف به حریم تو پای زد تا دید می خرند دل”من عصاه”را ایوان تو به کعبه تفاخر نمی کند بر بنده,فخــر, عیب بود پادشاه را وقت ورود کفش سپارند خلق و ما دادیم بوسه کفش کَـنِ کوی شاه را مالی نداشتم ولی از جستجوی تو انداختم میان ضریحت نگاه را من در رواق آینه عکسم به طاق بود دادند بر گدا به حریم تو جاه را @ALTORAB
پیراهن وصل تو چو اندازه من نیست جز چشم به مهمانی تو من چه بپوشم @ALTORAB
یا بنت الحسین علیهما السلام دویدم دشت را شد از عبور من جنون پیدا دو پلکی گریه کردم در فراغت دشت خون پیدا تجرد هجمه دارد یا که ضعف تن نمی دانم درون سینه ام این روزها هست از برون پیدا کدامین درد را پیش تو پشت پرده بفروشم تو ای نزد تو عالم از برون و از درون پیدا سپاه جلوه ام هر قدر می شد تاختم بیرون بیان خاموش نظر ساکت نفس مخفی جنون پیدا سه سالی در لباس کودکان مخفی گذر کردم شدم در کسوت پیران عشق تو کنون پیدا چرا ویران نباشد خانه ی من کن در آن مجلس دهانت بود زیر چوب از پشت ستون پیدا... @ALTORAB
حسین نهی به قاسم دهد حسن دستور ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است... @ALTORAB
غبار نیستی بر قبر معنی گل کند آخر وجودی کاش با من بود کز اول عدم بودم @ALTORAB
از حسینش نتوان کرد جدا زینب را؛ موج‌ هر‌ قدر‌ که‌ بی‌تاب‌ شود‌ با دریاست... @ALTORAB
یا بنت الحسین علیهما السلام مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود درد رقیه تو پدر جان یتیمی است درد سه ساله تو مداوا نمی شود شأن نزول رأس تو ویرانه من است دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود بی شانه نیز می شود امروز سر کنم زلفی که سوخته گره اش وانمی شود بیهوده زیر منت مرحم نمی روم این پا برای دختر تو پا نمی شود صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود چوب از یزید خورده ای و قهر با منی از چه لبت به صحبت من وا نمی شود کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود @ALTORAB
پیوسته بدان ابرو و مژگان بدهم دل؛ طفلم، چه کنم؟ بازی من تیر و کمان است... @ALTORAB
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین گفتی که غمت مدام باشد، باشد جز وصل توام حرام باشد، باشد خواهم به تو رخ به رخ سلامی بدهم گر مرگ در آن سلام باشد، باشد @ALTORAB
شدم به صحبت شب‌های ارغوانی خوش چنان که چای شد از رنگ زعفرانی خوش چو پیر شد، دو لبش آستان می‌کده است کسی که بوده به پیمانه در جوانی خوش @ALTORAB
تقوی ملول کرد تو را، یک هوس بخند بر خلعت مبارکت ای مندرس بخند تعظیم غم عزیز کند شادی تو را اول به گریه عرض ادب کن سپس بخند من هم شبی به ناله دهان باز می کنم امروز روز توست بخند ای قفس بخند @ALTORAB
بند نیاید اشک من، تسلیتم چه می دهی؟ کودک ِبی بضاعت ِشهر ِفرنگ دیده ام... @ALTORAB
فقر است دکانم، به جوازم نظری نیست بگذار که بی منت ِپروانه بسوزم... @ALTORAB
انار ساوه کجا و شکوفه های لبت انار ساوه چه دارد به خونبهای لبت چنین که هر سر موی تو سنبل الطیب است هزار بوسه شیرین بیان فدای لبت چه فاش عاشق بوسیدن دهان خودی به روی آینه افتاده رد پای لبت... @ALTORAB
طرحی از «زُلف» تو دیشب به سرم کرد خطور صبح با هر که سخن رفت، «پَریشان» گفتم @ALTORAB
برون کردم ز «دل» معشوق های لاابالی را بت من تک پر است و دوست دارد جای خالی را @ALTORAB
چشم پوشیده ایم از دنیا؛ بی دلان را همین لباس بس است @ALTORAB
ای روزگار سخت گرفتی به عاشقان دردی که بود قسمت ما، اینقدر نبود @ALTORAB
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا ز کوران نیز در سِتْر ِتجلی گشته‌ی او پنهان؛ که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش... به امکان زنی دل داده ام کز شدت اعجاز جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش @ALTORAB
گرچه كبود ناز نگاهت كشيدني است از آفتاب هرچه كه باشد خريدني است انگشت لاغرت ز چه در خواب ميپرد شايد اشاره ايست كه روحت پريدني است گل در لباس ساده ي تو راه ميرود دنباله دار بودن زخم تو ديدني است مويي كه استخوان تو برداشت چاك داشت اين چاك استخوان به گريبان رسيدني است بعد از تو اين وسايل تو ميكشد مرا با من نگو كه خاطره هايت نديدني است زين پلك بي مژه به دلم التفات كن اشك تو بر غريبي حيدر چكيدني است 🏴 @ALTORAB
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد بر شعر پرده غیرت روح الامین کشد بر عزّتت بس است علی خواستگار توست شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد آهو ز احترام به صحرا نمی رود گر چادر تو پای به اقصای چین کشد ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه ! خاشاک منت از نظر ذره بین کشد 🏴 @ALTORAB